حسین مرادی
حسین مرادی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

طرح سؤال های هوشمندانه

تینا سیلیگ، یکی از مدیران گروه سرمایه گذاری دانشکده فناوری دانشگاه استنفورد، برنامه ای به نام چالش پنج دلاری برای دانشجویانش به راه انداخت تا مفهوم راهکار و راهبرد را به آنها آموزش بدهد. او دانشجویان را به چند تیم تقسیم کرد، به هر تیم پنج دلار بودجه داد، از آنها خواست ظرف دو ساعت از هر راهی که می توانند پول بیشتری به دست بیاورند و بعد طی سه دقیقه برای اعضای کلاس توضیح بدهند چه کار کردند و چه نتیجه ای به دست آوردند.

شما اگر در این کلاس بودید، چه کار می کردید؟

بعضی از دانشجویان می گفتند با این پول مواد و لوازمی تهیه کردند تا با آن ماشین بشویند و پول دربیاورند، بعضی دیگر جایگاهی نصب کردند و لیموناد فروختند یا عده ای بلیت بخت آزمایی خریدند. اینها همان روش های همیشگی و معمولی است که در قدم اول به ذهن همه می رسد و ما را عقب نگه می دارد.

کسانی که توانستند درآمد بیشتری کسب کنند، اصلا از پنج دلار خود استفاده نکردند، چون متوجه شدند پنج دلار اساسا نکته انحرافی است و به هیچ دردی نمی خورد. لذا اصلا آن را در نظر نگرفتند و صورت مسئله خود را به این ترتیب تغییر دادند:

«چطور می توان بدون هیچ پولی کسب درآمد کرد؟»

اعضای یکی از تیمها با یکی از رستوران های پرطرفدار محل تماس گرفتند، میزی را رزرو کردند و بعد میز را در آخرین لحظه، به کسی که همان لحظه می خواست از آن میز استفاده کند، فروختند. این دانشجویان ظرف دو ساعت، چندصد دلار پول درآوردند که درآمد چشمگیری بود. اما اعضای تیمی که بیشترین پول را به دست آورد، برخورد متفاوتی با این مسئله کردند. آنها با خود فکر کردند نه بودجه پنج دلاری و نه مهلت دوساعته هیچ کدام دارایی با ارزشی نیستند، بلکه مهلت سه دقیقه ای صحبت در کلاس مهمترین دارایی آنهاست و این مهلت سه دقیقه ای را به شرکتی که می خواست از میان دانشجویان دانشگاه استنفورد کارمند بگیرد فروختند و ششصدوپنجاه دلار گرفتند.

یا در زندگی شما نیز چنین راهکاری وجود دارد؟ چطور می توان از روش های معمول صرف نظر کرد و از مهلت دو ساعته استفاده کرد یا از آن مهلت سه دقیقه ای، که ارزشمندترین دارایی ماست، بهتر استفاده کرد؟ اگر «چیستی» را کنار بگذاریم، به «چرایی» توجه کنیم و به جای اصرار به استفاده از راه حل موردعلاقه خودمان صورت مسئله را تغییر دهیم و گسترده تر کنیم، راههای دیگری نیز به ذهن مان می آید و میتوانیم بهترین راه حل را انتخاب کنیم.

همان طور که می توان صورت مسئله را تغییر داد و به شکل گسترده تری مطرح کرد، تعریف اشیا، محصولات، مهارت ها و منابع دیگر نیز قابل تغییر است و می توانیم سعی کنیم از آنها نیز خلاقانه تر ستفاده کنیم. برای این کار باید بتوانیم متفاوت از دیگران فکر کنیم.

به جای اینکه همیشه از روش های معمول یا استاندارد هر صنعتی در پی حل مشکلات باشیم، می توانیم صورت مسئله را بررسی کنیم و تغییر بدهیم تا از خودمان بپرسیم: «چطور است دقیقاً عکس این کار را بکنم؟» حتی اگر به این کار دست هم نزنیم، عوض کردن روند تفکر وادارمان می کند فرض هایمان را زیر سؤال ببریم و از دیدگاه فعلی که داریم بیرون بیاییم و متفاوت فکر کنیم.

دفعه بعدی که در پی حل مسئله ای رفتید، لحظه ای درنگ و کمی به این فکر کنید که شاید بهتر باشد ابتدا صورت مسئله را بررسی کنید. از خودتان بپرسید، آیا سؤالی که می پرسم سؤال درستی است؟ آیا صورت مسئله ام را درست مطرح کرده ام؟ اگر دیدگاهم را تغییر دهم، مسئله ای که با آن مواجه می شوم چه میشود؟ آیا تغییر می کند؟ چگونه می توانم به جای راهکار، راهبردم را تغییر بدهم؟ چطور می توان جعبه خالی را وارونه کرد و کاربرد دیگری از آن را به کار گرفت؟ اگر در هر زمینه ای برعکس روش معمول عمل کنیم، چه می شود؟


برخلاف نظر عموم، پیشرفت با کشف پاسخهای هوشمندانه شروع نمی شود، بلکه «با طرح سؤال های هوشمندانه شروع می شود.»

http://hosseinmoradi.com/portfolio/strategy-solution/


سوال هوشمندانهمدیر محصولاستراتژیsolutionstrategy
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید