ویرگول
ورودثبت نام
مصطفی ارشد
مصطفی ارشد
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

نگرانی‌های سی سالهِ یک کودک سه ساله

سلام؛ من یک کودک سه ساله‌ام، ولی انگار خیلی بیشتر از سه سال دارم. می‌دونید، بعضی وقتا فکر می‌کنم چرا دوستای من چیزایی دارن که من ندارم. یکی اسباب‌بازی‌های زیادی داره و یکی دیگه همیشه لباسای نو می‌پوشه. من هم اسباب‌بازی دارم، ولی نه به اندازه اونا. بعضی وقتا مامان و بابا می‌گن پول نداریم، ولی من نمی‌فهمم چرا.

وقتی به پارک می‌ریم، می‌بینم بعضی بچه‌ها با دوچرخه‌های جدیدشون می‌چرخن و بعضیام مثل من پیاده راه میرن. این اختلافا تو ذهن کوچیک من خیلی بزرگن. چرا باید اینجوری باشه؟ چرا بعضیا بیشتر دارن و بعضیا کمتر؟

مامان می‌گه مهم اینه که با هم مهربون باشیم و چیزای خوب یاد بگیریم. ولی وقتی دوستام با چیزای جدیدشون بازی می‌کنن و من ندارم، حس خوبی ندارم. مامان و بابا سعی می‌کنن تا جای ممکن منو خوشحال کنن، ولی کاشکی دنیا یه جوری بود که همه بچه‌ها هر چی که دلشون می‌خواست، داشتن.

شاید وقتی بزرگ شدم، بفهمم چرا اینطوریه. ولی الان فقط می‌دونم که اختلاف طبقاتی، حتی تو ذهن یه بچه سه ساله هم خیلی بزرگ و عجیب میاد.


#نویسنده : مصطفی ارشد

کودکاختلاف طبقاتیتفکرجامعه شناسی
* نویسنده و شاعر * صاحب کتاب‌های : شاعرانه‌ی عشق - اناردون – داستان‌های زیرپوستی - عشق، قرنطینه، مرگ و چندین اثر مشترک دیگر در نشرهای مختلف داستان‌نویس اجتماعی و طنز http://www.mostafaarshad.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید