توی امتحان تافل یک بخش نوشتن هست که اغلب افراد باهاش مشکل دارن. همه فکر میکنن که دلیل اصلی اش ندونستن زبان انگلیسی هست ولی وقتی که افراد می افتن توی قضیه میبینن که در مورد موضوعات مختلف اصلا نمیتونن به فارسی هم بنویسن چه برسه به انگلیسی. توی مدرسه خیلی به انشا توجه خاصی نمیشد ولی توی مدارس و دانشگاه های غربی تمرکز خیلی زیادی روی نوشتن مقاله هست. از دبیرستان گرفته تا دانشگاه. نوشتن تنها راه ارتباط برقرار کردن با بقیه انسان ها و حتی با خودمون هست. اینکه مثلا ما میتونیم با کنفسیوس که 3000 سال پیش زندگی کرده ارتباط برقرار بکنیم، به خاطر همین نوشتن هست. نوشتن یکی از مهم ترین مهارت هایی هست که افراد در زندگی مدرن میتونن به زندگی شون اضافه بکنن. این همه آدم توی ایران در مورد همه چیز نظر میدن، از دین و پیغمبر گرفته تا سیاست جهانی و فیزیک هسته ای. به اغلب افراد بگی تو بیا نظراتت رو در قالب یک متن 500 کلمه ای بنویس زیرش میزاد. ته تهش هم چیزی که بنویسه سراسر اشتباه خواهد بود. توی این اپیزود در مورد نوشتن و تاثیرش در سه بخش مهم زندگی یعنی احساسات، فکر کردن، و اهداف صحبت میکنم.
نوشتن یعنی منظم کردن افکار و ثبت اون ها برای استفاده در آینده. نوشتن هم یک فن هست که نیاز به تمرین داره، هم نیاز به دانش. اینجا خیلی خلاصه میگم که موقعی که میخوایم یک متن بنویسیم چیکار باید بکنیم. این راهنما در مورد تقریبا هر متنی صدق میکنه، از خاطره نویسی روزانه گرفته تا مقاله علمی. نوشتن مثل نقاشی میمونه. در اولین گام باید ما یک طرح کلی از مطلبی که میخوایم بگیم بدونیم. مثل طرح اولیه نقاشی. بعدش باید کمی جزییات قضیه رو بال و پر بدیم. فرض کن میخوای یک متن 500 کلمه ای استاندارد بنویسیم. اول از همه باید بدونیم که چند تا پاراگراف در متن خواهد بود و در هر پاراگراف راجع به چه چیزی قراره صحبت بشه. در گام بعدی باید ببینیم که هر پاراگراف با چه ایده ای شروع میشه و با چه ایده ای تموم میشه. این که انجام بشه تازه میشه طرح اولیه متن. در گام بعدی اینکه که باید این پاراگراف ها یه جوری سیر منطقی داشته باشن. نه اینکه یک پاراگراف به تیر بزنه یکی دیگه به تخته. بعد از اینکه این پاراگراف ها با سیر منطقی شون مشخص شدن، حالا باید بیایم ایده هایی که در هر پاراگراف قراره صحبت بشه در موردش صحبت بکنیم. دوباره این ایده ها باید یک سیر منطقی رو رعایت بکنه و یک چیز شلم شوربایی نباشه. در نهایت که این جزییات مشخص شد باید بیفتیم توی خود نوشتن. چند تا نکته فقط باید رعایت بشه. اینکه هر جمله یک جوری به جمله قبلی اش ربط داشته باشه و اینکه هر پاراگراف یک جوری به پاراگراف قبلی اش ربط داشته باشه. مثلا یکی از بهترین کارهایی که میشه کرد اینه که جمله اخر هر پاراگراف یک جورایی ذهن رو برای پاراگراف بعدی آماده بکنه. وقتی تلاش کنیم که چنین متنی رو بنویسیم با چنین مشخصاتی، خودمون دست مون میاد که کجا ها ارتباط منطقی در افکارمون وجود نداره و میتونیم خودمون و افکارمون رو بهتر و دقیق تر نقد کنیم. بگذریم، نوشتن یک هنر هست و نمیشه دقیق گفت که چه باید کرد و چه نباید کرد. این ها فقط کلیات قضیه هستند.
خیلی از ما ها در مورد خیلی از چیزها انواع مختلف نظرات رو داریم. ولی اگر بهمون بگن که بیا در مورد فلان مساله یه متن بنویس نمیتونیم. نوشتن یکی از بهترین راه ها برای تیز کردن دستگاه تفکر هست. البته نوشتنی که برای تفکر باشه نباید توی یه نیو فولدر باشه فقط. باید برای افراد مختلف فرستاده بشه و نظرات شون گرفته بشه. همین پروسه نوشتن و گرفتن نظرات دیگران میتونه به دقیق تر فکر کردن مون منجر بشه. خلاصه امر اینکه در مورد هر موضوعی خواستی تصمیمی بگیری، فکری بکنی، یا تحلیلی بکنی، پیشنهاد من اینه که در گام اول شروع به نوشتن در مورد اون موضوع و جوانب مختلفش بکنی. از ازدواج گرفته تا تاثیر یک ساندویچ فلافل بر جهان بینی ات.
بعضی از مواقع هست که ما یک سری قصه و داستان توی ذهن مون داریم و اون ها ما رو اذیت میکنن. جدای اینکه صحبت کردن با افراد دیگه میتونه این بار رو از روی دوش مون برداره، نوشتن یکی از بهترین راه هایی هست که میتونه احساسات ما رو تخلیه بکنه. فرقی نمیکنه احساسات در مورد گذشته است، حال، یا آینده. اگرچه خانم ها این کار رو به شکل عمومی انجام میدن، به آقا پسر ها هم پیشنهاد میکنم انجام بدن حتما اگر چه ممکنه که فکر بکنن این کار با غرور پسرانه شون در تضاد هست و این کار فقط مال دختراست. یک سری از حرف ها هست که ما به دیگران نمیتونیم بزنیم. نوشتن اون ها شاید یکی از راه های عملی یی باشه که وجود داشته باشه. یه سری سنت هایی هم هست مثل نوشتن و بعد سوزوندن و چمیدونم ارسال نامه و این حرف ها. این ها هم اگر چه از بیرون به نظر یه جوری میاد، ولی جواب میده. در این زمینه هم تحقیق زیاد کردن و نشون دادن که در کاهش افسردگی میتونه تاثیرات مثبت بذاره. ادامه بیش از حد این مساله حوصله شنونده حاذق این پادکست رو سر میبره.
توی اپیزود 5 صحبت از اهداف بلند مدت و میان مدت و کوتاه مدت شد. این اهداف اگر توی ذهن فقط نگه داشته بشن، هیچ فایده ای ندارن. نوشتن اهداف باعث میشه که یک مسئولیتی روی دوش مون بیاد. نمیدونم دقیقا چه تاثیراتی روی ذهن میذاره به شکل ناخودآگاه. ولی میدونم که نوشتن اهداف باعث میشه که نسبت به اون هدف احساس مسئولیت بیشتری بکنیم. خلاصه که سعی بکن اهدافت رو روی کاغذ بنویسی. بعد شروع کن به نوشتن جزییات اون اهداف. این مطالب البته خوراک انرژی بازها و کائنات بازها هست که میگن نوشتن چنین چیزهایی فرکانس رو تنظیم میکنه و از این خزعبلات. هر دلیلی پشتش هست، نوشتن اهداف مشخص میکنه مسیر رو و یک "الزام" هست برای رسیدن به اهداف.
خلاصه بخوام بکنم این اپیزود رو این میشه. برای تیز شدن افکارت، اون ها رو بنویس. برای رسیدن به صلح با احساساتت اون ها رو بنویس. برای رسیدن به اهداف، اون ها رو بنویس.
تا اپیزود بعدی پیشنهادم اینه که شروع کنی به نوشتن. حداقل هفته ای یک بار یک متن 500 کلمه ای بنویسی. فرقی نمیکنه در چه زمینه ای، فقط بنویس. در مورد افکارت، در مورد احساساتت، یا در مورد اهدافت.