محسن خاوری
محسن خاوری
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

شهود در پزشکی

افکار و ترجیحاتی که به سرعت به ذهن می‌رسند و برای شکل‌گیری آن‌ها، تلاش و تأمل چندانی انجام نمی‌شود.

جمله بالا تعریفی کوتاه از شهود به نقل از دنیل کانمن، برنده نوبل و نویسنده کتاب تفکر سریع و آهسته است.


استاجری یا کارآموزی پزشکی به مقطعی از دوران تحصیلی دکترای پزشکی گفته می‌شود که دانشجویان از دانشگاه به بیمارستان ها مهاجرت می‌کنند تا آرام آرام کار در بالین را یاد بگیرند. در دانشگاه های ایران، این اتفاق در سال چهارم تحصیلی رخ می‌دهد. کارآموزان در بیمارستان عملاً نقش مستقیمی در روند درمان و پیگیری وضعیت بیماران ندارد. این را معمولا هیچ اتندینگ یا استادی به شما نمی گوید، اما از برخورد اینترن ها و نگاه کلی خود کارآموز ها به وضعیت خودشان‌ میتوان به خوبی آنرا درک کرد. خب حالا سوال اینجاست که: « پس ما اینجا چیکاره هستیم؟»

احتمالا اگر این سوال را از اینترن (کارورز پزشکی) بپرسید به شما می‌گوید: «الان فقط باید درس‌ات را بخوانی و تا میتوانی بخوابی. کلاس ها را هم ‌نیامدی، نیا. فقط درس بخوان. بعدا اینقدر اینجا هستی که با شنیدن بیمارستان حالت بهم میخورد.»

البته که این گفته، نقل قولی از یک اینترن خوب از نظر بقیه است. ما از زمان بچگی تا به الان یاد گرفته ایم هر کسی بگوید درس بخوان یعنی دل‌سوز ماست و هیچوقت به این فکر نکردیم که کسی که این را به ما می‌گوید شاید به این دلیل است که خودش هم راه حل دیگه‌ای را نمیداند. بهرحال به او هم قبلا همین ها را گفته اند. احتمالا استاجر ها هم برای این نوع اینترن ها به‌به و‌ چه‌چه می‌کنند و معتقدند که درک بالایی دارند و بالاخره این روزها را گذرانده اند. اما بنظر می آید موضوع کمی متفاوت تر از این حرف ها و‌دل‌سوزی ها باشد.

در مقطع کارآموزی پزشکی یا همان استاجری، معلم های واقعی دانشجویان، اساتید مو‌ سفید و عالی رتبه و مشهور نیستند (قبلا در پستی دیگر در این باره و نقش اساتید در بیمارستان‌ها چیز هایی نوشته‌ام) بلکه مهم ترین نقش را در یادگیری و آموزش کارآموزان ، این اینترن و رزیدنت های همیشه در عجله‌، با روپوش های شلخته و‌کثیف و صورت های خسته‌اند و خواب آلود اند که بر عهده دارند(با اینکه شاید خودشان متوجه این موضوع نباشند). به بیانی دیگر، اینترن ها و رزیدنت ها تجسم عمل گرایی در بیمارستان اند. آنها مثل سربازان خط مقدم یک جبهه اند؛ نه کسانی که آن پشت اند و می‌گوید این کار را بکن و آن کار را نه.

البته که من منکر ‌اهمیت مطالعه و درس خواندن نیستم. اگر درس‌ات را نخونده باشی، تمام وقت هم که در بیمارستان باشی هیچگونه فایده‌ای برایت ندارد؛ اما نباید نقش کار‌بالینی و بودن در بین بیماران و دیدن روال کار ها و اتفاقات بیمارستانی کمرنگ و بی اهمیت تلقی شود. ما کارآموزان این کار ها را خیلی دست کم گرفته ایم و فکر می‌کنیم انجام دادن آنها هیچگونه فکر و آموزش و یادگیری ای نیاز ندارد. اینکه به بیمار بگویی فلان بیماری را داری و از پرستار فلان چیز را بخواهی و به همراهان بیمار بگویی صبر کنند تا ببینیم چه میشود هم مگر کاری دارد؟

البته میشود از بُعد دیگری هم به موضوع نگاه کرد. اینجا، وقتی تعریف و تمجید می‌شنوی که نمره هایت بالا باشند، نه زمانی که کار بیمارانت را به خوبی انجام داده باشی. فرق این دو حالت این است که اگر اولی را عالی انجام نداده باشی می‌گویند «پس اینجا چکاره ای؟» و اگر در دومی ضعیف باشی می‌گویند «اشکالی ندارد، بهرحال بیماران خودشان هم نمی دانند مشکل‌شان از کجاست و کم‌کم اینها را خودتان یاد می‌گیرید»، چرا که در تمام طول کارآموزی حتی یک بار هم با بیماری درست صحبت نکرده ایم. حقیقت هم این است که بعد ها که استاجر ها به اینترنی و مقاطع بالاتر هم می‌رسند از سر عادت و در خیلی از اوقات به بدترین و عجولانه ترین شکل ممکن این کار ها را انجام می‌دهند. بگذریم ...


موضوعی که در بیمارستان بودن (یا هر جایی دیگری، فرقی ندارد. کلا برای یک کار‌آموز) اهمیت بسیار بالایی دارد، رسیدن به شهود است. همانطور هم که بالاتر گفته شد؛ افکار و ترجیحاتی که به سرعت به ذهن می‌رسند و برای شکل‌گیری آن‌ها، تلاش و تأمل چندانی انجام نمی‌شود شهود نام دارد (البته این یکی از تعاریف آن است). کانمن در کتاب خوبش این نوع تصمیم گیری ها را سیستم شماره 1 تصمیم گیری نام گذاری میکند. تصمیماتی که ما برای انجام دادنشان فکر نمی‌کنیم و در کسری از ثانیه آن تصمیم را می‌گیرم. در مقابل آن، تفکر تحلیلی قرار می‌گیرد که همان سیستم تصمیم گیری شماره 2 است.

خب، من اینجا در کنار اینترن در کشیک هستم. آیا حتما نیازی هست که باشم؟نه. آیا کسی از من میپرسد که چرا اینجا بودم؟ نه. اما مسئله‌ی مهم این است که من اینجا داستان های بیشتری می‌توانم ببینم. شهود یعنی دیدن همین داستان های جدید و مرور کردن اتفاقات، تصمیمات و واکنش های بعد از آن. بذارید مثالی بزنم:

ما در اینجا با انوع و اقسام بیماران مواجه می‌شویم. از بیماران راحت و خوش‌برخورد و آرام تا بیماران آژیته و دیوانه‌کننده و بد دهن. اینترن اینجا باید بتواند تمام بیماران را به خوبی منیج و مدیریت کند، هم آنها را و هم همراهان آنها را. تو به عنوان کارآموز در هر کشیک این فرصت را داری که ببینی این منیجینگ چگونه انجام می‌شود. اینکه برخورد هر اینترن با هر بیمار چگونه است. در درمانگاه ها و در کنار متخصصان کمتر میتوانی این وضعیت ها را ببینی. من با هر نوعش بوده ام. هم با آن اینترنی که پا به پای همراه بیمار صدا بلند می‌کند و هم با آن اینترنی که پاسخی نمی‌دهد و سرش را به بالا و پایین پرت می‌کند.

من اینجا به عنوان کارآموز هر دو‌ سناریو را می‌بینم. برای خودم تجزیه و تحلیل می‌کنم. فواید و معایب هر دو روش را می‌سنجم و برای خودم مثل هر انسان دیگری داستان سازی می‌کنم و خودم را به جای اینترن در شرایط مشابه می‌گذارم. اگر بجای او بودم به آن پرستار چه می‌گفتم؟ اگر ‌بجای او بودم با فلان مریض چگونه برخورد می‌کردم؟ از او چه چیزی را می‌پرسیدم؟ از او چه چیزی را نمی‌پرسیدم؟ اگر بجای او بودم با آن همراه مریض چگونه صحبت می‌کردم؟ و … . حالا با دانستن این داستان ها، و تکرار چنیدن و چندین باره این سناریو ها، میدانم برخورد معقول که کمترین تنش و بیشترین بازدهی را برایم دارد کدام است. سوالی که بعید است اگر بجای کشیک، در خانه بودم می‌توانستم به پاسخ آن برسم.

هر چه این داستان ها بیشتر باشد شهود ما بیشتر می‌شود و یاد می‌گیریم با توجه به اتفاقات قبل تصمیم بهتری بگیریم. تو آن گوشه‌ای و فقط و فقط تماشا می‌کنی و مسئولیت قانونی‌ای هم‌بر گردنت نیست. احتمالا بقیه با ترحم به تو ‌نگاه می‌کنند و با خودشان می‌گویند: «حتما مازوخیسم دارد که اینجاست» اما تو میدانی چیزی قرار است یاد بگیری که احتمالا در آینده چراغ مسیرت شود و کار را برایت راحت‌تر کند.

یاد گرفتن همیشه همراه با اذیت شدن و‌ رنج است. اگر غیر از این باشد احتمالا یادگیری ‌ای چندان وجود ندارد. حالا جنس این رنج متفاوت است. می‌تواند حس ناخوشاید حین نشستن پشت میز و خواندن کتاب های پیچیده و احساس سردرگمی باشد، یا نگاه بد و طعنه و کنایه دیگران به حضورت برای یادگیری.

خرده‌نوشته های من در تلگرام: AzMasirMan

پزشکیدانشجوییبیمارستانآموزش پزشکی
دانشجوی دکترای پزشکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید