در میان پیچوخمهای زندگی، انسانها همواره در جستجوی حقیقت، زیبایی، و در نهایت عدالت بودهاند.
اما در این مسیر، مفاهیم گوناگونی مطرح میشوند که گاه به جای روشنی بخشیدن، سایهای از ابهام بر راه ما میافکنند.
یکی از این مفاهیم، جدال بین "برابری" و "عدالت" است. آیا برابری به معنای عدالت است؟ یا اینکه این دو، هرچند نزدیک، اما مسیری جدا از هم دارند؟
برابری، به معنای یکسان بودن است، اینکه همه افراد در نقطهی شروع، منابع و فرصتهای یکسانی داشته باشند.
در این نگاه، عدالت به معنای حذف تفاوتها و همسانسازی همهچیز است؛ برابری، رویایی است که در آن، هیچکس بر دیگری برتری ندارد و همه در مسیر پیشرفت، از یک سطح شروع میکنند.
اما آیا این برابری به تنهایی میتواند عدالت را به ارمغان بیاورد؟
در دنیای واقعی، افراد با تواناییها، نیازها و شرایط مختلفی روبرو هستند.
عدالت، شاید مفهومی فراتر از برابری باشد. عدالت، به معنای شناخت این تفاوتها و تلاش برای برآورده کردن نیازهای خاص هر فرد است. عدالت، به معنای دادن فرصتهای متفاوت به افراد، بر اساس نیازها و تواناییهایشان است، تا همه بتوانند به طور منصفانه به اهداف خود دست یابند.
تصور کنید مسابقهای را که در آن، همه شرکتکنندگان از یک نقطه شروع میکنند؛ اما یکی از آنها کودکی است که به حمایت بیشتری نیاز دارد، دیگری فردی که سالها تجربه دارد و سومی شخصی که با موانع جسمی دست و پنجه نرم میکند.
برابری، به معنای قرار دادن همه در یک مسیر یکسان است؛ اما عدالت، به معنای ارائهی حمایتهای لازم به هر فرد است، تا همه بتوانند با شرایط برابر به خط پایان برسند.
در این میان، شاید بتوان گفت که عدالت، تکامل یافتهی برابری است.
برابری، نقطهی شروع است، اما عدالت، مسیر پایانی است که ما را به سوی جامعهای همدل و مهربان هدایت میکند.
عدالت، نگاهی عمیقتر و انسانیتر به برابری است، که تفاوتها را میشناسد و به آنها احترام میگذارد.
پس، برابری و عدالت، دو روی یک سکهاند. برابری، زمینهساز عدالت است و عدالت، هدفی است که برابری را معنا میبخشد.
در نهایت، جامعهای که در پی عدالت است، باید برابری را نیز در نظر بگیرد و با نگاه به تفاوتها و نیازهای خاص هر فرد، راهی به سوی آیندهای روشنتر بگشاید.
نویسنده: مصطفی ارشد