بسم الله الرحمن الرحیم
کمتر کسی را پیدا میکنید که تأثیر اینترنت در دنیای مدرن را انکار کند. بسیاری از کسبوکارها و فعالیتهای روزانهی ما، به خصوص در این سالهای کرونایی، از طریق اینترنت و فضای مجازی دنبال میشوند. گوگل، اینستاگرام، توییتر، دیجیکالا، اسنپ و... به بخشی از زندگیِ روزانهی ما تبدیل شدهاند؛ بخشی بزرگ از زندگی. حتی تصورِ اینکه قرار باشد روزی استفاده از اینترنت را کنار بگذاریم، برایمان غیرممکن شده است. اما آیا اینترنت، فقط شیوهی کسبوکارها و فعالیتهای ما را تغییر میدهد یا اثراتِ عمیقتری بر ما میگذارد؟
اصلیترین سوالی که نویسندهی کتاب، نیکولاس کار، دنبال میکند، سوالی است که خیلی واضح در عنوانِ کتاب آمده: اینترنت با مغز ما چه میکند؟ امروزه، به وسیلهی گوشیهای تلفن همراه که همهجا در دسترس هستند، اطلاعات همانند آتشفشانی به جانبِ ما فوران میکنند. کافیست دادههای تلفن همراه یا وای-فای گوشیتان را روشن کنید تا بلافاصله چندین پیام از تبلیغاتِ اسنپ گرفته تا پیامی شخصی در واتساپ، گوشیِ شما را به صدا درآورند. این اتفاق به مرور زمان میتواند ذهنِ شما را از تمرکز در هرکاری بازدارد. در بخشی از کتاب میخوانیم:
استفادهی ما از از اینترنت مستلزم تناقضات فراوانی است، اما یکی از این تناقضات که عمیقترین تأثیر بلندمدت را بر نحوهی تفکر ما میگذارد این است: اینترنت فقط بدین منظور توجه ما را جلب میکند که بتواند بعدا حواسمان را پرت کند. ما عمیقا روی خودِ رسانه تمرکز میکنیم، روی صفحهای که نورش کم و زیاد میشود، اما این تمرکز با ارسال فوریِ پیامها و محرکهای رقیب از بین میرود. هرجا و هرقوت که به اینترنت وصل میشویم، هالهی بسیار اغواگرانهی آن پیش روی ما قرار میگیرد.
البته نگاهِ نویسنده در این کتاب، فقط محدود به اینترنت نیست؛ بلکه او به طور کلی تأثیر رسانه و اطلاعات را مورد نظر دارد. در حقیقت تأثیری که اینترنت بر مغز ما ایجاد میکند، همان تأثیری است که سالها پیش «روزنامه» و بعد «رادیو» و سپس «تلویزیون» بر ذهنِ ما گذاشتهاند و نیز، نگرانی که امروز نسبت به اینترنت وجود دارد، همانی است که سالها پیش دربارهی آن ابزارها هم وجود داشته. اما آنچه که اینترنت را از سایرین متمایز میکند، قدرت خارقالعادهی آن در نفوذ به همهی حوزههاست. روزنامه، فقط محدود اطلاعاتی بود که نویسندگان به صورت مکتوب به خوانندگان منتقل میکردند. رادیو، همان اطلاعات (یا قدری بیشتر) بود منتها به صورت صوت؛ و تلویزیون که بُعد تصویر را هم به این مجموعه اضافه کرد. ولی اینترنت، مجموعهای از همهی این موارد است به صورتی که با کمترین هزینه و با بیشترین امکانات و با سریعترین سرعت، در اختیارِ ما قرار گرفته. شما امروز با چند کلیک ساده، به جدیدترین فیلمهای روز دنیا دسترسی دارید و در عین حال میتوانید از صفحات رسمی یک خبرگزاری، تیترِ اصلی روزنامههای مدنظرتان را مشاهده کنید.
بحثِ دیگری که نویسنده در میان مطالب خود توضیح میدهد، تأثیر ابزار و فناوری بر استفاده کنندگان آن است. تصورِ غالب ما اینچنین است که فناوری به خودیِخود اهمیتی ندارد و با خودمان میگوییم مهم این است که ما چطور از آنها استفاده کنیم. چاقو، همیشه یک چاقو است، ولی این انسان است که یکبار با آن جان دیگری را نجات میدهد و یکبار میتواند جانِ انسانی را بگیرد. رسانه هم یک فناوری است؛ پس فقط نحوهی استفادهی ما از آن است که اهمیت دارد. در این زمینه، نویسنده، نقلقولِ جالبی از مارشال مکلوهان، اندیشمندی کانادایی میآورد:
موضع همیشگی ما در مقابل رسانهها، یعنی همین موضع که نحوهی استفاده از آنهاست که اهمیت دارد، موضع خنثی و بیخاصیتِ کسی است که از فناوری هیچ سرش نمیشود. زیرا محتوای یک رسانه صرفا آن تکه گوشت لذیذی است که سارق جلوی سگ نگهبان ذهن ما میاندازد تا حواسش را پرت کند.
از بین رفتن تمرکز و ناتوانی در تفکر عمیق، از مسائلی است که امروزه برای بسیاری از ما اعصاب خوردکن و برای برخی کاملا عادی شده است (یا شاید برعکس). خیلی از ما حوصلهی خواندن یک رمان بلند را نداریم. به جای مطالعهی اصل یک مقاله، به دنبال خلاصهای از آن میگردیم. برای دریافت جدیدترین اخبار، ترجیحمان با مطالبی است که کمترین واژه و کاراکتر را استفاده کردهاند. بیش از یک ساعت فکر کردن یا نوشتن برای خیلی از ما، کاری دشوار و نفسگیر است. دور بودن از فضای مجازی و دسترسی نداشتن به اینترنت، برای مدت زمانِ طولانی، به شدت ذهنِ ما را به هم میریزد و حتی استرس و اضطرابِ بیخبری از همهجا، جانِ ما را آزار میدهد. هیچکس منکر ویژگیهای مثبتِ اینترنت در آسان کردن زندگی ما نیست اما هر آسایشی، هزینهای دارد. اینترنت و گوگل، همزمان که نعمتی بزرگ برای ما هستند، بهایی هم دارند. آنها فقط خوراک فکریِ ما را تأمین نمیکنند بلکه فرایند تفکر ما را نیز شکل میدهند. نویسنده در خلال کتاب آزمایشهای مختلف و جالبی را توصیف میکند که روی داوطلبان انجام شده و همگی حکایت از این دارند که دسترسی به اینترنت ذهن ما را به شدت غیرمتمرکز و کمعمق پرورش میدهد.