مصطفی صادر
مصطفی صادر
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

رویای رنجور


در ظاهر اینجا ایستاده ام، لکن ذهنم در ورای سرزمین ویران خیال قدم می‌زند. جایی که دست حقایق بدان نرسند و تیغ‌های برنده واقعیت تن رنجور و زخمی رویاهایم را از این پاره تر نکند.
آن‌جا که برای خستگی هایم مرهمی، برای پاهای خسته از راهم نیمکتی و به برای قلب شکسته‌ام همدمی باشد. تا من بنشینم و تنها بنگرم که چگونه آرزوهایم پژمردند.

و بعد از آن با بلند ترین و رساترین سکوت ممکن به هم‌صحبتی با آدمیان نشینم.

برنامه نویس نرم افزار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید