مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سینماچی۳۶(ایده فیلمنامه)

۴ ایده داستانی برای نوشتن فیلمنامه و داستان......


۱. در دل جاهلیت دختران زنده به گور می شوند اما در همین اثنا پدری هست که راضی به این امر می نمی شود که دست آخر بزرگ قبیله دستور به زنده خاک کردن دختر و پدر با هم میدهد .

۲.پسر جوانی پس از تحصیل به زادگاهش بر می گردد و روستا را در خطر خشکسالی می بیند او تصمیم می گیرد راه حلی برای مسئله بیابد اما عده ای پنهانی نمی خواهند روستا دوباره پا بگیرد تا بتوانند زمین ها را به دلالان بفروشند و این در کار جوان مشکل ایجاد می کنند.بالاخره جدال بین داستان جوان و مخالفانش کار را به درگیری بین اهالی روستا می کشاند. عده ای مهاجرت می کنند به شهر و پسر جوان برای باقی روستا راه هایی که چاره کرده را عملیاتی می کند.

۳. آرش و انیس در حادثه ای ساختگی می میرند و انبوه پول ها را با خود به خارج از کشور منتقل می کنند تا اینکه سالها بعد یکی از مال باخته گان آنها را اتفاقی در ایران می بیند و این در حالی است که آن دو در طی سالها تمام مدارک جرم علیه خود را از بین برده اند. پس تنها راه چاره برای به دام انداختن این دو نفر این است که خود متضررین دست به کار شده با نقشه ای جلوی خروج آنها از ایران را بگیرند و در نهایت پس از جار و جنجال ها و تعقیب و گریز های بسیار بین دو فراری و مال باخته ها معلوم می شود آرش و انیس دست خالی به ایران بازگشته اند و تمام اموال خود را در سالها از دست داده اند.

۴. حالا وقتی است که لادن پس از خودزنی اش در ده سال قبل برای پدرام شبستری اینلفونسر محبوبش به دیدار او بیاید آن هم زمانی که پدرام در دام اعتیاد در کناره های خیابان پرسه می زند.لادن پدرام را به خانه خود می برد و تصمیم می گیرد از او مراقبت کند تا رو به راه شود در این مدت پدرام بهتر می شود و دوباره جان می گیرد و لادن هر روز به او خویی دوباره می گیرد اما سرانجام پدرام دختری از دوستان لادن را بهتر از او برای همراهی می بیند و لادن باز هم فریب حماقت خودش را می خورد.

ایدهایده فیلمنامهایده داستانداستانکفیلم
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید