سریال از جنبه اقبال عمومی گویا موفق بوده و شرکت سازنده آن نیز نتفیلیکس است. در نتیجه میتوانیم حدس بزنیم که با اثری عامهپسند روبهرو هستیم.
داستان با سرقتی از موزه لوور شروع میشود. آسان دیوپ، شخصیت اصلی داستان، این دزدی را ترتیب میدهد. در حین این داستان، ما با گذشته این فرد آشنا میشویم که یک پدری داشته و او چگونه متهم به عملی شده که هرگز مرتکب آن نشده است.
در ابتدا به نظر میرسد که آسان دیوپ صرفا یک دزد زبردست است که به واسطه آشنایی با الگویش، آرسن لوپن، در بچگی، دست به این اعمال میزند. اما پیش رفتن روایت مشخص میکند که انگیزه اصلی او از این همه دردسرساختن، اثبات بیگناهی پدرش است. حرکت فیلم از یک دزد ساده به سارقی هدفمند تدریجی و باورپذیر است.
درباره ساخت فیلم باید گفت که بازیها، به ویژه شخصیتهای اصلی داستان، خوب است و کاملا درآمدهاند. از طرفی جلوههای بصری قابلقبولی در فیلم ایجاد شده و در کل کیفیت ساخت سریال بالا است. جا دارد به خود آسان دیوپ که نقش آن را عمر سی ایفا میکند اشاره کرد؛ فردی که یک دزد جنتلمن دوستداشتی و در عین حال کاریزماتیک است. در حقیقت این شخصیت بسیار خوب ساخته و بازی شده است. او یک قهرمان بهاندازه است؛ هم خوب است، هم اشتباه میکند، هم کتک میزند و هم کتک میخورد.
مورد مهم بعدی وجود سناریوی قوی است. جایی که ما در تمام دزدیها، روابط و سکانسهای فیلم اثر آن را میبینیم و اوج آن در فلشبکهایی است که برای جزئیات سرقتهای لوپن زده میشود. تمام این دزدیها خیلی دقیق و حسابشده چیده شدهاند که پی بردن به این جزئیات بسیار جذاب و هیجانانگیز مینماید.
درباره درام فیلم هم میتوان گفت که عشقهای مختلف چه میان لوپن و زن سابقش، یا لوپن و دختر پیگرینی و چه حتی رابطه عاطفی پدر و پسری به اندازه ساخته میشود. در حقیقت هم عشق است و هم کاستیهای خودش را دارد؛ اینکه لوپن به جهت اهدافش در روابطش کم میگذارد، در خدمت داستان و درست است. اما سازنده این مسئله را توجیه نمیکند و به عنوان نقصی در قهرمان نمایش میدهد.
سریال در دو فصل پنج قسمتی ساخته شده که طی کل آن میتوان گفت افت کیفیتی را شاهد نیستیم.