مسافر
مسافر
خواندن ۷ دقیقه·۲ ماه پیش

4 بُعد از من ...[چالش]

بسم الله النور

آقا سلام🫶
آقا سلام🫶


اخیرا چالشی با عنوان 4 ساید برگزار شده که به نظرم چالش باحالی بود.. الان اسم کسی که برگزار کرده بودن رو یادم نیست... ممنونم ازش

البته من به قصد خودشناسی می نویسم با کمی تغییر در ماهیت چالش.

یعنی میشه با یه چالش خیلی به خودت نزدیک تر بشی و بشناسی خودت رو

اگر شما هم خوشتون اومد، حتما بنویسید منم تگ کنید بخونم و نظرمو بگم🫶🫶🫶

شماهم فقط نخونید، اگر ذره ای بهتون ایده داد بگید دوستان خب

قرار گذاشته بودم بعد 7 روز تلاش و درس خوندن نوشتن این پست رو به خودم هدیه بدم که البته بعد 7 روز بماند که یه اتفاقی افتاد که کلا کنسل شد و وقفه ی طولانی مدت افتاد تا بیامو بنویسم


خب بزن بریم"


شخصیت اول: مذهبی🌔


نمی دونم چطوری توصیفش کنم، ولی خب این شخصیت خیلی خودش رو درون چهارچوب های خاصی قرار داده و خیلی هم از این اتفاق راضیه! معمولا لباس های خیلی روشن نمی پوشه چون از جلب توجه بدش میاد، اگر به رنگی شبیهش کنم، رنگ سفید... چون یکی از ارزش هاش یکی شدن درون و باطنه.

الگوهاش شهدا، استادش هستند که راه رو بهش نشون میدن و دوست داره خیلی خیلی زیاد راجب مذهبش بدونه.. البته نقطه ضعف هایی هم داره، مثلا اینکه هنوز عاشق دل سوخته نشده و قلبش تند تند نمی زنه... فکر کنم این مهم ترین نقطه ضعفشه و بعضی اوقات خیلی دیر می گیره... یه چیزی که بلده رو سریع اجرایی نمی کنه

عمل گرایی اش کمه باید بیشترش کنه... البته نقطه ضعف های دیگه ای هم داره که مجالش اینجا نمی گنجه /: یعنی بهتره شما ندونید، مطمئن باشید تو دفترم ثبت میشه.

پ. ن: منظورم از نقطه ضعف، اون نقطه ضعف هایی هست که من دارم نه اینکه مشکل از مذهب باشه

شعارش اینه: راستش نوشتم بعد پاک کردم، چون یکم خصوصیه خب، الانم چون نمی تونم کاغذ دستم بگیرم اینجا می نویسم/:

البته فرمانده ی اون سه تای دیگه ایشون هست، پس خیلی این شخصیت مهمه⭐!

شخصیت دوم: خیال پرداز🌨

این شخصیت چون خیلی فکر می کنه و اینکه خیلی به جزئیات توجه داره دائما خیال پردازی می کنه... شخصیت خیلی کاریزماتیکی داره، چون خیلی توجه می کنه..

گاهی اوقات به خاطر همین موضوع خیلی ناراحت میشه چرا که حتی حرکات کوچیک اطرافیانش ممکنه ذهنش رو مشغول کنه و به یادش بمونه...

مثلا وقتی داره با یکی حرف می زنه،به این فکر می کنه که همین الان اون از نگاه خودش من رو چجور نگاه می کنه؟ و متوجه نمیشه مخاطب داره چی تعریف می کنه!

شاید بشه گفت بعضی اوقات به خاطر این هست که عزت نفسش پایین میاد و راه حلش اینه به افکارش مجال فکر کردن نده و سریع پرش فکر بزنه... چون اینطوری قطعا از روابطش لذت نخواهد برد، توصیم بهش اینه خودش رو انقد اذیت نکنه..

بعضی اوقات باخودش میگه می خنده، چون که باز خودش رو در موقعیت خنده دار تصور کرده و خانوادش به این اخلاقش عادت کردن که یهو دخترشون بیخود بیجهت می خنده...

دنیای خیال پرداز رنگای ملیحِ... مثل صورتی"

لباسای خیال پرداز خیالیه... خخ خب نه ایده ای براش ندارم/:

متاسفانه خودشو در موقعیت های الکی جا می زنه و اونهارو در ذهنش پرورش می ده...

شخصیت مذهبی ام کمی از کارای خیال پرداز عصبی میشه... خب این نوع اخطاره!

وقتی تمام وجودم وحدت پیدا می کنه که همه ی شخصیت هام درصلح باشن.

خیال پرداز ما خوبه ها ولی یکم زیاده روی می کنه باید روش کار بشه.

شخصیت سوم: دیوانه🫠

خب خب نوبتی هم باشه نوبتِ جنابِ دیوانست؛

البته که یه دیوونه هیچ توضیح اضافه ای نیاز نداره... دیوونه دیوونست!

ایشون بعضی اوقات یهویی شدیدا ذوق می کنه،

زمزمه هاش به حرفا های بلند بلند تبدیل میشه... بیشتر مستعد حرف زدنه تا فکر کردن..حوصلشم خیلی زیاده... چل بازیایی درمیاره که خودش هم تعجب می کنه... دیگه دیوونست دیگه!

بعضی اوقات کارای بی فایده انجام میده🫠

خلق کلمات جدید با گفتنی لحنی جدید یکی از کارای بیهودشه...

بیشتر اوقات درحالت برونگراییشه و داره از ذوق می ترکه و باخودش میگه چجوری مسافر یه شخصیت سفت مذهبی هم داره؟

اگر شما از افرادی که آشنا هستن بپرسید که مسافر چه شخصیتی داره، میگن مذهبی، یعنی اصلا از این مورد خبردار نیستن🌚

ولی خب بعضی وقتا هم با مذهبیه میزنن کله ی هم ... یادعواهاشون ادامه داره یا بالاخره یه جایی باهم به صلح می رسن"

فک می کنم دیوونه ی ما رنگِ دنیاش بنفشه...!

لباس های رنگی رنگی رو دوست داره و ترجیح میده اونارو بپوشه...

با آهنگ گوش دادن خوش نیس مسافر،

ولی دیوونه از آهنگ های خارجی، مخصوصا انگلیسی خوشش میاد

خلاصه که خیلی بامزست... ولی یه وقتایی خیلی رومخه... انقد شلوغ می کنه ملت ازش عاصی میشن، البته بیشتر به خاطر شخصیت دیوونه ی داداششه؛

نمیشه گفت الگویی داره... چون دیوونه کارایی می کنه که به مسافر خوش بگذره ، لبخند به لبش بیاد ، کارش سرذوق آوردنه!

پس طنز خاص خودشو داره به خاطر همین هم هست که با شخصیت طنز های همه نمی تونه خیلی سازگاری کنه... اون معتقده بقیه دیوونه ها شبیه هم هستن و گاها کارای خیلی خارق العاده ای انجام نمی دن... چی بگم شاید به خاطر این هست که عجیب فکر می کنه

عجیب فکر کردن باعث میشه که شخصیت های دیوونه نسبت به یک موضوع خاصی نگاه خاصی داشته باشن، پس درنتیجه اون موضوع خنده دار و باحال بدل میشه یا بی مزه...

شخصیت چهارم: درونگرا🌨

می دونی؟

بیشتر اوقات تنهایی رو به جمع ترجیح می ده،خجالتیه و سکوت رو به هرچیزی ترجیح میده... شخصیت خیلی آرومی داره

از علایقش بخوام بگم، قطعا کتابه... کتاب رو به فیلم ترجیح میده و البته نوشتن رو هم خیلی دوست داره... نوشتن از هرچیزی

به خاطر همین موضوع، روی علاقه ی بقیه ی شخصیت ها هم تأثیر گذاشته خب!

و البته که تو نظرش هست نوشتن رمانش که کمک می کنه مسافر خودش رو بهتر بشناسه رو ادامه بده و رهاش نکنه...

ولی تو روابط صمیمی بین خانواده و دوستاش این شخصیت دیگه جاشو می ده به دیوونمون و کلا یکی دیگه میشه.


این شخصیت برای مسافر کمی اذیت کنندست، چون نمی تونه اونجوری که باید و شاید زندگی کنه🥲...

قرار بود بگم ک خیلی با این شخصیت نمی تونم کنار بیام و دوسش داشته باشم... ولی خب این هم قسمتی از این مسافرِ و نمیشه قیدشو زد... آدم های درونگرا هرچقدر هم تلاش کنن نمی تونند شدیدا برونگرا بشن... می تونن کمی به سمت برونگرایی برن، ولی تغییر صفر و صدی امکان نداره... ولی تصمیم گرفتم که بگم مسافر دوسش داره و می پذیرتش.

⭐ چیزهایی درونمون وجود دارن که با ما از وقتی که متولد شدیم همراه هستن و با انتخاب ما همراه نبودن... کاری که میشه کرد اینه که بپذیریمش و باهاش رفیق بشیم... اگر من شخصیت درونگرا رو نداشتم، فک نمی کنم علاقه ای به نوشتن و حتی کتاب پیدا کنم!

پس درونگرای عزیزم؛ از تو به خاطر وجودت ممنونم... عزیزکم من با تو سر جنگ ندارم و می پذیرمت هرچند اگر برام سخت باشه🫶

دنیای درونگرا آبیه.. لباس هایی دوست داره بپوشه که پوشیده ی پوشیده باشه...



توی مسافرت اینارو نوشتم... اینم گلای خونه ی خالم/: عجیب زیباست
توی مسافرت اینارو نوشتم... اینم گلای خونه ی خالم/: عجیب زیباست


شخصیت مذهبی رو به خاطر اینکه خیلی اهل تلاشه و یادگیری هست دوسش دارم

دیوونرو به خاطر اینکه سعی می کنه همیشه منو شاد و سرزنده نگه داره،

درونگرا رو به خاطر قدرت سکوتش و افکارش

و خیال پردازو به خاطر دنیای فانتزی و رنگی رنگیش〰️

همه ی اینا در کنار هم هستن که منو می سازن، البته که شخصیت دادن به ویژگی های انسان نوعی فانتزیه ولی جالبه!

همه ی ما ویژگی های خوب و بد زیادی داریم فقط باید تلاش کنیم که ویژگی های خوبمون رو، زیبایی های درونمون رو بیشتر کنیم و بدی هامون رو از لوح وجودمون پاک... همین⭐که با تلاش و استمرار و قلم به دست گرفتن قطعا میشه..

تست شخصیت شناسی که زدم، INTJ [ معمار] اومد... البته که این تست ها یه چیز نسبی هستن ولی نسبت به بقیه شخصیت ها نگاه کردم این بیشتر بهم نزدیک بود، آقا نزدیک بوددد نه اینکه دقیقا باشه... و البته من برچسب نمی زنم بگم همینم که هستم! این تست ها معتقدم نقش کمک کننده داره نه تعیین کننده.


انتخاب رنگ ها هم به طور ناخوآگاه بود... یعنی درواقع انتخاب و دوست داشتن رنگ ها با توجه به شخصیت من کاملا همخوانی داره... درواقع با درونیاتِ من... چون رنگ ها هم روانشاسی دارن

[آبی، بنفش، صورتی، سفید]

2 رنگ سرد، یه رنگ گرم و یه رنگ خنثی...

راستی فصلی که دوسش دارم زمستونِ... اینم باز با توجه به علایقم کاملا همخونی داره!

پ. ن: یه چیز بی ربط بگم؟

کسی ک هیچ رازی درونش نداره، موجود اسف باریه، اینکه مردم از تمامِ درون تو خبردار باشن ترسناکه!

اینم یه سفر کوتاه، هرچند عمیق به اعماق درونم🌨〰️🌙⭐

امیدوارم لذت برده باشید.

1403/6/29✍️

تابعد"








شخصیتسفرنوشتن کتابخیال پردازروانشناسی
یه مسافر ..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید