گاندو نماینده وضعیت مطلوبِ مردم و قابل دسترس برای جوانان
بوی باران نماینده وضعیت موجود و ثمره ماسیدنِ پیرمردهای زنگزده
روایت آقای وحید جلیلی از «بوی باران» و آنچه او نفوذ و سیاهنمایی در صدا و سیما خوانده بود، مجبورم کرد تا چند خطی را به پَرت بودن تحلیل ایشان –نوع نگاه و نه شخص ایشان- بپردازم.
جدای از انتقاداتم به تاریک بودن فضای کلی بوی باران -که البته گوشهای از واقعیت میدانم و نه سیاهنمایی- و البته قپیآمدن و گرافیک بازیهای بچهگانهی گاندو دارم این چند خط را در مورد اصل وجود فساد سیستمی یا با اغماز عدم ضدیت سیستمی با فساد اقتصادی مینویسم. موارد فنی و تکنولوژیک این متن کاملاً بررسی شده (حدود دو سال و بیشتر روی آن کار کردم) و اینجا بحث را تکنولوژیک جلو نمیبرم.
در گاندو نشان داده شد که اگر ارادهای برای یافتن یک جاسوس تراز اول باشد میشود و میتوانیم و بوی باران نشان داد اگر مفسد اقتصادی اشتباه فاحشی نکند (سر زدن فرشته به مادرش در بیمارستان) میتواند فِلِنگ را ببندد که البته تجربه یکی مثل خاوری نشان داد که علیرغم تذکر رسمی برخی دلسوزان حتی بلیط فرارش را نیز از بیتالمال میخرد میرود و خاوری هم دلار از کشور خارج میشود!
تفاوت استفاده از فناوری دیجیتال در هر کدام از این سریالها به خوبی نمایش داده شد، یکی دنبال مصاحبه نفر به نفر و پرینت و خودکار و کاغذ و نهایتاً ماشین حساب! برای شناخت فساد و مفسد و راههای شبکه فساد و یکی هم با انبوهی اغراقآمیز از مانیتور و گراف و سختافزار و نرمافزار جاسوسی و غیره، حتی تعداد سیگارهایی که مظنون در آپارتمانش میکشد را میشمارد!
اما واقعیت جامعه و حکومتداری ما کدام است یا به عبارت بهتر قسم حضرت عباس گاندو را سیستمی و غالب بدانیم یا دم خروس بوی باران را نماد واقعیت غالب و سیستمی و نه تک و توک حرفهای عمل کردنهای گاندویی ببینیم؟
برای مثال طرحی را در همین راستا از دو سه سال قبل پیگیرم که در نهایت تلاش فعلاً توانستم محل خاک خودنش را بجای میز فلان مسئول رده چندمی منتقل کنم به دفتر رئیس قوه قضا با این مشخصات که مبارزه سیستمی و پیوسته و نه گسسته و جزیرهای بشود و مبارزه با توده فساد محور باشد نه تک مهره و حلقه فساد و عمدتاً آفتابهدزدها و البته این دو خط از ۷۰ صفحه است و طرح مفصلتر از این حرفها اما برای ملموس شدن چند تا نشانه و مثال از همین سریال بوی باران میآورم تا بفهمیم ما به صورت سیستمی نهایتاً از تکنولوژی در حد نوشت افزار و پرینت گرفتن استفاده میکنیم و خبری از پایگاه داده و دادهکاوی و غیره در این کشور نیست!
مثالها:
- پول کلان را به حساب افراد مستضعف و حاشیه نشین و کارتنخواب و غیره میریزند و کسی نمیفهمد مگر کارآگاه داستان برود با تعداد زیادی از قربانیان مصاحبه حضوری کند و بفهمد که طرف مسکین است و درمانده و بی شناسنامه! و حتی مُرده! خوب عقبماندهها، یکی که کل تراکنشهای بانکیاش در سقف یارانه چهل و پنج هزار تومانیِ یادگار سلطان محمود بوده و یا حتی آن میزان هم نبوده و با شیب تندی تراکنش وامهای میلیاردی از بانک و خریدهای کلان اموال در تایملاینش! میبینید نباید شک کنید! آن هم طرفی که کل زندگی اش در روستایی در آزربایجان است و کل تراکنشها در تجریش تهران ثبت شده! (در این خصوص مشروح دادگاه آ. حسین هدایتی و دوستان قابل توجه است. شناسایی پس از ۱۰ سال)
- در ده صفحه ابتدایی حسابداری یک، برای جوانک دانشجو این بدیهی مجدد بررسی میشود که سرمایه و دارایی شامل پول نقد و اموال سرمایهای و ... میشود. حالا چرا یک مفسد فکر میکند میتواند با پخش (گسستهداشتن) سرمایههایش فرایند فسادش را جاودانه نگهدارد!؟ بله؛ مفسد به درستی میداند که حکومت به صورت سیستمی فلج و عقیم است که این بدیهی را به صورت یکپارچه بفهمد و بپاید و این طنز تلخ تبدیل پذیری برای فرار مفسدان را بی معنا کند. در این سیستم شما میتوانید بخشی از پولتان را پاساژ بخرید (رسمی) بخشی را در حساب بانکی نگهدارید[1](رسمی) بخش اعظم این کوه یخ را در بسترها و اموال غیر رسمی مثل اموال قولنامهای و طلا و ارزِخارجی و مواد مخدر و غیره نگهداری کنید. حکومت هم از جزایرمالی شما حراست خواهد کرد، شک نکنید.
مثال زدن را ادامه دهم باید یک کتاب ۷۰۰ صفحهای خودآموز روشهای استتار مال نامشروع چاپ کنم، که واقعاً هدفم این نیست، لذا همین دو مورد را بعلاوه اطلاعاتی که پلیس گذرنامه (عسلِ بوی باران)، سازمان ثبت اسناد، سازمان سبت شرکتها، سازمان بورس، پلیس راهور، نفت وگمرکات و N تا سازمان دیگر که دارای اطلاعات مالی افراد حقیقی و حقوقی اند و بایستی دیتابیسی استاندارد داشته باشند را از ذهنتان بگذرانید و ببینید که با پیشرفت فناوری امروز بجای کارهای عمدتاً ابلهانه و یا نهایتاً کم فایده[2]، پایگاه داده کلان و یکپارچه و دادهکاوی چقدر میتواند برای اقتصاد سالم مفید و برای مفسدین هزینهساز باشد.
والله با همین امکانات امروزی مردم ما باید از دیدن گاندو کسل شوند و از دیدن بوی باران جامهبدرند ولی مجبورند اولی را معجزه بدانند و دومی را ۷۰ قسمت خیره بمانند.
در خانه اگر کساست یک حرف بس است. چه رسد به این ۸۷۰ کلمه بالا!
[1] اینکه یکفرد ۹۹۹ حساب قرضالحسنه و ۹۹۹ حساب پسانداز مدتدار فقط در یک شعبه داشته باشد را حکمتش را نفهمیدم، حتی برای پولشویی هم خیرش را نفهمیدم.
[2] ساختن پوسته برای تلگرام و مسنجر بومی که در بهترین حالت مستحب است (که نیست)