بعضیها فکر میکنن که خوشبختی فرمول پیچیده و سختی داره و شاید سالها کارهایی رو انجام میدن تا به خوشبختی که توی ذهنشون تعریف کردن برسن، ولی وقتی که به دستش میارن، بازم یه خلاء احساس میکنن.
مثلا کل عمرش رو درس میخونه و انجام دادن این کار رو و نتیجهایی که داره رو توی ذهنش خوشبختی تعریف میکنه، یا همش به فکر کار کردن و کسب درآمده و فکر میکنه با پول زیاد میشه خوشبخت شد.
خب من فکر میکنم که فرمول سادهای داره. زندگی ابعاد مختلفی داره، برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم و خوشحال باشیم، باید بتونیم همهی ابعاد زندگی رو با هم جلو ببریم.
خب این ابعاد میتونه کار، تحصیل، ورزش، رابطه برقرار کردن و... باشه.
مثلا اگه کسی دوران جوونیش، همش کار کنه و ورزش نکنه و تفریحات نداشته باشه، باید همون پول رو خرج دوا و دکترش در دوران پیری کنه.
یا برعکسش، اگه همش به فکر وقت گذرونی باشه و به فکر کار نباشه، این رو باید بپذیره که بعدها ممکنه از لحاظ مالی ضعیف باشه.
اگه وقتی جوون تره، یاد نگیره که چطور باید رابطه برقرار کنه و اون رو پیش ببره، بعدها باید تاوانش رو با شکست های عاطفی و... پرداخت کنه. حتی ممکنه بچههاش هم تاوان اشتباه والدینشون رو بدن.
خب معمولا به این شکله که اکثر افراد یکی دو تا از جنبههای زندگیشون رو درست میکنن و تمرکزشون رو همونه و فکر میکنن که میتونن عدم وجود بعضی چیزا رو با افزایش بعضی چیزای دیگه بدست بیارن.
مثلا طرف تمرکزشو فقط میذاره روی تحصیل و فکر میکنه که بقیه چیزا رو هم میتونه با همین مدرکش درست کنه. کسب و کار خوب یا رابطه خوب رو فکر میکنه میتونه با افزایش مدرکش درست کنه و خب همهی ما دیدیم که چقدر آدمهای تحصیل کرده داریم که بلد نیستن کار کنن و یا چقدر درصد طلاق در قشر تحصیل کرده زیاد شده .
چرا ما نمیتونیم همهی ابعاد زندگی رو با هم پیش ببریم؟
چون شروع هر کاری نیازمند وجود یه سری از زیرساختهاست. مثلا من تصمیم به ورزش کردن میگیرم و قبل از اون هم ورزش نکردم، خب طبیعیه که ممکنه تا ماهها ورزش کردن برام سخت باشه، عضلات بدنم درد کنه و اگه من اراده کافی نداشته باشم، قطعا خیلی زود جا میزنم و میگم که اگه وقتم رو میذاشتم و فلان کار رو انجام میدادم، بهتر نتیجه میگرفتم و این میشه یک کار ناتموم.
خب سوال دیگهایی که پیش میاد اینه که چرا من با خودم میگم وقتمو بزارم رو فلان کار و نتیجه بهتر بگیرم؟
چون اون کار رو من از قبلش انجام دادم و اون زیرساختها درون من به وجود اومده و انجامش برای من آسونتره.
خب برای اینکه بتونیم همه چی رو با هم جلو ببریم، باید برای شروع کردن بعضی از کارها، اولش به خودمون سختی بدیم و بدونیم شاید الان انجام دادن این کار ارزش نداشته باشه ولی بعدها ثمرهاش رو خواهیم دید.