اصطلاح بنچ مارکینگ (Benchmarking) واژه رایجی در کسب و کارهاست. بنچ مارکینگ در اصطلاح به معنای الگوبرداری از بهترین اقدامات و فرایندهای کاری برای بهبود عملکرد سازمان است.
یکی از بهترین پیاده کنندگان بنچ مارکینگ در طول تاریخ شرکت زیراکس بوده است. این شرکت در دهه ۷۰ میلادی در رقابت با محصولات Canon توانست الگوبرداری را به بهترین شکل اجرا کند و سهم بازار بیشتری را به دست آورد.
قطعا خیر!
مثلا نوتلابار را در نظر بگیرید. ما شعبه های زیاد نوتلابار در ایران که در طی چند سال اخیر انجام شده است را بنچ مارکینگ نمی دانیم.
چرا؟
زیرا کپی برداری مطلق است. بنچ مارکینگ در دل خود توجه به ویژگی های قومی و محلی را نیز جای داده است.
یک نمونه عالی از بنچ مارکینگ در دنیا مک دونالد است. این کمپانی قدرتمند در هندوستان با توجه به ویژگی های قومی و محلی هندوستان در استفاده نکردن از گوشت گاو و قیمت اقتصادی توانست با تولید مافین سهم بسیار بزرگی را در این بازار کسب کند.
۱- سنجش رقبا
۲- ترویج تفکر خلاق
۳- روشی برای توسعه بازار، خدمات، کسب و کار و منابع داخلی
۴- فرایند بهبود مستمر (پویایی، تغییر و رشد)
۵- توسعه اهداف
۶- یافتن روش هایی برای تحقق اهداف و استراتژی های سازمان
۱- مقایسه بر اساس عملکرد
۲- مقایسه بر اساس فرایندهای کاری (فرایندهای تولید یک محصول)
۳- راهبردی (استراتژی های سازمان های پیشرو)
۱- داخلی: مقایسه بخش های مختلف داخلی خود سازمان باهم
۲- رقابتی: خودمان را با شرکت های رقیب از نظر عملکرد سازمان مقایسه کنیم. (هم شرکت های پیشرو و هم شرکت های پایینتر)
۳- کارکردی: با صنعت مشابه غیر رقیب
۴- فرایندی: بهترینِ بهترین ها در صنعت غیر مشابه غیر رقیب
۱- بخواهیم تغییر ایجاد کنیم.
۲- در پی پیدا کردن راه حلی مفید باشیم.
۳- مدیریت نیازمند تغییر باشد.
۴- محصول یا خدمت جدیدی ارائه کنیم.
بنچ مارکینگ نوش دارو پس از مرگ سهراب نیست.
یکی دیگر از نمونه های بنچ مارکینگ در دنیا شرکت Huawei در تولید گوشی های تلفن همراه است.
به یاد داشته باشید:
بنچ مارکینگ کپی برداری نیست؛ الگوبرداری است.
بنچ مارکینگ ویژگی های قومی و محلی آن منطقه را نیز باید داشته باشد.
در وبسایت مدیر من می توانید مقالات بیشتری را از من بخوانید.