طی دو سال گذشته، بعد از تغییرات اجتماعی و فرهنگی ای که پاندمی کووید_۱۹ به دنبال داشت، تعداد بیسابقهای از افراد در دنیا تصمیم به ترک شغل فعلیشون و داشتن یه بازنگری عمیق در شغلشون گرفتن. این جنبش انقدر بزرگ و گسترده بوده که بهش یه اسم دادن؛ استعفای بزرگ یا The Great Resignation
اگه شما هم تو نقطهای از مسیر شغلیتون قرار دارید که دارید به ادامه دادن در شغل فعلیتون شک میکنید، خلاصه این مقاله از John Coleman که در HBR منتشر شده شاید بتونه کمککننده باشه.
همه ما تو زندگی لحظاتی رو تجربه میکنیم که باید تصمیمات سخت بگیریم. مثل لحظاتی که شغلمون، همون کاری که یه روزی بهمون هدف و انگیزه ادامه دادن میداد، دیگه کارکردش رو از دست داده. تو این شرایط بهتره سنجیده عمل کنیم، تمام جوانب رو بسنجیم و بعد تصمیم بگیریم. گاهی اوقات شرایط طوریه که تصمیم درست اینه که پا تو مسیر جدیدی بذاریم.
اگه شما هم تو نقطهای از مسیر شغلیتون قرار گرفتید که تو فکر پیوستن به موج استعفای بزرگ هستید، بهتره به این نشونهها توجه کنید. اینها علائمی هستن که نشون میدن وقتش رسیده تصمیمتون رو جدیتر بگیرید:
ورزشکاران بزرگ دنیا مدام در حال تنوع بخشیدن به تمرینات بدنیشون یا تغییر روال روتین ورزش کردنشونن. این مساله به این دلیله که یه وقتایی دیگه تکرار اون کاری که همیشه انجام میدادیم مایه رشد و پیشرفتمون نمیشه.
وقتی متوجه شدیم یه هدف قدیمی و یه روتین همیشگی دیگه به رشدمون کمک نمیکنه وقتشه به فکر یه راه تازه و یه تغییر باشیم.
از اونجایی که ترک یه شغل تصمیم بزرگیه، قبل از اینکه تصمیم به ترک کردنش بگیریم بهتره اینو در نظر بگیریم که آیا اعمال این تغییراتی که مد نظرمونه تو همین محیط کار ممکنه یا هیچ راهی براش وجود نداره؟
شاید خیلی وقتها یه سری اصلاحات و تغییرات ساده و کوچیک تو همین محل کار فعلی هم بتونه این تغییر رو ایجاد بکنه اما اگه این گزینه رو امتحان کردید و به نتیجه نرسیدید، شاید وقت حرکت به جلو و تصمیم برای ایجاد تغییرات بزرگتر باشه.
گاهی اوقات، ممکنه تو موقعیت شغلی فعلیتون رشدی نداشته باشید صرفا به این دلیل که چیزی برای آرزو کردن وجود نداره!
ما خیلی وقتها برای رسیدن به یه هدف، آرزو یا نقطه مشخصی تو مسیر رشد شغلیمون وارد یه کاری شدیم، چیزهایی که برای رسیدن بهشون برنامه ریزی کرده بودیم رو انجام دادیم، به اون اهداف رسیدیم و حالا دیگه داریم درجا میزنیم و رویایی برای رسیدن و قلهای برای فتح کردن جلو رومون نیست. اینجاست که باید آماده شروع یه چالش جدید بشیم.
جان کولمن میگه دوستی داشتم که عاشق نوشتن بود. اما تو یه مقطعی، از این کار خسته شده بود و مدام دنبال راههایی برای به تعویق انداختن، اهمالکاری و اجتناب از کاری که همیشه عاشقش بود میگشت. تو این مدت هر کاری که فکرشو بکنی رو انجام میداد تا مجبور نشه بنویسه. از سرگرم کردن خودش با شستن لباسها بگیر تا رسیدگی به حیاط خونه. عملا کار با هر ابزاری بجز کلمات!
اون در نهایت متوجه شد که اگه قراره دوباره عاشق نوشتن بشه به یه استراحت طولانی از نوشتن نیاز داره.
گاهی اوقات، برای ایجاد یه عادت مثبت نیاز داریم که از طریق چیزی قدرت بگیریم تا بتونیم شروعش کنیم اما یه وقتهای دیگه هم هست که بحث در مورد شروع دوباره است و برای شروع دوباره گاهی نیاز به یه استراحت موقت کوتاه یا حتی طولانی داریم. حرفهی ما باید چیزی باشه که با کنجکاوی و اشتیاق بهش نزدیک شیم نه اینکه ازش فرار کنیم. این حس فراری بودن و اجتناب یه نشونه است که شاید یه جای کار میلنگه!
کولمن یه خاطره از خودش میگه؛ قبلاً شغلی داشتم که زمانی ازش واقعا لذت میبردم، اما به تدریج اوضاع برام تغییر کرد، به طوری که بیرون رفتن از خونه برای رفتن به محل کار برام عذابآور بود. این مساله به این دلیل نبود که شرکت یا همکارانم بد بودن، نه، فقط شرایط کاریم دیگه با من فیت نبود.
اگه مرتباً از نزدیک شدن به کارِتون هراس و اضطراب دارید، وقتش رسیده که یه تغییر جدی ایجاد کنید یا این احساسات رو به یه شکلی پشت سر بذارید.
زندگی کوتاه و ارزشمنده و ما نیاز داریم غنی نگهش داریم و حالمون باهاش خوب باشه.
جان کولمن یه داستان از یکی از دوستانش تعریف میکنه که در شرکتی کار میکرد که فرهنگ سازمانی سمیای داشت و یهو به خودش اومد و دید حتی زمانی که از کار دوره داره به گونهای رفتار می کنه که قبلاً اون رو غیر اخلاقی یا نامناسب میدونست. مثلا متوجه شد که داره دروغ میگه و همکاران و مشتریان رو گمراه میکنه. وقتی متوجه این موضوع شد بلافاصله شرکت رو ترک کرد تا به نظام اخلاقی خودش برگرده.
وقتی فضایی که توش کار میکنید شروع می کنه به دور کردن شما از ارزشهای فردیتون، شاید وقتش رسیده که رهاش کنید.
هرگز اجازه ندید یه شغل یا یه محیط کاری شما رو به سمت و سویی ببره که از لحاظ شخصیتی و اخلاقی نزول کنید.
فضاهای کاری با همکارانی که به عنوان مثال سرِتون فریاد میزنن یا شخصاً به شما توهین میکنن، یا جایی که شما تا حد فروپاشی روانی و فیزیکی کار میکنید، در صورتی که این کار سنگین از روی علاقه و انگیزه نیست، وقتشه به دنبال یه اقدام و تصمیمگیری جدی باشید.
این ۶ مورد مهمترین نشانههایی بودن که میتونن بعنوان یه زنگ خطر برای ایجاد یه تغییر عمل کنن. قطعا نشانههای دیگهای هم وجود دارن که میتونن برای شما همینقدر زنگ خطر باشن اما تو این مقاله نیومدن.
کنار گذاشتن شغل و محیط کاری که بهش وابستگی و احساس تعلق دارید همیشه سخته اما به صورت کلی کنار گذاشتن روتینها و وابستگیهای قدیمی بخشی از زنده نگه داشتن خودمون و تازگی بخشیدن به زندگیه و در شرایطی که موندن داره بهمون آسیب میزنه، یه تغییر بزرگ و اساسی برامون حیاتیه.
امیدوارم همیشه بهترین تصمیمات رو تو مسیر شغلیتون بگیرید و حسابی موفق باشید.
منبع: لینک مقاله اصلی در HBR