مصطفی حسن بیگی
مصطفی حسن بیگی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

مدیریت کسب و کار قسمت دوم؛خودت را دوست بدار!

در متن قبلی از هفت مرحله شروع یک کسب و کار برایتان نوشتم.باید حال دید اوضاع پس از این هفت مرحله چگونه است.


آینده نگری یا هدف؟باید انتخاب کنی

در شروع هر کاری باید نیت کنید.یعنی باید بدانید که دقیقا چکار قرار است بکنید.می توانید سوال ها یا بهتر بگویم آرزوهای خود رمواجهها در‌ با کسب و کاری که دارید روی کاغذ بنویسید و شروع به پاسخگویی به آن‌ها کنید.این همان استراکچر مفیدی خواهد بود که نقشه راه را در آینده به شما نشان خواهد داد.

دغدغه یا دقدقه؛مسئله این است.

دغدغه های اصلی ذهن خود را روی کاغذ یا تخته بنویسید.چه چیزهایی برایتان مهم است؟اصلا چرا باید مهم باشد؟حتی میتوانید آن‌ها را درجه بندی یا اولویت بندی نمایید.چرایی اهمیت یک دغدغه برای خودتان مشخص است ولی باید آن را روی کاغذ بنویسید.

به طور مثال:اگر من همیشه می خواستم که یک مجموعه تلویزیونی بسازم باید بدانم که چه چیزی میخواهم در آن به طور مشخص به مردم بگویم.جامعه هدفم چه کسانی خواهند بود.آیا "سرگرمی" که به عنوان ترجیع بند اساس یک برنامه تلویزیونی است را باید به عنوان یک اصل مهم برای محصول خودم قرار دهم؟یا باید بخاطر جامعه هدف خیلی فرهیخته و متخصص برنامه خودم؛عطایش را به لقایش ببخشم و یک محصول خشک و تخصصی و سنگین و وزین بسازم؟

این ها همگی به اجرای هدفمند دغدغه های شخص شما باز می‌گردد. پس نباید آن را کمرنگ کرده و در حاشیه بگذارید.این دغدغه باید از جنس درخواست های درونی از اعماق وجود انسان باشد که بعضا به طور عمیق روی‌اش فکر شده؛وقت صرف شده و اصطلاحا پخته شده.ولی همه این ها کافی نیست و باید نوشته شده باشد.در دیدرس روزانه باشد و به طور مداوم فکر شده باشد

چند عقل بهتر از یکی کار میکند!

مشورت همیشه بهترین راه برای رسیدن بهترین نتیجه ممکن است.طوفان فکر یا همان"brainstorm" در همین مشورت ها و جلسات گروهی شکل میگیرد هم همانطور که از اسمش پیداست طوفانی به پا می‌کند.

وقتی صحبت از کیفیت پیش می‌آید ممکن است آدمی به یاد فولاد آب دیده بیوفتد.فولادی که با ضربات متعدد چکش اصطلاحا چکش کاری شده است.این طوفان فکری دقیقا همین چکش کاری ذهن و دغدغه ذهنی شماست که آن را قوام می‌دهد.

مهم نیست چقدر سخت باشد.مهم نیست چقدر دور باشد؛اگر دغدغه مهمی دارید؛اگر عملی شدن و نتیجه آن برایتان مهم است باید سختی کشید و گاهی لازم است راه دوری راطی کنید تا یک متخصص را ببینید و از او مشورت بگیرید.

هرچقدر کسانی که با آن‌ها مشورت می‌کنید ؛تجربه آن‌ها متناسب با همان موضوع بیشتر باشد،هرچقدر از نظر فضای فکری به شما نزدیک تر باشند:شما به هدف خود نزدیک‌تر شده‌اید از در این کار کم نگذارید.

رقیب همکار است یا هم‌سفره؟

آگاهی داشتن از رغبا و سهم بازار آن‌ها بسیار نکته مهمی‌است.اینکه چند گروه یا موسسه یا شخص همسو با شما و همزمان با کسب و کار شما به خصوص در شهر شما دارند همان کار را می‌کنند می‌تواند زنگ خطری برای شما باشد.

درست است که شما هم گوشه ای از سهم بازار را دارا هستید ولی با قوت کار رقبا، در آن زمینه شما به مرور ضعیف خواهید شد تا جایی که ممکن از مجبور به تعطیلی کار خود شوید.لذا همواره باید تمامی جوانب رقبای اصلی خود را در شهر خود و حتی رقبای قوی در شهرستان ها را رصد کنید.

گاهی ممکن است یک نوآوری و ایده جذاب را در رقیب خود ببینید.مطمئن باشید انجام همان کار برای شما ضرری ندارد.البته با اندکی تغییر.مثلا ما شاهد نوآوری های گوناگون از طرف شرکت تب سی در حمل و نقل عمومی بودیم.صرف صبحانه در راه.استفاده از خودروهای لوکس و تب سی لاین که مسافر بین راهی سوار می‌کرد.بعد از گذشت مدتی شرکت اسنپ که هیچ یک از این خدمات جانبی بعضا جذاب را نداشت چیزی شبیه تب سی لاین را به سرویس های خود اضافه کرد تا از رقیب خود در این عرصه عقب نماند.


کارِ خودت قسمتی از توست؛خودت را دوست بدار!

تجربه افراد خیلی زیادی نشان داده است که وقتی خودت را وقف کاری کنی به موفقیت می‌رسی وگرنه کارهای پاره وقت و نیمه کاره به خوبی انسان را به مقصد اصلی نمی‌رساند‌.

اگر درست انتخاب کرده باشی و کاری که انتخاب کردی را از صمیم قلب خود برای خود بدانی می‌توانی ساعت ها بدون خستگی وقت صرف آن کنی.وگرنه هرکاری که انجام می‌دهی اگر احساس کنی از سر اجبار داری انجام ‌می‌دهی یعنی آن کار برای تو نیست!باید کار خود را مانند خودت دوست داشته باشی تا بتوانی خود را وقف آن کنی که در این صورت قطعا طبق تجربه مسلم به نتیجه شگرفی می‌رسی.





















































کسب و کارفری لنسریمدیریتشغلبازاریابی
پژوهشگر علوم انسانی، فعال فرهنگی و رسانه ای، مستند ساز و تدوینگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید