محسن علوی
محسن علوی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

اگر به جواب نمی‌رسین، شاید سوالتون اشتباهه!

خیلی وقته که توی یه سوال گیر کردین؟ رسیدن به جواب براتون سخت شده؟ مطمئنین دارین سوال درست رو می‌پرسین؟

بذارین با یه مثال منظورم رو بگم. توی یه محصولی سوال طراح این بود که:

چطور تعداد زیادی تب رو توی یه صفحه جا بدیم؟

طبیعیه که تعداد تب‌ها توی صفحه اگه از یه حدی بیشتر بشه صفحه خیلی شلوغ بشه. راه‌حل‌هایی شبیه به دسته‌بندی کردن خود تب‌ها هم تا جایی خوبه. اما علاوه بر اینکه ممکنه گیج‌کننده باشه تعداد تب‌ها و دسته‌هاشون هم ممکنه زیاد بشه و باز برمی‌گردیم سر خونه اولمون.

بعد از اینکه با دیزاینر صحبت کردم به این نتیجه رسیدم که این سوال کلا اشتباه بوده. توی این مواقع یه گزینه اینه که از خودمون بپرسیم چرا می‌خوایم این سوال رو حل کنیم؟ به سوال بالا دوباره نگاه کنین. اگه علامت سوال و واژه چطور رو ازش حذف کنیم دیگه یه سوال نیست. یه جوابه. «تعداد زیادی تب رو توی صفحه جا بدیم». اما این جواب به کدوم سوال بوده؟ ما چه چیزی می‌خواستیم که به عنوان راه‌حل به این رسیدیم که تعداد تب‌هامون رو زیاد کنیم؟

قدم اول: سوال‌تون رو به چشم راه‌حل یه سوال اصلی ببینین. و سوال سطح بالاتر رو پیدا کنین.

توی این مورد هدف این بود که کاربر بتونه روی محتوایی که می‌بینه کنترل داشته باشه. خب یه راه واسه این‌کار ایجاد کردن تب‌های مختلفه. ولی آیا تنها راه دادن کنترل به کاربر، ایجاد تب‌های مختلفه؟ البته که نه. اگه توی ایجاد تب‌های مختلف به مشکل خوردیم چرا باید تب‌های زیاد استفاده کنیم؟ شاید راه‌حل اینه که اصلا سراغ تب نریم. حالا ما یه سوال جدید داریم:

چطور کاربر بتونه روی محتوایی که می‌بینه کنترل داشته باشه؟

اگه سوال جدید رو تونستین حل کنین که به هدف رسیدین اگه نه قدم اول رو دوباره انجام بدین.

قدم دوم: اینقدر قدم اول رو تکرار کنین تا به سوال اصلی برسین! و بعد اون رو حل کنین.

این روش رو نه تنها وقتی که رسیدن به جواب سخته بلکه توی موقعیت‌های مختلف میشه انجام داد. خیلی وقت‌ها ما داریم تلاش می‌کنیم که سوال اشتباهی رو جواب بدیم. توی این موردی که تعریف کردم نهایتا به جای تب‌های متفاوت از امکان فیلتر استفاده کردیم. فیلترها هم توی یه صفحه جدا بودن و توی اجراشون به هیچ مشکلی نخوردیم.

خود این اتفاقات من رو یاد یه خاطره‌ای انداخت. چند سال پیش مسافرت بودیم و توی اراک از یه بنده خدایی آدرس پرسیدم. گفت همین خیابون رو مستقیم برو حدود یه کیلومتر جلوتر یه سری بلوک سیمانیه، اونها رو دور بزن وگرنه تصادف می‌کنی!

هروقت توی مسیر یه سری بلوک سیمانی بود دورشون بزنین. حداقل بعد از تصادف از خودتون بپرسین شاید این ادامه جاده نیست. شاید یه بلوک سیمانیه که باید دورش بزنم!

خلاصه اینکه دنبال نتیجه باشیم. ما مسئول اون سوال نیستیم. اگه به جواب نمی‌رسه گاهی باید سوال رو کنار گذاشت تا نتیجه مشخص بشه

تفکر طراحیطراحی محصولاستارتاپحل مسئله
به خاطر کارم با کسب و کارهای مختلفی صحبت می‌کنم. بعلاوه به عنوان مدیر محصول با بخش های مختلفی از کسب و کار خودمون هم درگیرم. اینجا گاهی می‌خوام از اون تجربه‌ها بنویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید