ترجمان حجاب
ترجمان حجاب
خواندن ۱۸ دقیقه·۴ ماه پیش

سوغات فرزندان نامشروع برای جامعه هلند: بزهکاری نوجوانان

سوغات فرزندان نامشروع برای جامعه هلند
سوغات فرزندان نامشروع برای جامعه هلند

پس از شورش های تابستان ۱۴۰۲ در فرانسه که در اعتراض به قتل یک نوجوان به نام نایل توسط پلیس فرانسه ، به پا خواسته بود و اکثریت شرکت کنندگان آن نوجوانان بودند مکرون رئیس جمهور فرانسه در یکی از سخنرانی های خود راجع به این نوجوانان گفت:«اکثریت قریب به اتفاق آن ها خانواده شکننده دارند، یا از یک خانواده تک والد می آیند یا خانواده آن ها تحت پوشش کمک هزینه فرزند هستند.[توضیح:معمولا خانواده های تک والد و فرزندان طلاق و امثال آن ها تحت پوشش این کمک هزینه ها هستند]»

ماکرون و فرزندان نامشروع و بزهکاری نوجوانان
ماکرون و فرزندان نامشروع و بزهکاری نوجوانان

این صحبت ها بهانه ای است تا از دریچه یکی از تحقیقات علمی با جامعه آماری بسیار گسترده(بیش از یک میلیون نفر) که در هلند انجام شده نگاهی دقیق تر به ارزیابی سخنان مکرون که پیشتر دغدغه ی اندیشمندان اجتماعی هم بوده بپردازیم که آیا تعهد و پایبندی به نهاد خانواده یا بی اعتنایی به آن یک تصمیم صرفاً محدود به حیطه زندگی شخصی افراد جامعه است یا دود آن ممکن است به چشم همه آحاد جامعه برود؟

نوشتار زیر تلخیص و ترجمه ماشینی (با اصلاحات مختصر) از مقاله ای است با عنوان

«خانواده های تک والدی و جنایت نوجوانان: واکاوی نقش جدایی والدین، مرگ والدین و تولد در خانواده ای تک والدی» که با عنوان انگلیسی "Single-Parent Families and Adolescent Crime: Unpacking the Role of Parental Separation, Parental Decease, and Being Born to a Single-Parent Family"

که در تاریخ 17 ژانویه 2022 در مجله جرم شناسی رشد و زندگی منتشر شده و حاصل تحقیق تعدادی از محققان هلندی است.

★مقدمه:

اگرچه اکثر کودکان در کشورهای غربی توسط هر دو والدین بیولوژیکی خود بزرگ می شوند، اقلیت بزرگی بدون پدر یا مادر بیولوژیکی خود بزرگ می شوند(پاورقی1 . در هر زمان، این برای 15٪ از خانواده های دارای فرزند در اتحادیه اروپا (Eurostat، 2019 و برای 23٪ از خانواده ها در ایالات متحده آمریکا (مرکز تحقیقات پیو، 2019 ) صادق است. ) به طور معمول، این به این دلیل است که والدین بیولوژیکی زندگی مشترک را متوقف کرده اند یا هرگز با هم زندگی نکرده اند، یا به این دلیل که یکی از آنها فوت کرده است. در اینجا ما به این موقعیت ها به عنوان خانواده های تک والدی اشاره می کنیم.

یک محیط خانوادگی که شامل هر دو والدین بیولوژیکی است، اغلب به عنوان یک منبع مهم برای گذار موفق در دوران نوجوانی در نظر گرفته می شود (آماتو، 2001 ). بنابراین بررسی پیامدهای بزرگ شدن در خانواده های تک والدی حائز اهمیت است. یکی از پیامدهای منفی که به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، دخالت در رفتار مجرمانه در نوجوانی است. این به خوبی در ادبیات تجربی تثبیت شده است (مانند آماتو، 2001 ؛ کروز و همکاران، 2021 ) و همچنین توسط چندین نظریه جرم شناسی فرضیه شده است (به عنوان مثال، نظریه فشار عمومی و نظریه کنترل اجتماعی ؛ اگنیو، 2006 ؛ هیرسچی، 1969 ). که رشد در خانواده تک والدی با بزهکاری نوجوانان مرتبط است. این موضوع تأثیرات اجتماعی بالایی دارد، نه تنها به این دلیل که قربانیان بزهکاری متحمل صدمات، تلفات و سایر آسیب‌ها می‌شوند (Campagna & Zaykowski, 2020 )، بلکه به این دلیل که رفتار مجرمانه با پیامدهای منفی زندگی برای خود نوجوانی که مرتکب اعمال بزهکارانه می‌شود، مرتبط است، مانند درآمد کمتر (Apel & Sweeten, 2010 )، مشکلات سلامتی (Massoglia, 2008 ) و رفاه کمتر و احتمال بیشتر درگیری مجرمانه در بزرگسالی (گیلمن و همکاران، 2015 ).


در این مقاله، ما تلاش می‌کنیم تا با تمایز ویژگی‌های متفاوت خانواده‌های تک‌والدی در هلند، رابطه بین رفتار مجرمانه نوجوانان و رشد در یک خانواده تک‌والدی را باز کنیم. به طور خاص، ما بر اساس نوع خانواده تک والدی، سن فرزند(فرزندان) را که خانواده تک والدی شروع شد و جنسیت والدین بیولوژیکی که فرزندان با آن بزرگ شدند، متمایز می کنیم. دلیل بررسی ما در مورد این ویژگی‌ها تغییر در نگرش‌ها و هنجارهای رو به افزایش در مورد خانواده‌های تک والدی در کشورهای غربی (کریدل و همکاران، 2017 )، مانند هلند است. اول، جدایی والدین و مادران مجرد با انتخاب تبدیل به یک تجربه رایج تر می شود (CBS، 2018 ، 2019a ). ثانیاً، از سال 1995 به بعد، والدین طلاق می‌توانستند به جای حضانت انحصاری، حضانت قانونی مشترک فرزندان خود را درخواست کنند و در سال 1998، حضانت مشترک قانونی به گزینه پیش‌فرض تبدیل شد (Staatsblad, 1995 , 1997 ). با این حال، هنوز بهترین کار برای کودکان خردسال در نظر گرفته می شد که زمان زیادی را با مراقب اصلی خود بگذرانند (به عنوان مثال، فقط از سن 5 سالگی به بعد، به کودکان توصیه می شد یک شب را در خانه والدین دیگر بمانند). این امر در طول سال‌ها برای کودکان کوچک‌تر پس از ترویج والدین مشترک به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرده است (Richtlijnen Jeugdhulp، 2020 ). سوم، برابری زن و مرد در جوامع غربی در حال افزایش است. به عنوان مثال، زنان هلندی از نظر مالی مستقل‌تر می‌شوند، که منجر به کاهش خطر فقر برای زنان پس از جدایی می‌شود (یعنی خطر فقر برای زنان پس از جدایی از 25 درصد در سال 2012 به 17 درصد در سال 2017 کاهش می‌یابد؛ CBS، 2020 ). . بنابراین، مطالعه حاضر با بررسی رابطه بین رفتار مجرمانه در دوران نوجوانی و (1) چگونگی تشکیل خانواده‌های تک والدی (از طریق جدایی والدین، فوت والدین یا تولد از یک والد) به ادبیات موجود می‌افزاید. سن فرزندان زمانی که انواع مختلف خانواده های تک والدی تشکیل شده است، و (3) تمایز بین کودکانی که با پدر بیولوژیکی یا مادر بیولوژیکی خود در انواع مختلف خانواده های تک والدی بزرگ می شوند. این سه جنبه به ندرت در تحقیقات قبلی به دلیل محدودیت داده ها مورد بررسی قرار گرفته اند (به عنوان مثال، به دلیل تعداد کم خانواده های تک پدر؛ دموت و براون، 2004 ). در این مطالعه، از داده‌های ثبت جمعیت طولی استفاده شد که شامل جمعیت کامل هلند متولد 1993-1999 است. بنابراین، این مجموعه داده به اندازه کافی بزرگ است تا پاسخ های معتبری را به سؤالات تحقیق ما بدهد.

★شکل گیری خانواده های تک والدی:


یک غفلت بالقوه مهم در اکثر مطالعات قبلی در مورد نقش خانواده های تک والدی در شروع بزهکاری نوجوانان این است که آنها رویداد تشکیل دهنده ای را که خانواده تک والدی ایجاد می کند در نظر نگرفته اند (Kroese et al., 2021 ). سه نوع خانواده تک والدی با فرزندانی که با یکی از والدین زندگی می کنند را می توان بر اساس این که آیا خانواده به دلیل (1) جدایی والدین، (2) مرگ والدین، یا (3) بزرگ شدن فرزند از بدو تولد توسط یک والدین ایجاد شده است، متمایز می شوند.[خوانندگان عزیز توجه داشته باشند که قسم سوم در واقع همان است که ما از آن به عنوان «ولدالزنا» یا فرزندان نامشروع یاد می کنیم و منظور این است که این فرزندان حاصل لذت جویی های موقت و گاه یک شبه زن و مردی هستند که طرفین وغالباً مردان حتی حداقل تعهد عرفی واخلاقی در حد همان جامعه خودشان ، برای پایبندی به یک زندگی مشترک را گردن نگرفته اند ] . اگرچه همه این تجربیات منجر به خانواده های تک والدی می شود، اما با فرآیندهای متفاوتی همراه است و ممکن است پیامدهای متفاوتی برای رفتار بزهکارانه داشته باشد.


نظریه بحران خانواده بر فرآیندهای دخیل در اختلالات خانواده تمرکز دارد (نگاه کنید به Mack et al., 2007 ). این مدل نشان می دهد که پریشانی روانی، رنجش عاطفی و تنش اجتماعی بیشتر با جدایی والدین مرتبط است تا مرگ والدین. علاوه بر این، تجربه یک رویداد بحرانی اغلب احتمال بروز رفتار ضد اجتماعی را برای کودکان افزایش می‌دهد. بنابراین، کودکانی که جدایی والدین را تجربه می کنند ممکن است نسبت به والدین خود احساس رنجش کنند که در نتیجه، احتمال کاهش وابستگی خانوادگی و مشارکت بیشتر در بزهکاری نوجوانان را افزایش می دهد. در مقابل، مرگ والدین یک رویداد آسیب زا است که باعث ایجاد اضطراب، پریشانی عاطفی و افسردگی می شود، اما معمولاً شامل همان سطحی از رنجش عاطفی در خانواده های جدا شده نیست. از آنجایی که کودکانی که از یک والدین متولد می شوند، بحران اختلال خانواده را تجربه نکرده اند، انتظار می رود این کودکان رفتار مجرمانه کمتری نسبت به فرزندان دو نوع دیگر خانواده های تک والدی از خود نشان دهند. با این حال، از آنجایی که چندین نظریه جرم‌شناسی فرض می‌کردند که رشد در خانواده‌ای تک‌والدی و بزهکاری نوجوانان مرتبط است، ما انتظار داریم که احتمال بیشتری برای درگیر شدن در رفتار مجرمانه برای کودکان متولد شده از یک والدین مجرد نسبت به کودکانی که با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می‌کنند، پیدا کنیم. به عنوان مثال، نظریه کنترل اجتماعی (هیرشی، 1969 ) نشان می دهد که کودکان در خانواده های تک والدی ممکن است بزهکاری بیشتری نشان دهند، زیرا احتمالاً وابستگی کمتری به یک یا هر دو والدین دارند. بنابراین، بر اساس مدل بحران خانواده همراه با نظریه های دیگر در مورد پیامدهای خانواده های تک والدی، ما فرض می کنیم که (1) بزرگ شدن در یک خانواده تک والدی احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان را در مقایسه با بزرگ شدن با دو نفر والدین بیولوژیکی افزایش می دهد. (H1a)، و به طور خاص، (2) از آن دسته از کودکانی که در یک خانواده تک والدی رشد می کنند، کودکانی که جدایی والدین را تجربه می کنند، بالاترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می دهند، پس از آن کودکانی که مرگ والدین را تجربه می کنند، در رتبه های بعدی قرار دارند. و فرزندان متولد شده با یکی از والدین کمترین سطح بزهکاری نوجوانان (H1b) را نشان می دهد.


نظریه دلبستگی بالبی (Ainsworth & Bowlby, 1991 ) پیشنهاد می کند که دلبستگی از آمادگی بیولوژیکی کودک و والدین برای پاسخ دادن به رفتارهای یکدیگر به گونه ای ناشی می شود که والدین از کودک مراقبت و محافظت می کنند. از دست دادن والدین بیولوژیکی می تواند به دلبستگی ضعیف تر و/یا ایجاد دلبستگی ناایمن منجر شود، زیرا یک رابطه کلیدی گسسته می شود. بالبی پیشنهاد می‌کند که اختلالات در سنین پایین‌تر (به ویژه در طول 5 سال اول زندگی) اثرات منفی بیشتری نسبت به اختلالات در سنین بالاتر دارند، زیرا دلبستگی در اوایل زندگی شکل می‌گیرد. تحقیقات در چندین حوزه نظری نشان داد که دلبستگی بین والدین و فرزندشان باعث ایجاد تفاوت در مشارکت نوجوان در بزهکاری می شود (سوگر، 2017 ). بر اساس نظریه دلبستگی بالبی، ما فرض می کنیم که سن پایین تر فرزندان در طول تشکیل خانواده تک والدی، احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان (H2a) را افزایش می دهد. علاوه بر این، وقتی نظریه دلبستگی بالبی و مدل بحران خانواده را ترکیب می‌کنیم، فرض می‌کنیم که کودکانی که جدایی والدین را در سنین پایین‌تر تجربه می‌کنند، سطح بالاتری از بزهکاری نوجوانان را در مقایسه با کودکانی که مرگ والدین را در سنین پایین‌تر تجربه می‌کنند (H2b) نشان می‌دهند.

★جنسیت والدین بیولوژیکی:


تعدادی از ایده های متناقض در مورد اثرات جنسیت والدین بیولوژیکی بر بزهکاری نوجوانان ساخته شده است که ما را به فرمول سه فرضیه (تا حدی رقیب) هدایت می کند.


نظریه دلبستگی بالبی (Ainsworth & Bowlby, 1991 ) پیش بینی می کند که جدایی از مادر مضرتر از جدایی از پدر است. بالبی معتقد بود که بسیار مهم است که کودک رابطه گرم و محبت آمیزی را با یک شخصیت مادری تجربه کند. فرضیه مادری بسیار مشابه است، زیرا بیان می کند که باید انتظار داشت که زندگی با یک مادر مجرد نسبت به زندگی با یک پدر مجرد باعث سطح پایین تری از بزهکاری شود، زیرا مادر بهتر می تواند کنترل مؤثرتری بر کودک اعمال کند. Eitle، 2006 ). بر اساس تئوری دلبستگی بالبی و فرضیه مادری، ما فرض می‌کنیم که بزرگ شدن تنها با یک پدر بیولوژیکی در خانواده‌ای تک‌والدی، احتمال مشارکت در بزهکاری نوجوانان را در مقایسه با بزرگ شدن تنها با یک مادر بیولوژیکی افزایش می‌دهد (H3a). علاوه بر این، وقتی این ایده‌های نظری و مدل بحران خانواده را ترکیب می‌کنیم، فرض می‌کنیم که کودکانی که جدایی والدین را تجربه می‌کنند و تنها با یک پدر بیولوژیکی بزرگ می‌شوند، بالاترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند، و کودکانی که از یک والد متولد می‌شوند و تنها با یک مادر بیولوژیکی بزرگ می‌شوند کمترین میزان بزهکاری نوجوانان (H3b) را نشان می دهند.

★روش

داده ها و جمعیت مورد مطالعه:


برای مطالعه حاضر، هفت گروه تولد کامل از افراد متولد شده در دوره 1993-1999 انتخاب شدند. این هفت گروه تولد برای به حداکثر رساندن تعداد نوجوانان مشاهده شده انتخاب شدند، زیرا همه مجموعه‌های ریز داده‌های مورد نیاز برای این گروه‌های تولد در دسترس بودند. به طور خاص، داده‌ها شامل داده‌های جرم برای هر فرد بین سنین 12 تا 18 سال می‌شود. افرادی که مرده به دنیا می‌آمدند، اگر قبل از 19 سالگی از دنیا می‌رفتند یا در خارج از هلند به دنیا می‌آمدند، از تجزیه و تحلیل حذف می‌شدند. اگر افراد قبل از 19 سالگی مهاجرت می کردند نیز از داده ها حذف می شدند ، این منجر به نمونه ای متشکل از 1.296.652 کودک شد.


★معیارها :

ساختار خانواده یک مفهوم کلیدی در تحلیل ما است. با دو متغیر، یعنی «خانواده تک‌والدی» و «نوع خانواده تک‌والدی» عملیاتی می‌شود.


★خانواده ی تک سرپرست:

اولین متغیری که ساختار خانواده را نشان می دهد این است که آیا فرد همیشه با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می کرده است یا خیر.اینکه آیا کودکی با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می‌کرده است یا خیر، در ابتدای هر سال تقویمی با تأیید اینکه آدرس ثبت‌شده کودک با آدرس ثبت‌شده هر دو والدین بیولوژیکی یکسان است، اندازه‌گیری شد. ما تفاوتی بین والدین متاهل و مشترک قائل نشدیم. خانواده های تک والدی شامل کودکانی هستند که تنها با یک والدین بیولوژیکی زندگی می کنند (احتمالاً در ترکیب با بزرگسالان دیگر، مانند پدر و مادر ناتنی یا پدربزرگ و مادربزرگ). کودکانی که بدون هیچ والدین بیولوژیکی زندگی می کردند از تجزیه و تحلیل حذف شدند.


★نوع خانواده تک والدی:


بین انواع خانواده های تک والدی نیز تمایز قائل می شویم، بر اساس رویدادی که منجر به تک والدی شدن خانواده شده است. اولین نوع خانواده تک والدی، فرزندانی هستند که پس از جدا شدن والدینشان تنها با یک والد بیولوژیکی با هم زندگی می کنند. دومین نوع خانواده تک والدی شامل کودکانی می شود که با یکی از والدین بیولوژیکی زندگی می کنند زیرا والدین بیولوژیکی دیگر فوت کرده اند. در سومین نوع خانواده تک والدی، کودکان در طول دوران کودکی تنها با یک والد بیولوژیکی زندگی می کنند، زیرا آنها از یک والد مجرد به دنیا آمده اند (مثلاً به این دلیل که یکی از والدین بیولوژیکی قبل از تولد کودک فوت کرده است یا به این دلیل که والدین بیولوژیکی اساساً با هم زندگی نکرده اند.(فرزند آوری ناشی از یک هوس جنسی موقت بوده نه در پی یک رابطه پایدار و مستمر ).

★نتایج

آمار توصیفی:

در مجموع 1296652 کودک در آنالیزها وارد شدند. از این کودکان، 77.08٪ با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می کردند، 14.47٪ جدایی والدین را تجربه کردند، 1.11٪ مرگ والدین را تجربه کردند، و 7.33٪ از یک والدین مجرد به دنیا آمدند.

نتایج نشان می دهد که زندگی با یکی از والدین قبل از 12 سالگی (در مقایسه با زندگی با دو والدین بیولوژیک قبل از 12 سالگی) به طور قابل توجهی این احتمال را افزایش می دهد که کودک در دوران نوجوانی مظنون به رفتارهای بزهکارانه شود (OR =1.70 این عدد که «نسبت شانس» می باشد رابطه بین دو متغیر را نشان می دهد بدین صورت که اگر این عدد ۲ باشد یعنی با وجود یک متغیر ، امکان تحقق متغیر دیگر دو برابر می شود و در مورد موضوع بحث ما این نسبت 1.7 است یعنی بزرگ شدن در یک خانواده تک والدی احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان را در مقایسه با بزرگ شدن با دو والدین بیولوژیکی 70 درصد افزایش می دهد.)



در مرحله بعد، مدلی را تخمین زدیم که در آن سه نوع دسته‌بندی خانواده تک‌والدی به‌طور جداگانه گنجانده شدند و با کودکانی که با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می‌کردند، مقایسه شد. نتایج نشان می دهد که تولد از یک والد مجرد ، بیشترین تأثیر را نشان می دهد ، (OR=1.91=نسبت شانس)، پس از آن داشتن والدین جدا شده (OR = 1.64=نسبت شانس) و داشتن یک والد بیولوژیکی متوفی قبل از 12 سالگی (OR = 1.62=نسبت شانس).

★جنسیت والدین بیولوژیکی در خانواده های تک والدی:

در رگرسیون لجستیک بعدی، ما رابطه بین جنسیت والدین بیولوژیکی در خانواده تک والدی و بزهکاری نوجوانان را بررسی کردیم و این رابطه را با کودکانی که با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می کردند مقایسه کردیم. بزرگ شدن با یک مادر بیولوژیک در مقایسه با بزرگ شدن با یک پدر بیولوژیک به طور قابل توجهی احتمال اینکه کودک مظنون به رفتار بزهکارانه شود را افزایش داد.

رگرسیون لجستیک دیگری برای ایجاد رابطه بین جنسیت والدین بیولوژیکی در ترکیب با نوع خانواده تک والدی و بزهکاری نوجوانان انجام شد و مجدداً آن را با کودکانی که با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می کردند مقایسه کرد. بزرگ شدن تنها با یک مادر بیولوژیک در مقایسه با یک پدر بیولوژیک زمانی که کودک از یک والد مجرد به دنیا آمد به طور قابل توجهی احتمال اینکه کودک مظنون به رفتار بزهکارانه شود را افزایش داد. نتایج ما نشان داد که فرزندان متولد شده از یک والد تنها که تنها با یک مادر بیولوژیک بزرگ می‌شوند، بیشترین احتمال را در مظنون شدن به بزهکاری نوجوانان نشان می‌دهند، و کودکان متولد شده از یک والد تنها که تنها با یک پدر بیولوژیکی بزرگ می‌شوند، کمترین احتمال را در این زمینه نشان می‌دهند.


★مروری بر فرضیه ها و یافته های این پژوهش

اول، بر اساس شواهد گسترده قبلی (به عنوان مثال، Kroese و همکاران، 2021 )، ما فرض کردیم که بزرگ شدن در یک خانواده تک والدی احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان را در مقایسه با رشد با هر دو والدین بیولوژیکی افزایش می دهد (H1a). ). نتایج ما این فرضیه را تأیید کرد، و نشان داد که زندگی با یک والدین بیولوژیکی قبل از 12 سالگی، احتمال اینکه یک نوجوان در دوران نوجوانی درگیر جرم شود، افزایش می‌دهد.

دوم، بر اساس مدل بحران خانواده، ما فرض کردیم که از سه دسته کودکانی که در یک خانواده تک‌والدی رشد می‌کنند، آن‌هایی که جدایی والدین را تجربه کرده‌اند بالاترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند و به دنبال آن‌ ،کودکانی که تجربه مرگ والدین را داشته‌اند. فرض بر این بود که کودکانی که از یک والدین تنها متولد می شوند، پایین ترین سطح را نشان می دهند. با این حال، کودکانی که از یک والدین متولد شده بودند، بالاترین سطح بزهکاری را نشان دادند. کودکانی که جدایی والدین را تجربه کردند و فرزندانی که یکی از والدین بیولوژیکی فوت کرده بودند، هر دو سطح پایین‌تری از بزهکاری را نشان دادند. این در تضاد با مدل بحران خانواده است. توضیح احتمالی این یافته این است که سه دسته از خانواده های تک والدی با طول مدت مواجهه اشتباه گرفته می شوند: در حالی که کودکانی که از یک والدین تنها متولد می شوند، تمام زندگی خود را در معرض یک خانواده تک والدی قرار داده اند، اما کودکانی که جدایی یا فوت والدین را تجربه می کنند. به طور متوسط ​​برای مدت زمان بسیار کوتاه تری در معرض این وضعیت قرار می گیرد . از آنجایی که کودکانی که از یک والدین متولد می شوند هرگز با دو والدین بیولوژیک زندگی نمی کردند، این ممکن است منجر به خطر بالاتر بزهکاری نوجوانان شود. علاوه بر این، تفاوت مورد انتظار را در بزهکاری بین کودکانی که جدایی والدین را تجربه کردند و کودکانی که یکی از والدین بیولوژیکی فوت کرده بودند، پیدا نکردیم.


سوم، ما فرض کردیم که سن پایین تر از فرزندان در طول تشکیل خانواده تک والد، احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان (H2a) را افزایش می دهد. نتایج ما تأیید کرد که سن پایین‌تر در زمان شروع یک خانواده تک‌والدی، احتمال اینکه کودک مظنون به یک عمل مجرمانه در دوران نوجوانی باشد را افزایش می‌دهد.


چهارم ، ما فرض کردیم که بزرگ شدن تنها با یک پدر بیولوژیک در مقایسه با یک مادر بیولوژیکی در یک خانواده تک والدی، احتمال درگیر شدن در بزهکاری نوجوانان را افزایش می دهد، با این حال، نتایج ما نشان داد که بزرگ شدن تنها با یک مادر بیولوژیک به طور قابل توجهی احتمال این که کودک مظنون به یک عمل مجرمانه بوده است را افزایش دهد.


پنجم، ما فرض کردیم که کودکانی که جدایی والدین را تجربه می‌کنند و تنها با یک پدر بیولوژیک بزرگ می‌شوند، بالاترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند، و کودکان متولد شده از یک والدین تنها که تنها با یک مادر بیولوژیکی بزرگ می‌شوند، پایین‌ترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند. با این حال، نتایج ما نشان داد که کودکان متولد شده از یک والد تنها با یک پدر بیولوژیک کمترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند و کودکانی که از یک والدین تنها با یک مادر بیولوژیک بزرگ می‌شوند، بالاترین سطح بزهکاری نوجوانان را نشان می‌دهند. عواملی که در غیر این صورت می‌توانست توضیحی احتمالی برای این یافته باشد، قبلاً در تجزیه و تحلیل کنترل شده‌اند (به عنوان مثال، درآمد خانوار، سن مادر، و والدین ناتنی).

★نتیجه

در مقایسه با کودکانی که با هر دو والدین بیولوژیکی زندگی می‌کنند، یافته‌ها نشان می‌دهد که احتمال بزهکاری نوجوانان زمانی که فرزندان از یک والد به دنیا می‌آیند افزایش می یابد، پس از آن کودکان با والدین جدا شده و کودکانی که مرگ والدین را تجربه می‌کنند.زمانی که تک‌والد شدن خانواده در سنین پایین‌تر شروع شد و زمانی که بچه‌ها فقط با یک مادر بیولوژیک بزرگ می‌شوند، هم برای پسر و هم برای دختر، در مقایسه با پدر بیولوژیکی احتمال بزهکاری افزایش می یابد . این نشان می دهد که رابطه بین رشد در خانواده های تک والدی و بزهکاری نوجوانان بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که اغلب تصور می شود. تحقیقات آتی باید توجه بیشتری به تنوع در ترکیب خانواده های تک والدی داشته باشد.



شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید