در دنیای خیالی که حروف الفبا زندگی میکردند، هر حرف دارای شخصیت و وظیفهای منحصر به فرد بود. این حروف در هماهنگی کامل، کلمات و جملاتی میساختند که باعث درخشش و زیبایی زبان میشدند. اما روزی، این هماهنگی دچار تزلزل شد و جنگ الفبا آغاز گشت.
همه چیز از حرف "الف" شروع شد که احساس کرد به دلیل اولین بودن، باید بیشترین اهمیت را داشته باشد. "ب" و "پ" نیز به نوبه خود ادعا داشتند که صداهای خاص و مهمی را به زبان اضافه میکنند. به زودی، حروف دیگری مانند "ش" و "س" که به تنوع صداها اهمیت میدادند، نیز وارد میدان شدند و هر کدام به نحوی سعی داشتند خود را برتر از دیگران نشان دهند.
در میانهی این نزاع، "م" و "ن" به اهمیت همکاری و اتحاد اشاره کردند. آنها یادآور شدند که بدون همکاری، کلمات و معانی ناپدید میشوند و زبان به سردرگمی و آشوب میانجامد. اما صدایشان در میان هیاهوی جنگ گم شد.
"د" که همیشه نقش دیپلمات را بازی میکرد، تلاش کرد تا صلح را برگرداند. او جلسهای با همه حروف ترتیب داد و از همه خواست که به یاد بیاورند چرا هرکدام مهم هستند. "ک" به عنوان کنایهای به جنگ و نزاع، گفت: "ما همه در کنار هم، زبان را میسازیم و معنای آن را به جهان میدهیم."
کمکم، حرفها فهمیدند که بدون یکدیگر ناقص هستند. آنها درک کردند که قدرت واقعی در اتحاد و هماهنگی است. پس جنگ الفبا پایان یافت و هر حرف به جایگاه خود بازگشت تا دوباره در کنار دیگران، زبان را بسازد و داستانها را به جهان هدیه دهد.
این ماجرای جنگ الفبا به ما یادآوری میکند که در دنیای واقعی نیز هر فرد، هر نقش و هر صدا اهمیت دارد و تنها با همکاری و اتحاد میتوان به زیبایی و معنای واقعی زندگی دست یافت.
#نویسنده : مصطفی ارشد