مسعود آزادبخت
مسعود آزادبخت
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

گُل

باغ می گوید:
که گل زیباست در میان سبزه ها
چلچله با حنجره
رازِ گل را می نوشت،
راهِ باران تا زمین
شوق وصل یک نگاه!
باد از هر طرف در گوشِ گل
دلخنده ی یک زندگی
پروانه اما دور خود
چرخشی با یک ادا
نازِ گل را می خرید،
صحبت از خاموشی یک بلبلُ
خم به ابروی گل وُ دلدادگی
زرد شد رنگ باغ از این همه شیدا شدن!
رنگِ گل خود زندگی است
گل نباشد زندگی را چاره نیست
از زبان گل، عشق معنا گرفت
در جوارش زندگی را می توان آسان گرفت.

گل،،،،، کتاب سلام صبح ،،،،،،،ص ۶۷

مسعودآزادبختکتاب سلام صبحشعرسپیدگلشعرناب
کارشناس ارشد مهندسی پزشکی،مدرس دانشگاه،شاعر،نویسنده،پژوهشگر،عضو بنیادنخبگان،آثار منتشر شده:۱_کتاب سلام صبح۲_کتاب گاهی سپید۳_کتاب بخت واژه ها۴_ کتاب شبکه عصبی کانولوشن و طبقه بندی تصاویر ندول ریه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید