توسعه فناوریهای پیشرفته و دانش بنیان در اقتصاد جدید، مستلزم حضور شرکتهای توانمند در این حوزه است. از طرفی شرکتهای دانش بنیان مبتنی بر تخصصهای فردی و تیمی و غالبا با یک ایده نوآورانه تشکیل شده و رشد مینمایند. این شرکتها اغلب در تند باد شرایط دشوار اداره شرکت، درگیر کارهای روزمره شده و قبل از بلوغ سازمانی و تدوین دانش سازمانی، دچار خروج نیروهای متخصص و چالش توقف رشد میشوند.
همچنین شرکتهای دانش بنیان نوپا، با سبک مدیریت باشگاهی، دوره گذار به بلوغ سازمانی را به آسانی یا با موفقیت طی نمیکنند. سیستمهای مدیریت پروژه و نگهداری مستندات در این شرکتها ضعیف است و حتی اگر بهرهوری منابع انسانی قابل قبول باشد، اثربخشی افراد بسیار پایین و هدر رفت هزینههای منابع انسانی قابل توجه است. این شرکتها آنقدر در مسایل مالی، تحویل و توسعه محصول غرق میشوند که هیچ مجالی برای سیستماتیک کردن کارها و بهینهسازی مدیریت پروژه و دانش سازمانی پیدا نمیکنند.
اگرچه نهادهای مختلف از جمله صندوق نوآوری و شکوفایی حمایتهایی شامل آموزش و مشاوره را برای این شرکتها ارائه می دهند، اما شرکتهای دانش بنیانِ نوپا نیازمند سیستمهایی برای مدیریت کارها، مدیریت پروژهها، نگهداری سوابق و مستندات پروژه و محصول، تایم شیت کارکنان و کنترل هزینههای طرحها میباشند. با اینحال حسب شرایط اقتصادی حاکم بر شرکتها و هزینههای تهیه نرمافزار، این مهم همواره به تعویق می افتد. از این منظر توسعه کسب و کارهای دانش بنیان نیازمند حمایتی است که مغفول مانده است.
مدیران دولتی نه به عنوان حامیان استارتاپها که چنین انتطاری هم از ایشان نمی رود، بلکه فقط به عنوان تسهیل گرانی که قرار است فضای کسب و کارهای نوآورانه را بهبود بخشیده تا کارآفرینی رونق یابد، بیشتر ترجیح می دهند در کنفرانسها سخنرانی کنند، عکس بیاندازند و نوجوانان را به فضای کارآفرینی ترغیب کنند تا اینکه از استارتاپهای موجود مراقبت کنند.
شاید مدیران بعدی در دولت سیزدهم گزارشات متعددی از حمایت های بدون نتیجه و بدتر از آن وام های معوق کارآفرینانی ارائه نمایند که در این فضا دست به اقدام زده اند.