در هر سازمان و تشکیلاتی انواعی از سرمایه وجود دارد که مهمترین آن عبارتند از :
۱- سرمایه انسانی ۲- سرمایه مادی ۳- سرمایه اجتماعی ۴- سرمایه نمادین
در این مقال از بحث معانی لغوی مختلفی که در باب سرمایه در فرهنگ ها بیان شده میگذریم و همچنین با نگاهی خیلی گذرا به اصلی ترین سرمایه یعنی -سرمایه انسانی-با هدف نگارنده روی -سرمایه اجتماعی-و نقش روابط عمومی تجاری در سرمایه اجتماعی بنگاه اقتصادی متمرکز میشویم.
امروزه با دگرگونی های بوجود آمده در عرصه دهکده جهانی بر کسی اهمیت و جایگاه سرمایه انسانی بعنوان کلیدی ترین سرمایه هر سازمانی پوشیده نیست و در پرتو این سرمایه است که به لحاظ ماهوی مابقی سرمایه ها نیز موجودیت پیدا میکنند.
انسان بعنوان یک موجود خلاق و پیچیده محور تولید انواع نیروها و انرژی های مولد در مسیر پیشرفت و تعالی عنصری تعیین کننده در سازمان است. بماند که در بعضی از شرکتها و سازمانها با این عنصر کلیدی چه رفتاری صورت می گیرد.
تجمیع این انرژی و سرمایه براساس مشیت الهی هم افزایی فوق العاده ای ایجاد میکند( همان سرمایه اجتماعی با رویکرد ذهنی) که غالبا چون جزء سرمایه های نامشهود هر سازمانی است و کمتر به چشم می آید نادیده هم گرفته میشود اینست که شاهدیم ارزشی که مدیران ارشد سازمان برای امکانات مادی مانند دفتر و دستک دکوراسیون ماشین و خانه حتی پوشش و خودکار و خودنویس و ترازنامه سود و زیان خود قايلند از سرمایه اجتماعی خود و برندشان غافلند.
جامعه ذی نفعان هر سازمانی و اعتباری که برند سازمان در ذهن آحاد این جامعه کسب کرده ویا در طول زمان کسب میکند به سرمایه اجتماعی تعبیر میشود. با صلاحیت ترین واحد هر سازمان که پاسداری از این سرمایه را برعهده دارد روابط عمومی تجاری است . به تعبیر دیگر هرچه نرخ تعامل مثبت سازمان با ذینفعان و بالعکس ذینفعان با سازمان بالاتر باشد موفقیت روابط عمومی تجاری بالاتر است . این یکی از شاخص هایی است که میتواند معیار ارزیابی عملکرد این واحد باشد.
ببینید در سازمان، متولی سرمایه انسانی، مدیریت منابع انسانی است. متولی منابع مادی، مدیر اقتصادی و مالی است. مدیریت برند، متولی منابع نمادین است که اخیرا مورد توجه قرارگرفته است. اما سرمایه اجتماعی سازمان را چه کسی شایسته تر از مدیریت هوشمند روابط عمومی می تواند متولی باشد؟
این که روابط عمومی، آمیخته ای از هنر، دانش و مهارت است، بدین معناست که از جوهره مهارتی با هوشمندی و تجربه، از دانش مربوطه، بهره برداری از تکنولوژیهای به روز متناسب با فرهنگ مخاطبان و با تزیین هنرمندانه بتوان از این سرمایه ذی وجود ( سرمایه اجتماعی )در هر سازمان پاسداری نمود .
سرمایه اجتماعی نیز همچون سایر منابع اثر زایشی دارد بدین معنا که مدیریت روابط عمومی باید همچون مادری مهربان در پرورش و افزایش این سرمایه برنامه داشته باشد. هوشمندی به خرج دهد و نسبت به ضایع نمودن آن از سوی هر عنصری در بنگاه واکنش مناسب و هوشمندانه به خرج دهد.برای تفهیم مناسب موضوع سرمایه اجتماعی به نمونه ای ( case study) اشاره میکنم .
در سازمانی کار می کردم که در موقع بحران مالی سازمان نیاز داشت از وجود حسابهای کارکنان در بانک با موافقت پرسنل برای اخذ تسهیلات استفاده کند. قرار شد پس از توافقات لازم با بانک، براساس یک پیوست فرهنگی افکار عمومی کارکنان در زمینه مشارکت در حل مشکل همراه گردد. و در پاسداشت این همراهی، عضویت در صندوق رفاهی با تودیع مبلغی بعنوان حق عضویت، هدیه ای تادیه گردد.این قول و تعهد در هنگام اخذ مستندات برای بانک بشدت قوی بود و چون پرسنل هم ذهنیت مثبتی از عملکردقبلی صاحبان کسب و کارمذکور داشتند، به همراهی بالای ۹۰ درصدی تن دادند. اما در ادامه فرایند بدلیل وجود مشکلاتی که علل پیدایش آن هیچ ربطی به کارکنان نداشت موضوع راه اندازی صندوق رفاهی کارکنان به محاق رفت و صرفا مبلغ هدیه حق عضویت به صورت نقدی به کارکنان پرداخت شد. این درحالی بود که هنگام اخذ تعهد چند موضوع خودنمایی می کرد:
1- در تبیین همراهی پرسنل هیچ گونه شروط ضمن عقدی مطرح نشد و حتی گوشه و کنار از سوی بعضی از مدیران میانی سست عنصر، تهدیدهایی نیز صورت گرفت .
2-زایش ریالی حق عضویت در صندوق از محل اقدامات تجاری صندوق ، انگیزه ای موثر در همراهی پرسنل از سوی آنان تلقی شد ولی در عمل این اتفاق نیفتاد ، در عمل صندوقی تاسیس نشد و صرفا پس از حدود یکسال همان مبلغ اولیه به پرسنل همراه شده، پرداخت گردید.
اینکه سازمان در هنگام نیاز یک برخوردی با ذینفعان خود داشته باشد و موقع رفع نیاز واکنشی مغایر با آنچه وعده داده است عمل کند دقیقا اتلاف سرمایه اجتماعی است هرچند اضمحلال این سرمایه، چندان زود هنگام، خود را نشان ندهد.
در کیس فوق که بعنوان مثال اجمالا عرض شد آیا شما فکر می کنید در این سازمان در هنگام وقوع مشکل مجدد کارکنان مجددا همراهی لازم را خواهند داشت ؟ آیا در آن زمان از این خاطره و عملکرد یاد نخواهند کرد؟
اگر شما بعنوان یک مدیر ارتباطات در سازمان مذکور حضور می داشتید برای پاسداری از این اعتماد بالای 90 درصدی چگونه پاسداری می کردید؟
آیا این اعتماد عمومی از این بی تعهدی جریحه دار نشده است ؟ آیا مدیران ارشد توجه لازم را به سرمایه اجتماعی بعنوان یک سرمایه نامشهود نامتناهی داشته اند ؟
روابط عمومی در این بزنگاهها در سازمان چه مسٔولیتی دارد ؟ چقدر مدیران روابط عمومی در پاسداشت این سرمایه، توان مقاومت، البته از جنس متقاعد سازی دارند ؟ نفس اعتقاد و باور به وکیل مدافع سرمایه اجتماعی سازمان بودن در مخیره چند درصد از مدیران روابط عمومی هاست ؟
از این دست نمونه ها بسیار است در حوزه فروش در حوزه بازاریابی، در حوزه منابع انسانی و واحد های دیگر سازمانی، واقعا مسئولیت روابط عمومی چقدر حساس است ؟
نگارنده امید دارد با کسب نظرات شما مخاطبین محترم در کامنتها به باروری این محتوا بپردازد.سپاس از همراهی تان.