ویرگول
ورودثبت نام
مرتضی رزمی
مرتضی رزمی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

معرفی کتاب «بازی بی‌نهایت» از سایمون سینک

در جنگ معروف آمریکا و ویتنام که 20 سال طول کشید، آمریکا در نهایت بازنده کامل جنگ بود. آن هم در حالی که بیشتر عملیات‌ها را پیروز شد، تعداد کشته‌شدگانش از ویتنامی‌ها کمتر بود، بیشتر از 10 کشور به آمریکا کمک کردند و از نظر تجهیزات جنگی با اختلاف بسیاری بهتر از دشمنش بود. سایمون سینِک در کتاب «The Infinite Game» اشاره می‌کند که دلیل شکست آمریکا درک نادرست از جنگ و حریف بود. آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که وارد یک جنگ کوتاه می‌شوند، چند عملیات انجام می‌دهند، ویتنامی‌ها شکست می‌خورند و کمونیسم را از شرق آسیا پاک می‌کنند! اما ارتش آمریکا با مردمی روبرو شد که برای کسب آزادی حاضر بودند تا آخرین نفس مبارزه کنند. آمریکایی‌ها جنگ را یک بازی محدود می‌دانستند اما ویتنامی‌ها بازی نامحدود. از نظر سایمون سینک همین تفاوتِ نگاه بود که نتیجه جنگ را رقم زد و همین تحلیل از جنگ ویتنام بود که مرا متقاعد کرد تا کتاب را بخرم و بخوانم.

خبرنگار آمریکایی در کنار خرابه‌های جنگ ویتنام
خبرنگار آمریکایی در کنار خرابه‌های جنگ ویتنام

درباره نویسنده

سایمون سینِک (Simon Sinek) با نوشتن کتاب‌های «رهبران آخر غذا می‌خورند» و «با چرا آغاز کنید» مطرح شد. سینک سابقه کار در آژانس تبلیغاتی اُگیلوی، یکی از مطرح‌ترین آژانس‌های دنیا را دارد. بازی بی‌نهایت آخرین کتاب اوست که در مورد مفهوم بازی بی‌نهایت به عنوان شکل اصلی زندگی که معلوم نیست کی تمام می‌شود صحبت می‌کند. ویژگی جالب این کتاب داستان‌گویی آن است. سینِک برای انتقال بهتر مفاهیم، داستان‌های مختلفی از شرکت‌های مطرح دنیا مثل والمارت، اپل، مایکروسافت، کداک، فورد، دیزنی و IBM تعریف می‌کند.

موضوع کتاب چیست؟

معمولا در تحلیل‌هایی که از موفقیت‌ها و شکست‌های حوزه کسب‌وکار ارائه می‌شود، تمرکز بر عوامل اجرایی و ظاهری است. عواملی که بررسی می‌شود در مورد تبلیغات، روابط عمومی، مدل درآمدی، نیروی کار یا قوانین نادرست دولت‌هاست. اما این کتاب تحلیلش از موفقیت و شکست کسب‌وکارها را یک مرحله عقب‌تر برده. نویسنده در این کتاب به نوع نگاه مدیران شرکت‌ها می‌پردازد که بر همه چیز، از تولید تا تبلیغات اثر می‌گذارد.

محصول مایکروسافت به نام Microsoft Zune که قرار بود رقیب آیپاد باشد
محصول مایکروسافت به نام Microsoft Zune که قرار بود رقیب آیپاد باشد

برای مثال در زمانی که اپل با معرفی آیپاد، انقلابی در صنعت موسیقی ایجاد کرد، مایکروسافت برای زمین زدن اپل محصولی مشابه با نام Zune را تولید کرد. در همان دوره سینک یکی از مدیران ارشد اپل را دید و به او گفت که به نظر می‌آید محصول مایکروسافت بهتر از آیپاد است. او هم با خیال راحت و بدون ترس از رقابت تایید کرد. سینک راحتی در پذیرش مدیر اپل را به حساب نگاه متفاوت آن‌ها گذاشت. مایکروسافتی‌ها به فکر این هستند که رقیب را زمین بزنند و اپلی‌ها به این فکر می‌کنند که محصولات بهتری را به مردم بدهند. مایکروسافت در آن دوره درگیر بازی محدود با هدف مقطعی شکست دادن رقیب بود، اما اپل در یک بازی نامحدود، با «هدفِ تمام نشدنیِ» خلق محصولی ارزشمند پیش می‌رفت. این عامل تفاوت بازی محدود و نامحدود و موضوع اصلی کتاب است.

آن چه از کتاب بازی بی‌نهایت آموختم

بخش مهمی از پیام کتاب بر خلق ارزش در کسب‌وکار است. سایمون سینک می‌گوید کسب‌وکارهایی می‌توانند در تغییرات اقتصادی و فناوری دوام بیاورند که به دنبال خلق ارزش و کمک به حل مشکل برای مردم باشند، نه صرفا فروش محصول. تفکر فروش محصول باعث می‌شود که با تغییرات، به ویژه تغییرات فناوری، نتوانید کسب‌وکار خودتان را سرپا نگه دارید. یکی از مثال‌های کتاب داستان شرکت کداک است. شرکتی که در ابتدا به خاطر راحت کردن عکاسی رشد کرد و رهبر بازار تجهیزات عکاسی شد، اما به خاطر همراه نشدن با موج دوربین‌های دیجیتال از بازار کنار رفت.

تجهیزات عکاسی شرکت کداک که بخش مهمی از سود شرکت بود
تجهیزات عکاسی شرکت کداک که بخش مهمی از سود شرکت بود

همین خلق ارزش باعث می‌شود تا شما به دنبال اهداف کیفی باشید. هدف کمی مثل افزایش فروش، باعث می‌شود که در تصمیم‌گیری‌ها قدرت ریسک را از دست بدهید و به کوتاه‌مدت فکر کنید. حتی اگر شما مدیر کسب‌وکار نباشید، یا اصلا بیکار باشید، باز هم این نوع نگاه به شما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرید. اگر شما هدف‌گذاری کرده‌اید که نوازنده خوبی شوید و برای مردم موسیقی‌های لذت‌بخش خلق کنید، دیگر پیشنهاد شغلی بی‌ربط که پول خوبی دارد را به سادگی کنار می‌گذارید. زیرا هدف شما کمی نیست، کیفی است. این نوع هدف‌گذاری در تمام ابعاد مدیریتی و تصمیم‌گیری تاثیرگذار است. برای مثال این ویدئو از کانال تلگرامی استودیو5، در مورد تفاوت هدف‌گذاری در دانشگاه‌های برتر دنیا و دانشگاه‌های دیگر را ببیند.

اگر این مدل از نگاه به اتفاقات و هدف‌گذاری را داشته باشیم، حالا نوع برخورد ما با مشکلات متفاوت می‌شود. سایمون سینک مثالی می‌زند از رئیس پلیس یکی از شهرهای آمریکا. تا قبل از این رئیس، پلیس‌ها به فکر ریشه‌کن کردن معضل مواد مخدر بودند. به همین خاطر پس از آن‌که توزیع‌کننده‌ها شناسایی می‌شدند، پلیس با تمام قوا حمله می‌کرد. بعد از دستگیری، مدتی را زندانی بودند و دوباره به خیابان‌ها برمی‌گشتند. این رئیس پلیس می‌دانست که نمی‌تواند یک تنه معضل مواد مخدر را حل کند. او هدفش را سخت‌تر کردن خرید و فروش مواد گذاشت. به همین دلیل گشت‌زنی پلیس‌ها، بدون دستگیری را افزایش داد. پلیس صرفا به مکان‌هایی که مشکوک بود می‌رفت، دوری می‌زد و برمی‌گشت. با این کار به موادفروش‌ها اعلام می‌کرد که حواسمان به شما هست. با همین تغییر ساده، میزان خرید و فروش مواد مخدر در آن شهر کاهش یافت. این نگاه در بسیاری از بخش‌های زندگی ما می‌تواند تاثیر بگذارد. با این نوع نگاه می‌دانیم که قرار نیست دزدی و کلاهبرداری ریشه کن شود، بلکه می‌توانیم امکان آن را سخت‌تر کنیم.

خرید و فروش مواد را نمی‌توان از بین برد، فقط می‌توان آن را سخت‌تر کرد.
خرید و فروش مواد را نمی‌توان از بین برد، فقط می‌توان آن را سخت‌تر کرد.

اخلاقیات، ارزش‌های خیلی بزرگ و چند ضعف دیگر

در کنار تمام نکات مثبت و چیزهایی که از کتاب یاد گرفتم، نقاط ضعفی را هم در کتاب حس کردم. مهم‌ترین آن برخورد شعاری با اخلاقیات و نیروی کار بود. چند صفحه اول کتاب را که خواندن احساس کردم این کتاب از جنس کتاب‌های زرد انگیزشی یا مدیریتی باشد. در همان صفحات اول نویسنده دنیایی را ترسیم می‌کند که در آن همه کارمندان صبح که بیدار می‌شوند با عشق و علاقه بسیار سرِ کار می‌روند. دنیایی که خیلی ایده‌آل است و بعید است که هیچ وقت به آن رسید. در چه حالتی ممکن است تمام نیروهای یک شرکت آن‌قدر زندگی خوبی داشته باشند که هر روز با حال خوب سرکار بیایند.

در بخش‌های مختلف هم اشاره می‌کند که مدیران باید ابتدا به فکر تامین نیازهای کارمندان باشند و سپس به مدیران بالاسری یا سهامداران فکر کنند. این حرفه گرچه در ظاهر شیرین و تحسین‌برانگیز است، اما وقتی پشت میز مدیریت بنشینید، آن قدر عوامل تاثیرگذار بر تصمیمات زیاد هستند، آن قدر تفاوت بین شخصیت و عملکرد کارمندان جدی است که نمی‌توان به همین سادگی حکمی صادر کرد که «ابتدا نیاز کارمند بعد سهامدار»!

بازی بی‌نهایت، چاپ نشر نوین
بازی بی‌نهایت، چاپ نشر نوین

خواندن کتاب به چه کسانی توصیه می‌شود؟

مخاطب اصلی کتاب بازی بی‌نهایت مدیران و افراد شاغل در شرکت‌هاست و رویکرد مدیریتی دارد، اما نگاه متفاوتی که کتاب به خواننده می‌دهد باعث می‌شود که برای سایر مخاطب‌ها هم جذاب باشد. به ویژه داستان‌های گوناگونی که تعریف می‌کند این جذابیت را بیشتر می‌کند. به طور کلی کتاب در مورد هدف‌گذاری و در نتیجه آن رفتار صحیح در اتفاقات زندگی است. به همین دلیل این کتاب برای کسانی که از خودشان می‌پرسند «تهش چی میشه؟» توصیه می‌شود. به ویژه اگر هر روز صبح بیدار می‌شوید و از خودتان می‌پرسید که چند روز دیگر باید بیدار شوم تا زندگی تمام شود؟

اگر هم مدیری دارید که به جای کیفیت کار تمام فکر و ذهنش رسیدن به میزان فروش کافی و زدن «تارگت‌»های عددی است، می‌توانید این کتاب را به او هدیه بدهید.

بازی نامحدود، چاپ نشر آموخته
بازی نامحدود، چاپ نشر آموخته
این کتاب با دو ترجمه به نام‌های «بازی نامحدود» از نشر آموخته و «بازی بی‌نهایت» از نشر نوین در ایران منتشر شده. همچنین می‌توانید از نسخه الکترونیکی آن در طاقچه یا نسخه صوتی آن در طاقچه، فیدیبو و نوار استفاده کنید.

چند جمله از کتاب

  • استمرار در عمل از شدت عمل مهم‌تر است. مشکل این است که هیچ‌کس نمی‌داند چه وقتی ثمره تلاش‌مان را خواهیم دید.
  • «نتیجه کار مبهم است، اما می‌خواهم تلاشم را بکنم.»
  • با پیروزی، هیجان زودگذری به ما دست می‌دهد که اعتماد به نفس‌مان را به یک‌باره به سدت بالا می‌برد، ولی اثرش ماندگار نیست.
  • رهبران به آسانی می‌توانند مردم را در مخالفت با چیزی متحد کنند. حتی می‌توانند به آن‌ها شور و هیجان برای چنین کاری بدهند. چرا که وقتی خشمگین یا ترسیده هستیم، احساسات ما غلیان می‌کنند. در مقابل، طرفدار چیزی بودن یعنی احساس انگیزه و الهام‌بخشی داشته باشیم.
  • اینکه پس از موفقیت، هدف بزرگ، خطیر و جسورانه‌ی دیگری انتخاب کنیم به معنای بازی نامحدودنیست، بلکه فقط پیگیری هدف محدود دیگری است.
  • تجمیع پیروزی‌های محدود به چیزی نامحدودتر منجر نمی‌شود.
  • در میان شرکت‌های فناوری یا مهندسی به نسبت مرسوم است، به افرادی که مهندس یا طراح محصول نیستند این حس دست می‌دهد که در شرکت خودشان شهروندان درجه دو هستند و گاهی هم در واقعیت با آن‌ها همین‌گونه رفتار می‌شود.
  • مسئولیت ارشدترین فرد سازمان این است که به فراتر از مسائل درون سازمان نگاه کند.
  • هرچه شرکتی ارزش بیشتری بیافریند، پول و سوخت بیشتری برای ادامه‌ی پیشرفتش دارد.
  • اعتماد از روی هم انباشته شدن لحظات کوچک و آسیب‌پذیری متقابل در گذر زمان شکل می‌گیرد. اعتماد و آسیب‌پذیری همراه هم رشد می‌کنند و اگر یکی از آن‌ها آسیب ببیند، هر دو نابود می‌شود.
  • در فرهنگ‌های قوی، افراد امنیت را در روابط می‌بینند.
  • صبر در بازی نامحدود یک فضیلت است.
بازی بی نهایتبازی نامحدودسایمون سینکبا من بخوانتو هم بخوان
کانتنت مارکتینگ و سینما، همراه با کمی قهوه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید