دنیا محل بازیست. بازی با هر چیزی، حتی کلمات، گرداگرد حقیقت. روزی محمد جهانآرا گفت: «بچه ها، اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهيم کرد؛ مواظب باشيد که ايمانتان سقوط نکند!» حرف عجیبی است. شهری سقوط کرد، خرمشهر با آن همه جلال و شوکت ویران شد. مردم که نبض تپنده شهر اند ویلان شدهاند. چیزی نمانده جز خرابی و حسرت از دست دادن. حالا در بحبوحه خون و خرابی، یک فرمانده روشنبین می گوید هیچ کدام اینها عیبی ندارد! نهیبی میزند که مهمتر این است که مراقب ایمانتان باشید!
اما نهیب جهان آرا به وسعت یک تاریخ تکرار می شود! حرفی که اگر به تناسب امروز بخواهیم تکرارش کنیم شاید بشود: «بچها اگر #اقتصاد سقوط کرد، فکری به حالش می کنیم؛ مراقب باشید #رسانه سقوط نکند.»
در نظریات رسانهای، یکی از موارد بسیار مهم چارچوب سازی برای مخاطب است. در این نظریه، به جای اینکه رسانه به مخاطب سوژه ای را نشان دهد، یک چارچوب برای فکر کردن به او میدهد.حقیقت این است که دشمنان در این سالها، چارچوب فکری ما را کاملاً عوض کرده اند. زمانی که جهانآرا آن حرف تاریخی را می زد، چارچوب فکری مردم ایران این بود که ما برای اعتلای اسلام، انقلاب کردیم و خود آماده هرگونه از خود گذشتگی هستیم. ولی چارچوب ذهنی امروز ما این است که انقلاب تمام شده و ما یک کشور ممتاز با تمام شئون تمدنی و رفاهی داریم. ولی حقیقت این است که نظام فکری ما درگیر یک خطای روشی است! چارچوب رسانهای ذهنمان تغییر کرده و خودمان متوجه این نکته نیستیم. آن روز که شهر سقوط کرد، مردم دیدند به واسطه انقلاب کردن، امنیت انقلابشان به خطر افتاده؛ برای دفع خطر حرکت کردند. اما این روزها دیدگاه ما این شده که اقتصاد خیلی بیجا کرده که به واسطه انقلاب دچار چالش شده و وظیفه ما نیست که آن را حل کنیم...
حقیقت این روزها این است که دشمنان به کمک رسانه، این تغییر نگرش را در ما به وجود آورده اند؛ این مسئله هم شبیه همان مسئله و راهحل های آنها همانند اند. ایمان و رسانه بازو هایی برای هویت اند. مع الاسف ما بهخاطر ضعف در رسانه و اقناع افکار توسط دشمن، هویت ما ایرانیان تضعیف شده و درگیر باتلاقی شده ایم که راه پیشروی را برای ما ناهموار کرده است.
شهر سقوط کرد، آن را پس گرفتیم؛
پول سقوط کرد، راه رشدش پیدا خواهد شد...
اما ابتدا بیایید فکری به حال رسانههای سقوط کرده و ایمان مردم بکنیم!