آفیس رو دانلود کن!
دارمش بابا. باهاش کار میکنم هر روز! وُرد، اکسل...
نه! نه اون آفیس!
سریال آفیس رو دیروز تموم کردم. یعنی پونزدهم مُرداد 1400. نُه فصل و بیش از دویست قسمت کُمدیِ عالی، به سلیقه من البته.
به نظرم از مهمترین نقاط قوت آفیس، شخصیت پردازی هاشه و تحلیل کاراکترهای این سریال به نظرم میتونه تمرینی باشه برای کُمدی نوشتن. به همین دلیل دوست دارم درباره همه یا بعضی از کاراکترهاش بنویسم. اولین کاراکتری که می خوام بررسیش کنم، جیم هالپرته و نمیدونم بررسی جیم، تو همین نوشته تموم بشه یا ادامه داشته باشه.
جیم که بود و چه کرد؟
جیم از دلنشینترین کاراکترهای آفیسه. شاید دلنشینترین. عشق قشنگش به پَم - همسرش -، خوشرویی، شادابی و مهربونیش، از علل این دلنشینی است. میگن هر آدمی با حداقل یه استعداد خاص به دنیا میاد و مهمترین استعداد جیم هالپرت که به مرز یه نبوغ جنون آمیز میرسه، آزار دادنِ همکارش دوایت شروته! و بدون شک، این مهمترین علت جذابیت شخصیت جیم هالپرته!
درباره «دوایت شروت» شاید در نوشته بعدی یا بعدیم پیرامون سریال، بنویسم؛ ولی فکر میکنم شناختِ ویژگی های دوایت، ممکنه هر آدمی - حتی نجیبترین و بیآزارترین آدما - رو ترغیب کنه به ایستگاه کردنش. لذا نباید جیم رو سرزنش کنیم که چرا کاری میکنه به جای این که همه با هم بخندیم، همه به دوایت بخندیم.
جیم - دوایت: یکی از موتورهای آفیس
نمیتونم آمار دقیق بدم، ولی فکر میکنم در بیش از هفتاد یا هشتاد درصد قسمتهای آفیس، این دو نفر در حال درگیری و ایجاد موقعیت کمیک هستن و ترکیب لبخند آرام و موذیِ جیم و چهره فشرده شده از حرصِ دوایت بابت رکب خوردن از جیم و البته گاهی وقتها، آشفتگی جیم و لبخند شرورانه و انتقامگیرِ دوایت، یکی از موتورهای پیشبرنده این مجموعه است.
جیم هالپرت آدم پیچیده ای نیست و به نظرم خیلی از کسانی که از آفیس لذت می برن، کم و بیش با جیم همزادپنداری قابل توجهی دارن یا دستکم احساس میکنن جیم هالپرت می تونست دوست خیلی صمیمی شون باشه.
میخوام زنم بخنده! همین!
جیم به این دنیا نیومده تا خودش یا بقیه رو عذاب بده و کلاف سردرگم زندگی رو بیشتر تو هم ببافه یا معمای هستی رو حل کنه... یه آدم با وجدان(البته منهای مواقع مواجه با دوایت شروت!!)، صاف و ساده و معقول که البته حاضره همه مدل دوز و کلک و توطئه و دسیسه بچینه تا زنش بخنده!
الان می بینم که بررسی جیم هالپرت، وقت بیشتری می طلبه. دفعه بعد احتمالا بریم سراغ رابطه دوست داشتنی جیم با همسرش پَم. یه عشقِ عمیق، که لابلای روزمرگی های یه اداره شکل می گیره، یه عشقِ قشنگ، در روزگاری که عشق کمیاب شده.