در پیچ و تابهای تاریخ، نام امام حسین (ع)، همچون نوری در تاریکی میدرخشد؛ نامی که در جان هر آزادهای میتپد و در هر دل دردمندی زنده است.
اما سوالی در گوشه ذهن هر انسان جستجوگری میپیچد: آیا باید عزادار حسین باشیم یا بیعدالتی جامعه؟ این دو مفهوم چگونه در هم میآمیزند و ما را به کدام سو میکشند؟
عزاداری برای حسین، تنها گریستن بر مظلومیت او نیست؛ او که برای عدالت و حقیقت، جان خود و یارانش را فدا کرد، ما را به مسئولیتی بزرگ فرا میخواند.
او که در صحرای کربلا، خون خود را بر خاک ریخت تا نهال آزادی و عدالت را آبیاری کند، از ما میخواهد که صدای مظلومان باشیم، در برابر بیعدالتیها بایستیم و با ظلم مبارزه کنیم.
بیعدالتی جامعه، همچون زخمی عمیق بر پیکر انسانیت است؛ دیدن محرومان، شنیدن فریادهای بیصدای آنان که در زیر بار ظلم و ستم خرد میشوند، دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد. حسین علیهالسلام نیز در برابر همین بیعدالتیها قیام کرد؛ قیام او، قیام علیه ستمگران زمانه بود، علیه کسانی که عدالت را قربانی قدرتطلبی خود کرده بودند.
آری، عزاداری برای حسین، به معنای همراهی با او در مبارزهاش علیه بیعدالتی است.
عزاداری ما، زمانی معنای واقعی خود را مییابد که در عمل نیز پیرو راه و رسم او باشیم؛ در هر گوشهای از جامعه که ظلم و ستمی میبینیم، باید صدایمان را بلند کنیم؛ باید دست در دست هم، برای ساختن جامعهای عادلانه تلاش کنیم.
بیایید عزاداریمان را از گریههای بیثمر فراتر ببریم؛ بیایید با یاد حسین علیهالسلام، خود را به اصلاح و عدالت متعهد کنیم؛ بیعدالتی جامعه را با عشق به حقیقت و عدالت حسین از بین ببریم. بیایید هر کدام از ما، شمعی باشیم در تاریکی، نوری که راه را به سوی جامعهای بهتر و عادلانهتر روشن کند.
عزادار حسین بودن، یعنی همزمان مبارز علیه بیعدالتی بودن. این دو از هم جدا نیستند، بلکه در هم تنیدهاند و ما را به سوی هدفی والاتر هدایت میکنند.
نویسنده: مصطفی ارشد