مطالعه نشان میدهد که وضعیت بدنی – نه آشکار کردن لباسها – چیزی است که باعث عینیتیابی (شئ سازی انسان)در سطح شناختی اولیه میشود.
تحقیقات جدید نشان میدهد که مغز افرادی را که لباسهای آشکار میپوشند، در صورتی که به شیوهای تحریکآمیز ژست نگیرند، شیئی نمیکند. این یافته ها که در بولتن شخصیت و روانشناسی اجتماعی آمده است ، نشان می دهد که عینیت بخشی بیشتر به حالت های بدنی عشوه گرانه مربوط می شود.
«جنسی سازی به طور گسترده در رسانه های جمعی با زنان (و تا حدی مردان) که اغلب به شیوه های جنسی نشان داده می شوند، وجود دارد. فیلیپ برنارد نویسنده این مطالعه از دانشگاه گفت : نظریه عینیتسازی ( فردریکسون و رابرتز، 1997 ) بر این باور است که جنسیسازی در رسانههای جمعی یکی از ابزارهای اصلی عینیسازی(شئ سازی) دیگران است: جنسیسازی ممکن است باعث شود که افراد به جای مردم، دیگران را بهگونهای ببینند که گویی آنها شیء هستند.
اما منظور ما از دیگران را شبیه اشیا دیدن چیست؟ فیلسوفان پیشنهاد کردند که شیئی شدن زمانی اتفاق می افتد که فرد به اعضای بدن خود تقلیل یابد (به عنوان مثال، بارتکی، 1990 ). علاوه بر این، تحقیقات در روانشناسی شناختی و علوم اعصاب ثابت کرده است که محرکهای انسانی مانند چهرهها و بدنها به صورت یکپارچه پردازش میشوند، به مثابه تمرکز بر جنگل (پردازش پیکربندیشده یا ترکیبی) است، در حالی که بیشتر اشیا به صورت مجموعهای از ویژگیها پردازش میشوند، گویی که کانون تمرکز روی درختان است .(پردازش تجزیه ای ).
برنارد توضیح داد: «تحقیق من مستقیماً آزمایش میکند که آیا افراد جنسی شده احتمالاً به روشی مشابه پردازش بصری بیشتر اشیاء پردازش بصری میشوند یا خیر».
علاوه بر این، جنسیت یک مفهوم چند وجهی است که تعریف آن آسان نیست. بنابراین من نقش دو عامل کلیدی جنسی را در شیئیسازی بررسی کردم که عبارتند از نسبت پوست به لباس (مقدار پوستی که در یک تصویر معین قابل مشاهده است) و اشاره گری وضعیت بدن (که آیا یک وضعیت بدنی دارای معنای جنسی می باشد یا نه).
در این مطالعه، شرکت کنندگان تصاویری از بدن مرد و زن را مشاهده کردند که در وضعیت بدنی و نسبت پوست به لباس متفاوت بود در حالی که محققان فعالیت الکتریکی مغز آنها را ثبت می کردند. محققان بهویژه به الگوی فعالیت الکتریکی مغز، معروف به پاسخ N170 علاقهمند بودند، که نشان داده شده است در هنگام مشاهده چهرهها و بدن ها نسبت به مشاهده سایر اجسام بزرگتر است.
پاسخهای مغزی نشان داد که بدنهایی با لباسهای کمتر و حالتهای بدنی عشوه گر بیشتر به طور کلی تحریککنندهتر هستند - بهویژه برای بدنهای زنانه. اما فقط بدن هایی که حالت های عشوه گرانه را نشان می دهند بیشتر شبیه به اشیا پردازش می شوند.
آزمایشهای ما نشان داد که وضعیت های بدنی عشوه گرانه باعث عینیتسازی شناختی میشود، یعنی کاهش پردازش ترکیبی و افزایش پردازش تجزیه ای و تکهای اندام در سطح عصبی. برنارد به PsyPost گفت: با این حال، برهنگی باعث شیئسازی شناختی نمیشود: مردم بر اساس میزان پوستی که قابل مشاهده است، دیگران را شیئی نمیکنند.
«به طور کلی، یافتههای ما نشان میدهد که حالت های بدنی عشوه گرانه عامل اصلی عینیتسازی شناختی است. این تحقیق نشان میدهد که تصاویر در رسانههای جمعی که در آن افراد در حالتهای بدنی عشوه گرانه به تصویر کشیده میشوند، به معنای واقعی کلمه در سطح شناختی اولیه عینیتبخش هستند.
مطالعه - مانند همه تحقیقات - شامل برخی محدودیتها است. برای مثال، بدن هایی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند، همگی نسبتاً جوان، سفیدپوست و متناسب بودند. همچنین نویسندگان مقاله نوشتند مشخص نیست که چرا حالتهای بدنی عشوه گرانه با عینیتسازی شناختی مرتبط هستند، اما میتواند به این دلیل باشد که چنین وضعیتهایی «اعضای جنسی بدن را از نظر بصری برجستهتر میکنند» یا به این دلیل که «به عنوان نشانه ای از کنشگری و قصد جنسی طرف مقابل تلقی میشوند».
این مطالعه همچنین دارای برخی مفاهیم کاربردی است. «اگرچه حالتهای بدنی عشوه گرانه و لباسهای آشکار اغلب دست به دست هم میدهند، ممکن است بتوان این عناصر را در رسانهها و تعاملات بینفردی جدا کرد. به عنوان مثال، تبلیغکنندگان لباس زیر و لباس شنا میتوانند محصولات خود را به روشهایی تبلیغ کنند که با ارائه مدلهایی در لباسهای آشکار، اما وضعیت بدنی غیرعشوه گرانه، خطر شیئسازی را کاهش دهد.»
این مطالعه با عنوان انگلیسی "Revealing Clothing Does Not Make the Object: ERP Evidences That Cognitive Objectification is Driven by Posture Suggestiveness, Not by Revealing Clothing " «آشکار کردن لباس شیءساز(عینیت بخش) نیست: شواهد مبنی بر اینکه عینیت بخشی شناختی توسط حالت های بدنی هدایت می شود، نه با آشکارسازی لباس » در سال ۲۰۱۸ در مجله «بولتن شخصیت و روانشناسی اجتماعی» منتشر شده است.لینک مقاله :
https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/0146167218775690
[این مطلب ترجمه ای از نوشتار منتشر شده در سایت psypost است .سایت PsyPost یک وب سایت خبری روانشناسی و علوم اعصاب است.ترجمه با ماشین ترجمه گوگل بوده و در حد جزئی ویرایش انسانی دارد.]