اگر شریک خوب بود خدا شریک می داشت. این جمله ایست که در جواب جمله «شریک فلانی پولشو خورد و فرار کرد» میشنویم.
ولی در زندگی وقتی می بینیم که با راه اندازی یک کسبوکار خوب فقط یک قدم فاصله داریم و اون بودجه است و یک دوست پولدار هم داریم که مایل به شراکت هست این جمله بالا را فراموش میکنیم و نهایتا با گفتن جمله: «نه این با اونا فرق داره» شراکت را با او شروع میکنیم.
با این خلاصه میخواهم تجربیات اندک ولی مهمی که در زمینه کسبوکارهایی که راهاندازی کردم و چه بسا ضررهایی که متحمل شدهام را با شما درمیان بگذارم تا در شروع کسب و کار خود قدمهای درست و موثری بردارید.
چه دوستان بسیار نزدیکی که بر سر رقمهای مالی بزرگ حق و حقوق یکدیگر را پایمال کرده و متواری شدهاند. دادگاهها و دادسراها پر شده از پروندههای کلاهبرداری شرکا. پس در انتخاب شریکی که قرار است انتخاب کنید خیلی باید احتیاط کنید.
خداترسی واقعی و نه از سر ادا و ریا، خانواده، مقدار سعه صدر و شناخت درونی نسبت به دوستی که قرار است با شما شریک شود بسیار مهم است.
هر کسی باید بداند که بابت هر کاری که انجام میدهد چقدر ارزش مالی در فعل او مستتر است. ارزش زمانی که قرار است بگذارید تا کاری را انجام دهید بدانید. حتی اگر کار کوچکی باشد. اینگونه میتوانید در راهاندازی کسبوکار بدانید که چقدر حق و حقوق دارید و اگر قرار است خودتان درآمد خودتان را تامین کنید خواهید فهمید که این حقوق مناسب شان شما خواهد بود یا خیر. در شراکت هم همینگونه است. یعنی اگر به طور مثال مدیریت راهبردی شما خوب است و قرار است مجموعه را مدیریت کنید این ارزش افزودهای است که باعث میشود برند شما رشد کند پس سهم شما باید بیشتر باشد. از طرفی هستند کسانی که هیچ چیز از مدیریت کسب و کار نمیدانند و هیچ تخصصی ندارند ولی چون پول مجموعه را تامین کردهاند توقع درصد مالی دارند. اینجاست که ارزش تخصص شما پیش کشیده خواهدشد.
یعنی سازوکارهای شراکت و مدلهای کار گروهی را مطالعه کنید و کامل بدانید که این کسبوکاری که در ذهنتان است کدام مدل شراکت را میطلبد. مضاربه یا اجاره یا شراکت یا حتی قرضالحسنه است نسبت به رابطه شما و دوستانتان. اگر قرار است کسی کار کند و دیگری نقدینگی را به کار شما تزریق کند درصد شراکت 50درصد است یا کمتر یا بیشتر!
هر کسی مجزا از اینکه با دیگران برای انجام معاملات چه نسبتی خواهد داشت باید روی کاغذ به صورت منظم و زمانبندیشده بنویسد. به طور مثال اگر سرمایه اول آن 10 میلیون تومان است به صورت حسابشده و تقریبا دقیق پیشبینی خود را به صورت سالانه یا فصلی طی پنج سال بنویسد که هرسال چقدر ارزش افزوده پیدا خواهدکرد.
حواشی را نباید فراموش کرد. جوانب افزایش سرمایه مانند افزایش نیروی انسانی یا وسایل مورد نیاز یا حتی گسترش دفتر کار در سند چشم انداز باید دیده شود.
نوشتن اساسنامه درست و دقیق مطابق استاندارد ها حتی اگر قصد ثبت شرکت را هم نداشته باشد بسیار ضروری است. اگر به ساختار اساسنامه دسترسی ندارید به سایت شرکت ها و ارگان های همساختار شرکت خودتان رجوع کنید و مطابق آن اساسنامه خود را بنویسد و اگر بتوانید پس از آن با یک مشاور حوقوقی اصطلاحاً آن را چکش کاری کنید بهتر است. شرح وظایف بخش ها، ضمانتهای اجرایی بسیار در این بخش مهم خواهندبود.
انسانها متناسب با عادات خود ممکن است حرف های قشنگ و خوبی بزنند، ولی حرف تا عمل فرسنگها فاصله دارد. هرکسی که قرار است شریک کاری شما شود در گذر زمان و در حوادث مختلف ممکن است احوالاتش تغییر کند. ولی چیزی که نمیتواند نظرش را تغییر دهد قرارداد کتبی و رسمی و به ویژه محضری است که اصطلاحاً مو لای درزش نخواهد رفت. پس نوشتن یک قرارداد دقیق و آیندهنگر بسیار مهم است.
قبل از شروع کار حتما با چند نفر که در ایجاد یک برند میتوانند کمک کنند مشورت کنید حتی اگر برای مشورت مجبور به پرداخت هزینه باشید. شنیدن تجربیات موفق قطعا از هزینههای اضافه آتی جلوگیری خواهد کرد و این خود جبران هزینه محسوب خواهد شد. پس واقعا ارزش خواهد داشت و به چشم یک سرمایه گذاری به آن نگاه کنید.
این هفت مرحله به نظر من و بنا به تجربه من بسیار مهم هستند. اینها همگی قبل از شروع یک کسبوکار و برند موفق باید به صورت دقیق انجام شود. نگاره بعدی درباره برندینگ و ایجاد یک نام تجاری خوب خواهد بود. ان شاءالله