امروز یک مطلب براتون آماده کردم از طرف یکی از دوستانم که تجربه خودش رو از فوبیا چاقی پزشکان با من به اشتراک گذاشت، اینجا میتونیم کاملا ببینیم که چاق هراسی از سمت دنیای پزشکی چقدر زیاده و بخاطر این موضوع چندین نفر درمان درست نمیگیرن! در حدی که بخاطر ترس از چاقی جامعه پزشکی میتونیم فکر کنیم چندین نفر جان خودشون رو از دست میدن یا به بیماری های مزمن مثل دوست من دچار میشن...
امروز بار دیگر به پزشک مراجعه کردم. با اضطراب اینکه این دکتر نیز دچار فوبیا چاقی هست یا نه. پس از معاینه و بررسی نتایج آزمایشات، پزشک تشخیص داد که مشکلات اسکلتی اخیرم ناشی از اختلالات هورمونی است. ایشان برای من دارو تجویز کرده و همچنین انجام تست تراکم استخوان و سونوگرافی را توصیه نمودند.
بیشتر بخوانید: تاثیر چاقی بر روابط عاشقانه
نکته جالب توجه این است که پزشک برای اولین بار هیچ اشارهای به چاقی به عنوان عامل اصلی مشکلاتم نکرد! این نخستین باری است که پزشکی به ارتباط بین اختلالات هورمونی و مشکلات اسکلتی من اشاره میکند.
با شنیدن این خبر، احساسات متناقضی در من برانگیخته شد. از یک سو، خوشحالم که بالاخره به علت اصلی رنجهایم پی بردهام؛ اما از سوی دیگر، بسیار ناراحت هستم که سالها به دلیل قضاوتهای نادرست اطرافیان و برخی پزشکان، رنج کشیدهام.
متأسفانه، تاکنون همواره چاقی به عنوان عامل اصلی مشکلات سلامتی من در نظر گرفته میشد و من به دلیل این باور غلط، سالها رژیمهای سخت و طاقتفرسایی را تجربه کردم. با وجود تمام تلاشهایی که انجام میدادم، وزنم کاهش نمییافت و من مجبور بودم حرفهای طعنهآمیز و سرزنشآمیزی را تحمل کنم.
از پزشکانی که به جای بررسی ریشه اصلی مشکل، تنها به تجویز رژیمهای لاغری و داروهای کاهش وزن میپرداختند، بسیار دلگیر و عصبانی ام. آنها با بیتوجهی به علائم بیماری من، باعث شدند تا سالها از زندگی عادی محروم شوم.
اکنون که با مشکلات اسکلتی مزمن دست و پنجه نرم میکنم، احساس میکنم که بخش بزرگی از جوانیام به دلیل بیتوجهی و بیسوادی برخی افراد از دست رفته است. من از آدمها و جامعهای که به جای حمایت، مرا سرزنش کردند و به من برچسب چاقی زدند، بسیار دلخور هستم.
من چگونه میتوانم با این واقعیت تلخ کنار بیایم؟ چگونه میتوانم سالهایی را که به دلیل قضاوتهای نادرست و ترس از چاقی در جامعه، از دست دادهام، جبران کنم؟
این هم در ادامه نوشته ی خودم چند سال پیش: