میروم به هر کجا که راه رود
به سمتی که مسیر به انتها رود
همچون ماهی در رود روان
به فکر فرار از دست صیادان
بیش از بیست سال است که در فرارم
حتی از سایه خود ترس دارم
انقدر زخم خوردم گویی،
با همه کس اشتراک دارم
تا کجا ادامه دارد؟
نمیدانم
فقط میروم به هرکجا که راه رود
تا جایی که مسیر به انتها رسد
تا جایی که دست صیادان نرسد
تا جایی که بوی آزادی رسد
در آن روزی که تبعید به پایان برسد
.