مرتضی رویتوند
مرتضی رویتوند
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

شاهین در پی اعتیاد

شاهین اصلا معتاد نبود. او یک دانشجوی خوب و سربه‌زیر بود و میانه‌ای با سیگار نداشت چه برسد به دود و دم. اصلا قیافه‌اش هم به معتادشدن نمی‌خورد. ترم اول دانشگاه، دوستش که در ذات یک دوست ناباب بود به او یک سیگار کلاسیک (از آن کوچک‌ها که شاهین چند باری در دست چند بازیگر معروف دیده بود) تعارف کرد و شاهین به خاطر خواندن چند کتاب روانشناسی، نسبتا نه گفتن را آموخته بود، یک نه با صلابت گفت و از چنگال اعتیاد حداقل برای مدتی کوتاه گریخت. از آن تاریخ به بعد، دوستان شاهین او را مسخره می‌کردند که او بچه‌ننه است. شاهین تصمیم گرفت هر طور شده سیگاری شود. از دوستانش شنیده بود شکست عشقی باعث سیگاری‌شدن می‌شود. او به این منظور، به صورت نمادین عاشق هم‌کلاسی‌اش شد تا مدتی بعد آن دختر شاهین را رها کند و شاهین شکست عشقی بخورد و سیگاری شود. اما ماجرا طبق پیش‌بینی شاهین پیش نرفت؛ چرا که آن دو تا سر سفره عقد هم رفتند و این شاهین بود که دختر را رها کرد و به جای شاهین، آن دختر سیگاری شد. مدتی بعد شاهین به یک مهمانی مهیج دعوت شد و قبول کنید در چنین مهمانی‌ای نمی‌شود نه گفت. به شاهین چیزی شبیه سیگار تعارف شد. این‌که می‌گویم شبیه سیگار چون داخل سیگاری را خالی کردند و چیز دیگری در آن ریختند. شاهین چند بار نه گفت اما دیگر توان نه گفتن در خودش ندید و آن شبهه‌سیگار را گرفت و تا خواست آن را مصرف کند، ماموران نیروی انتظامی خودشان را به مهمانی دعوت کردند. درست است که شاهین یک شب را در بازداشتگاه گذراند اما سیگاری نشد. شاهین خوشبخت بود چرا که دوستانش او «این‌کاره» نمی‌دانستند و او دیگر به هیچ مهمانی‌ای دعوت نشد که نشد. شاهین غرورش جریحه‌دار شد و برای آنکه خودش را به دوستانش ثابت کند تصمیم گرفت نه تنها سیگاری، بلکه معتاد شود! شاهین شنیده بود می‌تواند در هر پارکی معتاد شود. به پارک محله‌شان رفت و سه دقیقه و هفده ثانیه بعد چند آدم مهربان، مِنوی اعتیاد خود را ارائه کردند. از بدشانسی یا خوش‌شانسی، شاهین کیف پولش همراهش نبود و باز هم معتاد نشد. شاهین چند روز بعد یک ماده مخدر شبیه قرص به صور اینترنتی خرید و اما وقتی سفارشش را دریافت کرد متوجه شد سرش کلاه رفته است، چرا که در بسته چند قرص استامینوفن بود.

شاهین هنوز در راه اعتیاد گام می‌نهد...


مرتضی رویتوند

روزنامه ولایت

طنزاعتیادترک اعتیادسیگارمتن طنز
من؟ کمی نویسنده. کمی روزنامه‌نگار. کارشناس ارشد ادبیات فارسی. کتاب‌هام: «بی‌حوصلگی»، «صندلی شماره هفتصد و پنجاه و پنج»، «زرافه‌بودن یا زرافه‌نبودن؟»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید