ویرگول
ورودثبت نام
مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سینماچی۳۷(ایده فیلمنامه)

۱. چند نفر در شلوغی های تهران می خواهند به چند مغازه ی طلا فروشی دست برد بزند و دست پر از ایران فرار کند اما در این هجوم شبانه و از قبل طراحی شده دختر جوانی که آن شب به جای پدرش کشیک طلافروشی بوده است تیر می خورد . آنها دخترک را گروگان گرفته و او را کت بسته با خود می برند اما در ادامه عشق یکی از دزدان به دختر همه ماجرا را طور دیگری جلو می برد.....

۲. در دهه هفتاد شمسی یک سری از اسرار سری یک فرقه سیاسی اشتباهی در بخش آگهی های روزنامه چاپ می شود. عده ای همان اول فرار می کنند عده ای می مانند و سکوت می کنند و عده ای انکار می کنند. وکلای فرقه به دنبال حقوق ضایع شده هستند اما کف روزگار هم اوضاع خودش را پی می گیرد تا اینکه همه بتوانند به یک مجرم معین و مشخصی برسند ولی ....

۳. استاد دانشگاه است ولی متوجه می شود که درگیر آلزایمر شده است حالا که دیگر از طرف مدیریت دانشگاه از تدریس کنار گذاشته شده است به صورت خودجوش یک کلاس ریاضی در خانه برای بچه های کوچک همسایه ترتیب می دهد و....

۴. کودک خردسالی در مهدکودک بر اثر یک اشتباه باعث مرگ همبازی کوچک خودش می شود و حالا کودک خردسال به عنوان تنها مجرم پرونده ای که یک مرده با خود همراه دارد شناخته می شود و....




دهه هفتادایده فیلمنامهایده فیلمایده داستانداستان
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید