آنکس ک خود را یار من میخواند
با دشمن هم پیمان جانم گشت
آمد و نزدیک نزدیک شد
هم پیاله ی آنان گشت
آنکس که از وفا میگفت
خودکشی داد گربه ها را
آمدو از زندگی ای گفت
داد بدستم دسته تیغی را
چ بدیهایی ک ناز گشتم
کمخوبی هایی ک حال کردم
گوئی بازیچه آنان بود
که طبق نقشه ای راه میرفت
آخر تیر خلاصم زد
من خوب بودم،خلاص گشتم
حالا ای یار دیروزم
دروغ پیمان دیروزم
بینی شوم چون باد
تویی بدنبال آنروزم