عنوان اصلی: The Disorders of the Self and their Treatment: an outline
https://tadaei.com/the-disorders-of-the-self-and-their-treatment/#1625924445525-0601e312-f1ba
در طول سالهای اخیر بررسی روانکاوانهی برخی بیماران پر مراجعهی خاص منجر به تشخیص یک سندروم قابل تعریف شده است که در ابتدا به نظر میرسید با روانرنجوریها و اختلالات کاراکتر نوروتیک ارتباط داشته باشد.
Neuroticism is a trait in many models within personality theory, but there is significant disagreement on its definition. It is sometimes defined as a tendency for quick arousal when stimulated and slow relaxation from arousal, especially with regard to negative emotional arousal. Another definition focuses on emotional instability and negativity or maladjustment, in contrast to emotional stability and positivity, or good adjustment. It has also been defined in terms of lack of self-control, poor ability to manage psychological stress, and a tendency to complain.
Jealousy generally refers to the thoughts or feelings of insecurity, fear, and concern over a relative lack of possessions or safety.
Jealousy can consist of one or more emotions such as anger, resentment, inadequacy, helplessness or disgust. In its original meaning, jealousy is distinct from envy, though the two terms have popularly become synonymous in the English language, with jealousy now also taking on the definition originally used for envy alone. These two emotions are often confused with each other, since they tend to appear in the same situation.
Envy (from Latin invidia) is an emotion which occurs when a person lacks another's superior quality, achievement, or possession and either desires it or wishes that the other lacked it.
از همان ابتدا مشخص بود که مشخصهی این بیماران یک آسیبپذیری خاص است: عزت نفس آنها به شکل غیر معمولی ناپایدار است، و به طور خاص نسبت به ناکامی، سرخوردگی و خوار و خفیف شدن حساس هستند. تحلیل تعارضهای روانی این بیماران منجر به بهبود مورد انتظار در رنج آنها یا پایان یافتن رفتارهای نامطلوب نشد؛ با این حال، کشف اینکه برخی از نیازهای خاص نارسیسیستیک این بیماران در شرایط روانکاوانه عود میکند، یعنی «انتقال نارسیسیستیک» (narcissistic transferences) در آنها محرز میشود، درمان روانکاوانهی مؤثر را ممکن ساخت.
Narcissism refers to a "pervasive pattern of grandiosity", which is characterized by feelings of entitlement and superiority, arrogant or haughty behaviors, and a generalized lack of empathy and concern for others. Narcissism is an essential component of mature self-esteem and basic self-worth.
In essence, narcissistic behavior are a system of intrapersonal and interpersonal strategies devoted to protecting one's self-esteem.
Four dimensions of narcissism as a personality variable have been delineated:
leadership/authority, superiority/arrogance, self-absorption/self-admiration, and exploitativeness/entitlement.
سندروم آسیبشناسی روانی که این بیماران از آن رنج میبرند، اختلال شخصیت نارسیسیستیک نامیده میشد. انتقالهای نارسیسیستیک که نشانههای تشخیص این سندرومها هستند، به دو دسته تقسیم شده بودند:
هرچه درک نشانهشناسی، آسیبشناسی روانی درونی، و درمان اختلال شخصیت نارسیسیستیک، به طور خاص از طریق بررسی انتقالهای نارسیسیستیک افزایش یافت، این مسئله روشنتر شد که نمیتوان ماهیت اختلالی را که این بیماران از آن رنج میبرند، در چهارچوب روانشناسی کلاسیک رانه-و-دفاع (drive and defence) بهخوبی تشریح کرد.
با در نظر گرفتن این نکته که خویشتن ضعیف یا دفاعی در مرکز این اختلال قرار دارد، توضیحاتی که روی تعارضهای مربوط به تکانههای شهوانی یا پرخاشگرانه در این بیماران تمرکز دارند، نه آسیبشناسی روانی و نه فرآیند درمان را روشن نمیکنند.
با بسط دادن نظریهی کلاسیک لیبیدو و با تجدید نظر در نظریهی کلاسیک پرخاشگری، پیشرفتهایی صورت گرفت. به ویژه اینکه ضعف خویشتن در شهوانیسازی –به عنوان یک نقص شهوانیشده در فراروانشناسی فرویدی– و پرخاشگریهای شدیدی که در اختلالات شخصیت نارسیسیستیک دیده میشود، به عنوان پاسخهای خویشتن آسیبپذیر نسبت به انواع مختلفی از آسیبها شناخته شدند.
با وجود این، با معرفی مفهوم سلفاُبژه و با درک عمیق خویشتن از نظر روانشناختی، گامهای محکمی در مسیر درک این اختلالات برداشته شد.
سلفاُبژهها اُبژههایی هستند که آنها را به عنوان بخشی از خویشتن خود تجربه میکنیم؛ بنابراین کنترل مورد انتظار روی آنها به مفهوم کنترلی که یک فرد بالغ انتظار دارد روی بدن و ذهن خود داشته باشد نزدیکتر از مفهوم کنترلی است که انتظار دارد روی دیگران داشته باشد.
دو نوع سلفاُبژه وجود دارد:
نوع اول را تحت عنوان بازتاب یافتن سلفاُبژه و نوع دوم را آرمان خردسالی از والدین میشناسند.
خویشتن، هستهی شخصیت ما، اجزای مختلفی دارد و ما این اجزا را در تعامل با افرادی به دست میآوریم که در دوران کودکی آنها را به عنوان سلفاُبژه تجربه کردهایم. یک خویشتن محکم و استوار که حاصل تعاملات بهینه میان کودک و سلفاُبژههای او است، از سه بخش اصلی تشکیل میشود:
تعامل معیوب میان کودک و سلفاُبژههای او منجر به یک خویشتن آسیبدیده –یک خویشتن آسیبدیده بهصورت پراکنده یا خویشتنی که در یک یا چند بخش خود آسیب جدی دیده است– میشود. اگر بیماری که خویشتن او آسیب دیده است وارد درمان روانکاوانه شود، نیازهای خاصی را که به خاطر تعاملات معیوب میان خویشتن نوزاد و سلفاُبژههای اوایل زندگی بدون پاسخ باقی ماندهاند دوباره فعال میسازد –در نتیجه انتقال سلفاُبژه به وجود میآید.