🎗 در پیچ و تابهای زندگی، در میان تار و پود اندیشهها و احساسات، "دیالکتیک بودن" همانند بُومی است که نقوش تضاد و تضارب آرا بر آن نقش میبندد.
این مفهوم فلسفی، که به بررسی جدلها و تغییرات دائمی در اندیشهها و امور اجتماعی میپردازد، نمایانگر پویا بودن و پویایی زندگی انسان است.
دیالکتیک، مانند جریان رودخانهای است که هر لحظه با تغییر مسیر و عبور از موانع به سمت هدفی نامعلوم پیش میرود.
در این رودخانهی پر از پیچ و خم، هر اندیشه و هر دیدگاه، مانند سنگریزهای است که با جریان آب برخورد میکند، میچرخد، صیقل میخورد و به شکل جدیدی درمیآید. هیچ چیزی ثابت و ایستا نیست؛ همه چیز در حال شدن و تغییر است.
"دیالکتیک بودن" یعنی پذیرش این واقعیت که تضادها و تناقضها نه تنها اجتنابناپذیرند، بلکه نیروهایی هستند که به رشد و تحول میانجامند. در این فرآیند، هر پایان، آغازی جدید را در دل خود پنهان دارد و هر تضاد، به وحدتی عمیقتر و غنیتر منتهی میشود.
زندگی انسان نیز به نوعی دیالکتیکی است؛ در هر تجربه، در هر شکست و پیروزی، در هر خنده و گریه، نوعی دیالکتیک جریان دارد که ما را به سوی فهم عمیقتری از خود و جهان سوق میدهد. این تضادها و تغییرات، به ما یادآور میشوند که زندگی نه یک مسیر صاف و هموار، بلکه سفری پر از فراز و نشیب است.
در دیالکتیک بودن، زیبایی خاصی نهفته است؛ زیبایی تغییر، رشد، و حرکت. این زیبایی، ما را ترغیب میکند تا با آغوش باز از تضادها استقبال کنیم و به جای ترسیدن از آنها، آنها را به عنوان فرصتی برای یادگیری و پیشرفت بپذیریم. در نهایت، دیالکتیک بودن ما را به سوی جهانی هدایت میکند که در آن، هر تغییر و هر تضاد، به نوعی هماهنگی و تکامل میانجامد.
نویسنده: مصطفی ارشد