داستاننویسهایی که از مریخ آمده بودند سالها ست که مردهاند!
چند خطی درباره راه و رسم داستاننویس شدن
معروف است به آلبرت اینشتین گفتند تو مغز پیچیده و قدرتمندی داری و او گفت من در حیرت از پیچیدگی و عظمت مغز ویکتور هوگو خالق رمان بینوایان هستم که چطور این همه آدم و موقعیتهای مختلف را توانسته در ذهن خود بسازد و بر کاغذ بیاورد.
در قدیم همه بر این باور بودند که نویسندگی داستان نتیجه یک استعداد خارقالعاده و منحصر به فرد است و کسی که این استعداد را ندارد نمیتواند و نباید به سراغ داستانگویی و قصهسرایی بیاید. انگار که داستاننویسها از مریخ آمدهاند! البته هنوز این تفکر قدیمی و منسوخ همچنان طرفدارهایی دارد که بیشتر از آنکه بر اساس علم و آگاهی باشد نتیجه ترس از نویسندگی و شناخت ناقص از داستاننویسی و مهارتهای مربوط به آن است.
راستش را بخواهیم نوشتن داستان کار سادهای نیست اما خب مگر در این دنیا کار سادهای هم وجود دارد؟ من که معتقدم حتی اهمالکاری هم کار سادهای نیست و اهمال کار انرژی و وقت خود را صرف هیچ و پوچ میکند. انصافا این حجم از اصراف به نوبه خود کار آسانی نیست اما از آنجا که برای او اهمالکاری به یک عادت بدل شده یا بهتر بگویم کار دیگری را به عادت تبدیل نکرده جز همین بطالتها همهچیز برایش سخت و خستهکننده خواهد بود. حالا همین نگاه را به هر کار دیگری داشته باشی هم به این نتیجه میرسی که کار سختی است.
در همین رابطه یه توضیحات مختصری هم اینجا دادم که دیدنش خالی از لطف نیست:
[ همینجا کلیک کن ]
چرا داستان
قبل از هرچیز باید از خود بپرسی چرا داستان یا داستاننویسی را باید انتخاب کنم. مهمترین نکته در این چرا یا هر چرای دیگری علاقه و نیاز است. معمولاً آدمها تا علاقه یا نیاز به کاری نداشته باشند به سراغ آن مسئله نمیروند. خواننده و نویسنده داستان هم از این قاعده مستثنی نیست.
شاید کمی عجیب به نظر برسد که چرا میگویم نیاز. اینکه کسی به خواندن یا نوشتن داستان علاقه داشته باشد معمولاً قابل درک است و وقتی در جواب این پرسش که از دیگری سوال میکنیم چرا فلان یا بهمان وقتی میگوید دوست دارم یا علاقه دارم یا خوشم میآید، چرای خودمان را ادامه نمیدهیم. با خود میگوییم علاقه که دلیل نمیخواهد.
هرچند نوشتن، خواندن و یا استفاده کردن از داستان حتی اگر بر اساس علاقه هم باشد دلیل دارد. سادهترینش هم این است که داستان با سرشت و سرنوشت آدمها گره خورده است. اگر به گذشته خودمان نگاه کنیم میبینیم که تجربیات زندگی ما شبیه به یک داستان است و همین شباهت در تجربیات اطرافیانمان هم وجود دارد. اساساً هر انسانی ارتباطاتش را از راه داستانهایش با دیگران شکل داده است. پدر و مادر ابتدا برای سرگرم کردن نوزادشان برایش قصه گفتند و بعدها برای تربیتش از داستانها و قصههای واقعی و تخیلی استفاده کردند و در نهایت تجارب شکست وموفقیت خود را هم از راه همین داستانگویی به او انتقال دادند.
همه اینها را به عنوان دلایل علاقه به داستان اگر قبول کنی شاید هنوز این سوال برایت وجود داشته باشد که چطور میشود کسی به داستان نیاز داشته باشد؟
توضیحات بالا را اگر کمی بیشتر شرح دهم علت نیاز به داستان هم مشخص میشود. نقطهای که بشریت الان بر آن ایستاده و تمام پیشرفتهایی که داشته به خاطر لطفی است که اجداد غارنشین ما که حتی با یکدیگر حرف هم نمیتوانستند بزنند در حقمان کردهاند.
نقاشیهایی که در غارهای انسانهای نخستین پیدا شده یا بقایا و آثاری که باستان شناسان از سبک زندگی آن دورهها به دست آوردهاند گویای این است که همه اندیشههای و حرفها از ابتدای خلقت بشر به در قالب داستان به نسلهای بعد منتقل شده است. اگر نسلهای نمیتوانستند تجارب نسل قبل از خود را دریافت کند و به نسل بعد از خود منتقل کنند تمدن بشری شکل نمیگرفت و همچنان همه آدمها در حال آزمون و خطای نیازهای اولیهشان بودند.
کدام داستان(رویکردهای داستان)
اما کسی که متوجه ضرورت داستان در زندگی میشود حداقل با سه رویکرد به سراغ داستان میتواند بیاید:
1. مخاطب
2. تولید کننده
3. استفاده کاربردی
مخاطب بودن
اولین رویکرد که پیشنیاز هر دو رویکرد بعدی هم هست به این صورت خواهد بود که شخصی به طور تخصصی برای آموزش عناصر داستان تلاش میکند اما هدفش نویسنده شدن و داستانگو بودن نیست. لذت او در فهم بهتر و عمیقتر از داستانهایی ست که میخواند. خیلیها داستان را برای لذت و سرگرمی میخوانند اما دوست دارند این لذت و سرگرمی صرفاً یک گذران وقت معمولی چیزی شبیه خوردن یک پاکت پفک که هیچ ثمرهای در سلامتیشان ندارد نباشد.
عاقلانه است که وقتی برای مسئلهای وقت میگذاریم نهایت بهره و فایدهای را که میشود از آن به دست بیاوریم. پس این دسته از مخاطبین که به مخاطب حرفهای شناخته میشوند قدرت تحلیل و شناخت داستان را در خود تقویت میکنند و داستانی را که میخوانند به رشد و فهم شخصی و شخصیتیشان کمک مضاعف کرده و در مراحل خوانش داستان لذتی خاص و ناب را تجربه میکنند.
تولیدکننده شدن
همان مخاطب حرفهای یک پله بالاتر میآید و تصمیم دارد در کنار مصرفکننده بودن لذت تولید و خلق را هم بچشد. پس حالا در کنار تمام تجاربی که از خوانشهای با کیفیت و جدی داشته تمرینات نوشتن و خلق داستان و قصه را هم یاد میگیرد.
معمولاً بعد از خواندن داستانهای خوب این حس و حال در ما به وجود میآید که چطور است من هم بنویسم؟ یا گمان میکنیم داستان من هم میتواند داستان خوبی از آب دربیاید. بعضی وقتها هم میبینیم چیزهایی را که در داستانها میخوانیم آنچیزی که دنبالش میگردیم نیست. پس چرا وقتی دیگران مسائل خودشان را برای من گفتهاند من حرفهایم را به دیگران نگویم؟ و از این قسم درگیریهای درونی. همین جرقه اولیه مولف بودن و خلق داستان میشود. نویسنده داستان در روزگاری که بازیهای رایانهای، سینما و اینترنت و هزاران هزار سرگرمی و رسانه جذاب و پر زرق و برق دیگر وجود دارد قلم و کاغذ( به معنای عمومیاش که میتواند همین صفحات مجازی نمونهای از آن است) را انتخاب میکند تا جنگ نا برابری را آغاز کند.
اما تجربه نشان داده که داستان منحصر در نوع مکتوب آن نیست. هرچند نوع مکتوبش هم اگر درست ساخته و پرداخته شده باشد از پسِ این نبردها بر میآید. یک نمونه اخیرش هم داستان سریالی پستچی نوشته استاد چیستا یثربی بود که به قول خودشان برای مسابقه با سریالهای ترکی (در آن سالها 93 – 94) که مخاطبان زیادی را جذب کرده بود نوشته شد و توانست موجی را در اینستاگرام به راه بیاندازد و هر شب یک پست در اینستا که بخشی از آن داستان بود انتظار خوانندهها را تامین میکرد.
اما به هر حال داستان و قصه منحصر به داستانهای نوشتاری نیست که در ادامه این مقاله به انواع قالبهایی که از داستان استفاده میکنند اشاره خواهم کرد.
استفاده کاربردی از داستان
داستان به عنوان یک ماجرا که شنونده یا خواننده را به دنبال خود خواهد کشاند و در آخر یک نتیجه را در ذهن او رقم میزند فارغ از ابعاد ادبی و هنریاش در زمینههای مختلفی مثل تربیت فرزند، بازاریابی و فروش، رواندرمانی، بازیهای رایانهای و محیطی و هر حیطه دیگری میتواند قابل استفاده باشد. این فراگیری هم به خاصیت ذهن تصویرساز انسان برمیگردد که وقتی یک ماجرایی را میشنود با آدمهای آن واقعه همذاتپنداری کرده و جزییاتی را که خوانده یا شنیده در ذهن خود مجسم میکند. این ویژگی باعث شده وقتی در عرصههای غیر هنری و ادبی از داستان استفاده میکنیم به صورت غیر مستقیم و اثرگذارتر مخاطب هدف خود را به نتیجه مورد نظرمان برسانیم.
شروع داستاننویسی
برای داستاننویس شدن به معنی واقعی کلمه یعنی رسیدن به جایگاهی که داستانهای ما در قالب یک کتاب قابل عرضه و انتشار باشد اولاً باید ذهن داستانگویمان را تقویت کنیم. مطالعه کردن برای تقویت داستانگویی ذهن فقط خواندن کتاب داستان نیست. کتابهای داستانی و آموزشی یک بخش از چند بخشِ مطالعاتی برای یک علاقمند به خلق داستان است. بخش دیگرش خواندن در موضوعات مختلفی ست که به سوژه و داستان ما بر میگردد. اما مهمتر از مطالعه کتاب فکر کردن و رؤیاپردازی است. اگر بنا دارم که داستان خلق کنم خواندن و تمام کردن یک یا چند جلد کتاب نمیتواند ذهن من را داستانگو کند. من در زمان مطالعه باید خودم را به جای داستاننویس قرار بدهم و با خود ارزیابی داشته باشم که اگر این سوژه را میخواستم پرداخت کنم چطور پرداخت میکردم. خودم را جای آدمهای قصه بگذارم و حس و حال آنها را در ذهن خودم بازآفرینی کنم. در کنار اینهمه، به اطراف و دور و بر خودم هم نگاه کنجکاو و جستوجوگری پیدا کنم. از هیچ چیزی به سادگی عبور نکنم و حتما روزانه سوژههایی را که مییابم در دفترچهای یادداشت کنم. و برای این مراحل نیازمند آموزش مهارتهای داستانی و شناخت عناصر داستان هم هستیم.
تا اینجا به مرور ذهن ما داستانگو خواهد شد که در هر زمینهای - بازیسازی، سخنرانی، فیلمسازی، شعر، رواندرمانی، بازاریابی و... - که بخواهیم از داستان استفاده کنیم به کار ما میآید. اما اگر چاپ داستان به عنوان یک مرحله تولید اثر هنری دغدغه ما هست خب حالا باید داستانهای نوشته شده خود را در جشنوارههای مختلف داستانی شرکت داده و برای نشریاتی که به چاپ داستان مبادرت دارند ارسال کنیم تا به شرط استمرار رزومه متناسبی از فعالیتهای داستاننویسی خودمان به دست بیاوریم.
برای تمرین سوژهیابی این دوره رایگان خیلی میتونه بهت کمک کنه:
[ اینجا رو کلیک کن ]
داستاننویس شدن
پس از گذراندن مدتی که هم نوشتن روزانه به یک عادت مداوم برای ما بدل شد و هم رزومهای را به دست آوردیم میتوانیم روی یک مجموعه داستان کوتاه کار کرده و بعد از اتمام با اتکا به این کتاب و آن رزومه به سراغ ناشرین معتبر رفته و برای ورود به دنیای حرفهای داستاننویسی اولین قدم را برداریم. اما اگر قصد چاپ داستانها را هم نداشته باشیم فرصتهای متفاوت و مختلفی برای نشر داستانها چه به صورت یک فعالیت تجاری چه به عنوان یک فعالیت فرهنگی و دغدغه شخصی وجود دارد.
همانطور که اشاره شد داستانگویی در زمینههای مختلفی کاربرد دارد که بخشهایی مثل سینما و بازیسازها داستانهای جذاب و پرکشش را برای تولید محصولات خود خریداری میکنند.
مطالعه
در انتها برای شروع مطالعه با شرایطی که در مقاله توضیح دادم چند کتاب را معرفی میکنم که خواندن چندبارهاش برای هر داستاننویس و علاقمند به داستان و قصه لازم و ضروری ست:
داستان کوتاه:
1. بهترین داستانهای جهان به انتخاب و ترجمه احمد گلشیری / انتشارات علمی فرهنگی (دوره پنج جلدی)
2. بهترین داستانهای کوتاه آنتوان چخوف به انتخاب و ترجمه احمد گلشیری / انشارات نگاه
3. بهترین داستانهای کوتاه جیمز جویس به انتخاب و ترجمه احمد گلشیری / انشارات نگاه
4. بهترین داستانهای کوتاه ارنست میلر همینگوی به انتخاب و ترجمه احمد گلشیری / انشارات نگاه
5. بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز به انتخاب و ترجمه احمد گلشیری / انشارات نگاه
6. مجموعه داستانهای کوتاه در انتشارات نیلوفر به ترجمه مژده دقیقی
رمان:
1. خانواده تیبو روژه نوشته مارتن دوگار ترجمه ابوالحسن نجفی / انتشارات نیلوفر
2. مرشد و مارگاریتا نوشته میخاییل بولگاکف ترجمه عباس میلانی / ناشرین مختلف
3. سوربز نوشته ماریو بارگاس یوسا ترجمه عبداله کوثری / نشر علم
4. چهره مرد هنرمند در جوانی نوشته جیمز جویس ترجمه منوچهر بدیعی / انتشارات نیلوفر
5. خشم و هیاهو نوشته ویلیام فاکنر ترجمه بهمن شعلهور / انتشارات نگاه
نمایشنامه:
1. روی صحنه آبی مجموعه آثار اکبر رادی / نشر قطره (دوره چهار جلدی)
2. دیوان نمایش منتخبی از نمایشنامههای بهرام بیضایی / انتشارات روشنگران و مطالعات زنان (دوره دو جلدی)
3. مجموعه آثار نمایشی اسماعیل خلج / نشر قطره (دوره دو جلدی)
شعر و نثر:
1. صادق آل محمد نوشته محمود منشی
2. متقین نوشته سید مهدی شجاعی / انتشارات نیستان
3. قافیه در باد گم میشود اشعار احمدرضا احمدی / انتشارات افکار
4. نزدیک ته خیار اشعار ناصر فیض / انتشارات سوره مهر
5. تصور کن ترانههای یغما گلرویی / انتشارات نگاه
6. من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم اشعار محمدعلی بهمنی / انتشارات فصل پنجم
روایت:
1. فقط روزهایی که مینویسم نوشته آرتور کریستال / نشر اطراف
2. جانستان کابلستان نوشته رضا امیرخانی / انتشارات افق
3. خسی در میقات نوشته جلال آلاحمد / ناشرین مختلف
4. از معراج برگشتگان نوشته حمید داود آبادی / موسسه عماد
5. شرح اسم نوشته هدایتاله بهبودی / موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ادبیات کلاسیک:
1. تفسیر میبدی(معروف به تفسیر خواجه عبداله انصاری) نوشته رشیدالدین میبدی / ناشرین مختلف (مجموعه دو جلدی) (مجموعه ده جلدی)
2. هزار و یک شب نوشته و گردآوری عبداللطیف طسوجی تبریزی / انتشارات هرمس
3. قصههای آسمانی گردآوری غالمرضا آبروی / انتشارات فاطمه الزهرا(س)
4. اندرزنامه نوشته جواد نوشین / انتشارات جوانه رشد
5. فیه ما فیه نوشته جلالالدین محمد بلخی / انتشارات معین
تئوریهای نویسندگی:
1. ادبیات داستانی نوشته جمال میرصادقی / انتشارات سخن
2. سواد روایت نوشته اچ.پورتر ابوت ترجمه رؤیا پور آذر / نشر اطراف
3. درباره رمان و داستان کوتاه نوشته سامرست موآم ترجمه کاوه دهگان / انتشارات امیرکبیر
4. رؤیای نوشتن جمعی از نویسندگان ترجمه مژده دقیقی / انتشارات جهان کتاب
5. هنر رمان نوشته میلان کوندرا ترجمه پرویز همایونپور / نشر قطره
6. چنین حکایت کنند نوشته ژان کلود کریر ترجمه داریوش مؤدبیان / انتشارات اداره کل پژوهشهای سیما
7. سی و شش وضعیت نمایشی نوشته ژورژ پولتی ترجمه جمال آلاحمد / انتشارات سروش
8. درسهایی درباره داستاننویسی نوشته لئونارد بیشاب ترجمه محسن سلیمانی / انتشارات سوره مهر
عکسنوشت:
1. پرسه در حوالی زندگی روایت مصطفی مستور انتخاب عکس کیارنگ علائی / نشر چشمه
2. موریانهها عجیب رشد کردهاند روایت و انتخاب عکسها محبت محبی / انتشارات پرگار
محمدمهدی امجد
اگه دوست داری در زمینه نویسندگی و خلاقیت بیشتر یاد بگیری ازت دعوت میکنم به گروهمون ملحق بشی!
[ آموزش نویسندگی و خلاقیت ]
#نویسندگی #داستان_نویسی #آموزش_نویسندگی #مقالات