در جهانی که پر از تناقضات و تضادهاست، مفهومی عجیب و وهمآور به نام "نه جنگ، نه صلح" وجود دارد.
این حالت، همچون سکوت سنگینی میان دو تپش قلب، بیحرکت و بیجان است؛ نه صدای گلولهای به گوش میرسد و نه آوازی از آرامش؛ همه چیز در تعلیقی سرد و بیحاصل فرو رفته است.
در این فضا، زندگی در مرزی ناپیدا میان دو جهان معلق مانده است؛ انسانها با گامهایی سنگین و نگاهی خسته، روزهایشان را سپری میکنند؛ نه امیدی به پایان جنگ دارند و نه طعمی از صلح چشیدهاند، این بیحاصلی، روحها را به ورطهی ناامیدی کشانده و چشمها را به رنگ خستگی درآورده است.
نه جنگ، نه صلح، یعنی زخمهایی که هرگز درمان نمیشوند و امیدهایی که هیچگاه تحقق نمییابند، گویی زمان متوقف شده و انسانها در این بیزمانی، به جستجوی معنا و هدف میپردازند.
این حالت، همچون زمستانی طولانی و بیپایان است که در آن هیچ بهاری نمیروید و هیچ گلی شکوفا نمیشود.
اما شاید، در همین بیحاصلی و سکون، فرصتی برای تأمل و بازنگری وجود دارد؛ شاید، انسانها در این سکوت سنگین، به بازسازی ایمان و امید بپردازند و در جستجوی راههای جدیدی برای رسیدن به صلح حقیقی برآیند. شاید، "نه جنگ، نه صلح" فرصتی باشد برای یادگیری و رشد، برای بازسازی روابط انسانی و برای خلق جهانی بهتر.
آری، در این سکوت وهمآور، هنوز نوری از امید میتابد؛ نوری که شاید، روزی راهنمایمان باشد به سوی جهانی که در آن جنگی نیست و صلحی پایدار حکمفرماست.
نویسنده: مصطفی ارشد