متن را خواندم، درمورد عشق بود، نظرسنجی هم داشت. باخواندنش نگران شدم، نگران سرنوشت انسانهای پاک و شاد و با استعداد. نگران شادی و جوانی آنان. نکند شادی برای همیشه از دنیایشان رخت بر بندد... میدانید چیست؟ عشق؛ اتفاقی است که طبق آن نظرسنجی برای خیلیها افتادهاست. ولی؛ بلایی که بر سر روح و جسم و آینده و سرنوشت تک به تک آن آدمها آمدهاست، به همین نخ نماییای که نمایش داده شده بود، نیست.
آن متن، یک مرثیهی بزرگ بود. یک اندوهِ جانکاه!
زخمی عمیق بر پیکرهی جوانان جامعه.
در سادهترین حالت این اتفاق، وقتی حتی هیچ گفتوگویی صورت نگیرد، و حتی خود فرد درگیر هم متوجه احساساتش نباشد، فجایع عظیمی برای او رخ میدهد، چه برسد به آنان که به همسخنی و جلوتر هم رسیدهباشند.
راستش انسان موجودی بزرگ و عظیم است و دلش و عشق درون سینهاش، به اندازهی خدا بزرگ است، که اصلا این دل برای خدا خلق شدهاست.
وقتی انسان درگیر چنین اتفاقی میشود -که هزاران بُعد دارد و تمام ابعاد وجودی انسان را شامل میشود- تمام وجود او درگیر میشود و تمام عشق پاک درون وجودش که ودیعهی الهی برای اوست، بدون آنکه حتی خود متوجه باشد یا بخواهد؛ سرمایه گذاری میشود.
مخصوصا وقتی آن انسان یک شریفی درس خوانده در تمام طول عمرش باشد که کمترین ارتباطی با جنس مخالف نداشتهاست و حتی از احساسات درون خود خبر ندارد!
حال وقتی این اتفاق به ازدواج ختم نشود، آسیبهای جبران ناپذیری به فرد و بنیان خانواده وارد میشود و هر چه این اتفاق طولانیتر باشد و جلوتر رفتهباشد، آسیبهای آن وحشتناکترند. افسردگی و عدم توانایی پذیرش یک نفر دیگر در زندگی برای ازدواج(مخصوصا برای دختران) از جملهی این آسیبها هستند.
افسردگیِ حاصل، یک افسردگی جدی به معنای واقعی کلمه است، هرچند اسم بردن از این کلمه هم آسان است. یک کلمه است دیگر! ولی مگر میشود فهمید افسردگی یعنی چی؟؟ مثلا میتوان از همان کسانی که در آن نظرسنجی شرکت کردهبودند، یک نظرسنجی دیگر کرد و متوجه شد این فاجعهی عمیق و دردناک چه وسعتی از مبتلایان به این قضیه را شامل میشود. ولی خب این هم مانند نظرسنجی قبلی که افراد را فقط یک عدد در نظر گرفته و به راحتی از عشقِ این اعداد حرف زده بود، تا حدودی بیمعنی است، دقیقا مثل عدد کردن آدمهای فوتی بر اثر کرونا! که یک انسان به تنهایی عشقش، افسردگیاش و زندگیاش به وسعت تمام دنیا و انسانها حرف دارد و عظیم است. بله این عدد کردن برای مطالعهی آماری و تصمیمگیری حکومتی میتواند کاربرد داشتهباشد، اما برای توصیه به تک تک افراد، و رها کردن مخاطب برای نتیجه گیری؛ نه!
درمورد خرج شدن سرمایهی الهی درون افراد، کلام از برآورد کردن بلایی که بر سر افراد و بنیان خانواده میآید قاصر است. بزرگترین سرمایهی عاطفی و روحی یک انسان خرج میشود و بدون حاصلی، تمام میشود. بله، آن احساسات پاک به گونهای بودند که تنها یک نفر را در خود جا میدادند و اصل و اساس این احساس به همان یگانه بودنش است. و این سرمایه برای تشکیل زندگی و تامین سعادت خود و جامعهاش به او داده شدهبود. عشقی که در خلال آن قرار بود انسانهای آزاده و بزرگی پرورش یابند.
بله و همین سبب اصلی افسردگی است. آسیبی که روح انسان در این عشق شکست خورده میبیند، فراتر از آن است که بتوان نوشت یا حتی درموردش صحبت کرد. نمیتوان، هرگز. حتی گاهی خود فرد هم نمیتواند بفهمد که چه بلایی سرش آمدهاست و چرا انقدر پریشان است؟ چرا خواب نمیرود؟ چرا درد در جسمش دارد در صورتی که جراحتی ندارد؟ چرا از زندگیاش لذت نمیبرد؟ چرا برای هیچ کاری انگیزه ندارد؟ چرا، چرا و چرا؟ و هزاران چرایی که هر کدام بهسان مرثیهای است دردناک.
وقتی تلویزیون از بچگی در مغز همه میکند که:«وای! دو نفر عاشق هم میشوند، در دانشگاه، در فلان جا و .... و بعد ازدواج میکنند»، دختران و پسران نیز این عشق پاک را به امید ازدواج بدون آنکه بفهمند -چرا که تجربهای نداشتهاند و مثلا دختران نمیدانستند با ابراز احساسات از طرف جنس مخالف تماما درگیر میشوند- بدون آنکه خود بدانند؛ خرج میکنند و به دلایل منطقی و متعددی که جای تحقیق دارد، اکثر این عشقها به ازدواج ختم نمیشود و جوانی میماند با آسیبهای روحی و روانی و بعضا جسمی، که دیگر نه میتواند فرد جدیدی را در زندگیاش قبول کند(با وجود تمام نیازهای عاطفی و روحی و ... که خود را در تنگنایشان میبیند و دنیا و آخرتش را در حال خراب شدن میبیند، نمیتواند فردی را برای ازدواج انتخاب کند. حتی اگر با عقلش تصمیم به ازدواج با فردی بگیرد، دلش نمیپذیرد و آن چه ازدواجی خواهد بود که دل همراه نباشد؟ ) و نه حتی میتواند به رابطهی قبلی برگردد که آن هم دیگر فایدهای برایش ندارد. شکست عشقی، دل؛ عشق، بازیچه نیست، نخ نیست که وقتی شکست، وقتی خراب شد بتوان به راحتی آن را درست کرد.
اگر بتوان درک کرد چه بلایی بر سر آن جوانها آمدهاست، آنوقت آن متن برای انسان میشود مرثیه، میشود درد، میشود نگرانی که نکند با بیخطر و راحت جلوه دادن این رابطه، خیل عظیم دیگری به این مجروحان بپیوندند و آمار کشتههای بر اثر این ویروس دوچندان و غیر قابل کنترل شود؟
همانطور که گفته شد، انسانها از یک عدد در یک مثال آماری و نظرسنجی ارزش بیشتری دارند و آنقدر مهم هستند که با گل یا پوچ قدم در مسیری ننهند که کل زندگی و عمر آنها را خراب میکند. که حتی اگر یک درصد احتمال داشته باشد ویروس کرونا از سطوح منتقل شود، زندگی یک انسان ارزش آن را دارد که احتیاط کند و ضدعفونیهای لازم را انجام دهد.
احساسات انسان به خصوص در این زمینه آنچنان گسترده و عمیق و درهم تنیده در کل وجودی او هستند که میارزد او، با تمام وجود از این سرمایهی الهی مواظبت کند و تا آنجا که در توان دارد قبل از ازدواج از هر گونه اختلاطی جلوگیری کند. چرا که این احساسات هنگام درگیر شدن کسی را خبر نمیکنند، پس باید به شدت مراقب بود، ازمحیطهای سر بسته دوری کرد، در محیطهای عمومی با ماسک احتیاط رفت وآمد کرد، دستها را شست؛ و تا آنجا که میتوان از گرفتار شدن پیشگیری کرد!
نویسنده: جناب آنتی ویروس