محسن فیاض
محسن فیاض
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

یک اتفاق بسیار عجیب

روز جمعه داشتم پیاده میرفتم خونه تا یه جاهایی آسفالت بود و مشکلی نداشتم اما از یه جایی به بعد جاده خاکی میشد و اگه ماشینی رد میشد گرد و خاک بلند میشد


منم به خاطر حساسیت اوضاع منظورم همین ویروس لعنتی کرونا اصلا دلم نمیخواست که ماشینی رد بشه و گرد وخاک بکنه


درسته که ماسک داشتم ولی بازم میترسیدم که خاک وارد ریه ام بشه و آلوده بشم همینطور داشتم با خودم فکر میکردم که خدایا الان ماشین رد نشه که یهو دیدم از دور سر و کله یه ماشین پیدا شد .


اعصابم خورد شد ... یهو یه فکر به ذهنم رسید ... گفتم خب طبق قانون جذب باید این ماشین رو از خودم دور کنم چشامو بستم و دستم رو به حالت عقب زدن ماشین در هوا تکان دادم گفتم خدایا این ماشین از کنار من رد نشه بره اون سمت جاده تا خاک و خلش به من نرسه چشمام رو باز کردم و دیدم که داره صاف میاد سمت من ...


چند بار تکرار کردم و دستم رو هم ذهنی تکون دادم بعد ... با کمال تعجب دیدم ماشین کشید اون سمت جاده و از اون طرف رفت اولش فکر کردم شاید دیده که دارم دست تکون میدم که بره اونطرف بعدش مطمئن شدم که اصلا نمیتونسته منو ببینه چون دستم رو اونقدر تابلو تکون ندادم که ببینه فقط ذهنی داشتم دستم رو تکون میدادم ... کاملا کشید اون سمت جاده و اصلا گرد و خاکش به من نرسید !!!!


حدود 3 تا ماشین دیگه هم همینطور رد شدن ..!!! کپ کرده بودم یعنی تا این حد قانون جذب جواب میده ..؟؟ از خوشحالی خندم گرفته بود خیلی برام عجیب بود هر سه ماشین طرف من نیومدن و با همون فکر و ذهن اونا رو از خودم دور کردم ...

شما چی فکر میکنین ؟ شانس ، اتفاق ، یا واقعا قانون جذب ؟؟



قانون جذبخاطراتمحسن فیاضmohsen fayazجاده خاکی
.... آخ که چه حس خوبی داره نوشتن ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید