به نام خدا
موضوع مقاله: رهبری مبتنی عملکرد اعصاب و مغز
گردآورنده :محدثه قربانی
مقطع:کارشناسی
رشته :علوم تربیتی
دانشگاه:الزهرا(س)
استاد:سرکار خانم دکتر زهرا سایه وند
مقدمه
در جهان امروز شیوه های مدیریتی مختلفی برای بهتر اداره کردن ازمان ها ارائه شده که یکی از جدید ترین این شیوه ها ، رهبری بر اساس عملکرد مغز و اعصاب است که اولین بار در سال 1990 یک پروفسور استرالیایی به نام دیوید راک آن را مطرح کرد .
در زبان لاتین از آن به عنوان neuroleadership یاد می شود که تحت ترجمه فارسی به ،رهبری بر اساس عملکرد اعصاب و مغز عنوان می شود . این شیوه ترکیبی از رهبری به معنای هنر علم هدایت افراد برای دستیابی به یک هدف مشترک و علم اعصاب به معنی چگونگی کارکرد مغز است و اینکه چطور میتواند درست کار کند است.
محیط کاری
این محیط شامل دو لایه است، لایه اول یا به اصطلاح لایه درونی محیط رهبری مبتنی بر علوم اعصاب دارد و بخش مفهومی آن است.لایه بعدی لایه بیرونی است که بیشتر وجهه کاربردی دارد .بر اساس علوم اعصاب ،ریشه بسیاری از افکار و رفتار انسان، جنبه زیست شناختی و شیمی مغز دارد.فعل وانفعالات درون مغز است که تحرک-کم تحرکی،خوش بینی -بد بینی ،شادی- غمگینی ،اعتماد -بی اعتمادی ،صمیمیت -سردی روابط و بسیاری دیگر را ایجاد ،تقویت وتضعیف میکند .پس برای مدیریت رفتار به کنترل رفتار نیاز است و برای کنترل افکار ورفتار سازمانی به شناخت هر چه بیشتر شیمی مغز و تدارک راهبرد هایی بر این اساس نیاز است تا بتوان از علوم اعصاب در حوزه رهبری سلزمانی بهره مناسب و کافی برد.
مدل اسکارف
این مدل توسط دیوید راک مطرح شد که مدعی شد اگر تمام مراحل این مدل اجرا شود مغز شروع بع ترشح دوپامین میکند که ترشح دوپامین در مغز با شادی ارتباط دارد چراکه فرد احساس میکند در حال تجربه یک تجربه جدید و لذت بخش و اصیل است.
دو موضوع زمینه ساز این مدل است که از علوم اعصاب اجتماعی نشات میگیرد .1)اصل به حداقل رساندن تهدید و به حداکثر رساندن پاداش بر رفتار اجتماعی 2)مغز انسان از همان شبکه ها برای به حداکثر رساندن پاداش و به حداقل رساندن تهدید در حوزه های اجتماعی مانند نیاز های اولیه بقا استفاده میکند. مدل اسکارف شامل 5 حوزه مقام ،اطمینان ،خودمختاری،وابستگی و انصاف است که پاداش اصلی یا مدار تهدید مغز را فعال میکند .بر آورده شدن پنج حوزه اساسی باید در اولویت قرار بگیرد تا کارکنان بتوانند بر کار واقعی خود تمرکر کنند .این مدل به عنوان ابزاری مناسب برای درک بهتر نیاز های اساسی اجتماعی که رفتار های انسانی را پیش می برد ،مورد استفاده قرار بگیرد .مدیران برای شناخت بهتر اعضای تیم خود از این مدل استفاده می کنند .
بهبود عملکرد کارکنان با آموزش رهبری مبتنی بر علوم اعصاب
آموزش از نقش های اساسی یک مدیر است که میتواند دانش وتجربه خود را انتقال دهد و ساز وکار های سازمان را به زیر دستان خود آموزش دهد .رهبری مبتنی برا علوم اعصاب با اطلاع از کارکرد مغز و فعل وانفعالات ان میتواند سرمایه اجتماعی با بهره وری بالایی را آموزش دهند وبتوانند سازمان خود را طبث هدف مشترکی که دارند به نتیجه ای که میخواهند برسند که در این مسیر نیرو های اموزش دیده یا به عبارتی همان سرمایه های اجتماعی میتوانند بسیار موثر باششند چرا که این نیرو های اموزش دیده مفاهیمی چون سازگاری ،تعاون،همدلی و تعاون ومشارکت گروهی و از این قبیل ویژگی ها برخوردار هستند .رهبری مبتنی بر علوم اعصاب چنین افرادی را با توجه به کارکرد های مغز اموزش می دهد و معولا رویکرد رهبری وو نه مدیریت در سازمان هایی که دارای این رویکرد هستند بیشتر مورد توجه و کارایی است.
منابع
The Effect of Neuroleadership on Effectiveness of Staff Training with the Mediating Role of Social Capital in Knowledge-based Companies /Ali Mohaimeni / Elham Heydari/ Maryam Tehrani
The Effect of Neuroleadership on Effectiveness of Staff Training with the Mediating Role of Social Capital in Knowledge-based Companies/ Elham Heydari؛ Maryam Tehrani؛ Ali Mohaimeni
Department of Management, Faculty of Management, Kharazmi University