هنوزم همونم
وقتی همه چی خطرناکه و دردناک، وقتی نمیشه با احدی حرف زد، وقتی نمیشه و نمیشه و نمیشه
فاجعه همینجاست..
سرتاسر بغض و نفس های حبس
می دونی چی میگم.
درد و درد و درد
چرا اینطور شد
چرا به یکباره
چرا؟
می دونم جواب رو اما نمیخوام که بدونم، متوجه هستی دیگه!
حزن انگیز و درد وضعیت که سکوت تنها مفر هست و خفگی
حساب کار آدم ها اینجا دقیقا همینجا مشخص میشه و من حسابرسی شدم، باور کن
مجدد دیگه درست نشدم
درست نشدن و هرکسی فقط خودش می دونه