یادداشتهای قرآنی من
یادداشتهای قرآنی من
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

سوره نساء - آیه 155

... وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا

در چند آیه قرآن این مفهوم آمده است. عبارتهای زیر از تفسیر تسنیم (آیه الله جوادی آملی) درباره همین آیه انتخاب شده اند:

"این حرفها فهمیدنی بود و شما هم می‌فهمیدید. این‌چنین نیست که از اول، قلبتان قفل شده باشد. این‌چنین نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَ أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ﴾ ؛ کسی که قلب‌اش محبت گوساله‌پرستی را جا داد، چنین قلبی جا برای معارف توحیدی نیست.

اینها کاملاً می‌توانستند بفهمند بعد هم فهمیدند و فهمیده را عمداً مورد بی‌حرمتی قرار دادند ما از آن به بعد توفیق فهم را از اینها گرفتیم.

﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ﴾؛ آن تبهکاریهایی که دو دست او قبلاً انجام داد به جای اینکه همواره به فکر گناهان گذشته باشد و آنها را با توبه ترمیم بکند، آنها را فراموش کرده است. از این به بعد دیگر ما توفیق فهم را از اینها می‌گیریم: ﴿إِنّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُو إِذًا أَبَدًا﴾ با اینکه مکلف‌اند، اینها به سوء الهی گرفتار شدند.

بنابراین اگر کسی آن فهم الهی خود را در راه صحیح به کار نبرد، خطر چنین انتقامی هست که بعد، مطالب را نمی‌فهمد؛ اگر چندین بار آیات الهی به کسی ارائه شد و او کاملاً فهمید ولی بی‌اعتنایی کرد و ﴿وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ﴾ از آن به بعد، دیگر توفیق فهم گرفته می‌شود... این سنت الهی است که اگر کسی با دین او بازی کرده است فهمیده‌ها را بی‌اعتنایی کرد و گناهان کرده را فراموش کرد بدون ترمیم، مشمول این خشم است که ﴿جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا﴾ و مانند آن... بنابراین قرآن می‌فرماید که اینها می‌گویند ﴿قُلُوبُنا غُلْفٌ﴾، این‌چنین نیست ﴿بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ﴾ قلوب اینها که بسته نبود کاملاً می‌فهمیدند ولی در اثر سیئات ممتد این دل، قفل شده است.

گاهی برهان را قرآن به این صورت ذکر می‌کند: ﴿کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ فرمود ما یک آینه شفافی به آنها دادیم که اسرار و نقشه‌های عالم در این آینه منعکس می‌شود و گناه، به منزله چرک و غبار روی این آینه است. یک وقت انسان گناه کرد، دید غبار روی آینه نشست اگر این را پاک کرد که [شفافیت آینه] می‌ماند؛ اگر نکرد این گناهها متراکم می‌شود کم کم جلوی آینه را می‌گیرد، فرمود: ﴿کلا﴾ یعنی اینکه می‌گویند ما راه نداریم راه داشتند ولی ﴿بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾؛ <رین> همان چرک است دیگر، ﴿بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ نه تنها «ما کسبوا» نه تنها «مایکسبون»، بلکه ﴿ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ که این نشانه استمرار است خب، این جلوی دل را می‌بندد. در اینجا که آنها گفتند ﴿قُلُوبُنا غُلْفٌ﴾ خدا فرمود نه، ﴿بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلیلاً﴾؛ یک گروه کمی از اینها مستثنا هستند یا اینها در بخش ضعیفی ایمان می‌آورند.

قرآنتدبر در قرآنطبعقلب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید