Mohsen Baqery
Mohsen Baqery
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

یادداشت سوم: هواگیری محتوا


از یک دیدگاهِ نه‌چندان منطقی، محتوا یک چیزی است مثل تخم‌مرغ شانسی: با امید به این‌که توش یک جایزه و شاید خوراکی دلچسبی باشد می‌روی سراغش. لیکن از بدترینِ اتفاقات این است که تخم‌مرغ شانسی‌ات را باز کنی و توش خالی باشد؛ یعنی بلا نسبت، خر فرض‌ات کرده و اکسیژنِ بسته‌بندی‌شده بهت قالب کرده باشند.

از خواص سخن این است که می‌تواند مجموعه‌ای از سمبل‌های بی‌معنی باشد ولو متشکل از اجزای ملموس. مثلاً دوست عزیزی در یک مناظرهٔ خودمانی فرمایش‌اش را این‌جوری شروع کرد که: «همان‌طور که مستحضرید و احتمالا خودتان هم بهش فکر می‌کنید، بنده می‌خواهم از در فلسفه وارد مبحث شوم و چه بسا که درهای بسیاری می‌توان به روی این مقوله گشود. به نظر بنده، که اگر حمل بر جسارت نباشد، باید بگویم نظر بسیاری از افراد جامعه است...» فلان بیسار.

آدم دلش می‌خواست با همان فلاسکی که کنارش بود بزند توی سرش که آخر «جون بکن لامصب». فِس‌فس کردن که هنر نیست؛ و خوب شکر خدا بنده مجهز به کنترل اعصاب هستم و وقتی کسی روی مُخم می‌رود توی سرم یک کنسرت کوچکی چیزی برگزار می‌کنم که اراجیف شخص مقابل یک وقت آزرده‌روانم نکند—یا لااقل از این بدترم نکند.

آن دوست عزیز ما آمد حرف بزند ولی لاستیک زبانش را هواگیری نکرده بود و به‌گمانم ازدیادِ باد موجب پنجری شد. همین‌جور اکسیژنِ فرفورژه‌شده بیرون می‌داد. همان‌جا با خودم گفتم بخدا که حکایت محتوا هم همین است. بسیارند نویسندگانی که یادشان می‌رود محتواشان را هواگیری کنند و به اصطلاح چیز و چیزکی که می‌نویسند تنظیم‌باد نشده.

استادی می‌گفت: «هوای محتوا را بگیر که نفَس خواننده گرفته نشه». و چه خوب می‌گفت و چه خوب می‌شد اگر بیشتر هوای خواننده را داشتیم.

خلاصه که بالام‌جان؛ اصل مطلب را بنویس و مطلب اصلی را بنویس. این چرند و پرندی که می‌آید اول و آخر جمله را بریز دور.

به‌جای این‌که بنویسی «همان‌طور که قبلا اشاره شد»، برو همان اشارهٔ قبلی را از مشارع بیشتری مشروح کن.

یا مثلاً جای این‌که بنویسی «همان‌طور که می‌دانید» از خودت بپرس اگر مخاطب به این امر مطلع است، من شکرخورِ کی باشم که دانسته‌هایش را برایش مرور کنم؛ و اگر یقین دارم که «نمی‌داند» برای چه از روی تعارف شکر می‌خورم که شمای مخاطب خودت یک‌پا استادی و از این خزعبلات.

هوای محتوا را بگیر عزیز من. اکسیژن بسته‌بندی‌شده دست مشتری (بخوانید: مخاطب) نده.

یک لغت هم ساخته‌ام برای اشاره به این‌جور نوشته‌ها و گفته‌های هوامحور: هوافکنی. اگر آشنایی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی دارید لطف بفرمایید معرفی کنید که هرچه سریع‌تر این لغت حیاتی را وارد زبان ملی کنیم.

البته که نگارندهٔ این سطور ویروس قورت‌داده و به‌سبب مریض‌احوالی خلق‌وخوی خوشی ندارد. شاید اگر همین‌ها را قرار بود با حال خوش بنویسد این‌قدر ناجور از آب درنمی‌آمد. باری شما حتی اگر اهل هواگیری محتوا نیستید، هوای ما را داشته باشید که هوا کمی‌ پس و اوضاع تا حدودی خیت است.

محتوانوشتننویسندگیزبانتولید محتوا
نوشتن رو دوست دارم. (از «نوشتن» نوشتن رو بیشتر.)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید