وقتی که اخبار روز را میخوانم خود را در جهانی بحرانزده مییابم. از تحریم و تورم، بیکاری و تخریب محیط زیست و خشکسالی و سیل و زلزله و … در داخل مرزها؛ تا جنگ داخلی و کشتار و آوارگی مردم در برخی کشورهای منطقه؛ و جنگ اقتصادی و بحران زیستمحیطی، ظلم و بیعدالتی، رقابت تسلیحاتی قدرتهای جهانی و امکان بروز آنی یک درگیری هستهای و … در حال حاضر همه گیری کرونا در سطح جهان؛ همه و همه تصویری بحرانزده از جهان امروز را پیش رویم ترسیم میکند. آیا میتوان در چنین جهان ناآرام و محنتزدهای، در آرامش و خوشی زیست؟ یکی از فلسفههایی که به «فلسفهی روزگار بحران» هم معروف شده، فلسفه رواقی است. دکتر ویلیام اروین در کتاب «فلسفهای برای زندگی؛ رواقی زیستن در دنیای امروز» (ترجمه محمود مقدسی، نشر گمان) معتقد است که آموزههای فیلسوفان رواقی میتواند به بهتر زیستن ما در جهان امروز یاری رساند. در این مقاله به برخی آموزههای مطرح شده در این کتاب میپردازم.
فیلسوفان رواقی را -که معمولا روی رواق (ایوان) به بحث میپرداختند- به عنوان زُبدهترین روانشناسان باستانی میشناسند. آنها گروهی از فلاسفه یونانی و رومی بودند که در مورد نحوهی بهتر زیستن و دور بودن از درد و رنج و دستیابی به آرامش، لذت، شادی، تعادل و پویایی در زندگی میاندیشیدند. در طول تاریخ همیشه بدگمانی زیادی نسبت فیلسوفان رواقی وجود داشته است. در تلقی عمومی آنها را افرادی تصور میکنند که نسبت به لذت، غم، شادی و درد بیتفاوت است و این چیزها تأثیری بر او نمیگذارد. اما واقعیت چیز دیگری است.
رواقیان معمولا از سایر افراد آرامتر، فعالتر و شادتر بودند و احساس رضایت بیشتری داشتند. برخلاف تصور رایج، هدف آنها نه حذف عواطف از زندگی، بلکه غلبه بر احساسات منفی بود. هدف آنها پی بردن به این نکته بود که «انسان چطور میتواند همواره حال متعادل و خوشی داشته باشد، با خویشتنِ خویش در آشتی باشد و خودش را همواره در حالت خوشی و لذت بیابد؟» در این جستجو آنها به آموزههای ارزشمندی دست یافتند که برخی از آنها را در این مقاله بررسی میکنیم.
«کسی که بر اساس اصول رواقی زندگی میکند، ضرورتا، چه بخواهد چه نخواهد، از لذت و شادی مدام و عمیق درونی بهرهمند خواهد بود، چرا که شادمانی را درون خویش مییابد و در جستجوی هیچ لذتی بالاتر از لذتهای درونیاش نیست.» سنکا، یکی از فیلسوفان رواقی
واضحترین دلیل در نظر گرفتن اتفاقات بد، تلاش برای جلوگیری از وقوع آنها است. مثلا شما به اینکه چطور ممکن است مورد سرقت قرار بگیرید، فکر میکنید. این تامل باعث میشود که برای پیشگیری از آن اقدامات لازم را انجام دهید. یا به احتمال ابتلا به بیماری فکر میکنید و با رعایت موارد لازم سعی میکنید که به آن دچار نشوید. با این حال هر قدر هم که برای جلوگیری از اتفاقات بد تلاش بکنیم، برخی از آنها اتفاق میافتد. در این صورت نیز اگر قبلا آن را در نظر گرفته باشیم، وقتی با وجود تمام تلاشهای پیشگیرانهای که انجام میدهیم اتفاق میافتند، تاثیر منفی کمتری بر ما خواهند داشت.
آن کسی میتواند قدرت مخرب اتفاقات بد را خنثی کند، که قبلا به آنها اندیشیده باشد. اگر قبلا آن اتفاق بد را در نظر گرفته باشیم، در صورت وقوع آن، کمتر دچار شوک و ناراحتی میشویم. البته فکر کردن به این که ممکن است اتفاق بدی بیفتد با نگران بودن برای آن فرق میکند. تامل کردن یک عمل ذهنی است و ما میتوانیم به چیزی فکر کنیم بدون این که عواطف و احساست خود را درگیر آن کنیم. مثل یک هواشناس که بدون این که نگران مرگ ناشی از توفان و گردباد باشد، میتواند روزها در مورد آنها فکر کند.
«بخت بد بیش از همه به کسانی ضربه میزند که جز به بخت خوش نمیاندیشند.» سنکا
«همهی چیزهای ارزشمند ما همچون برگی به وزش بادی بندند.» مارکوس اورلیوس
همچنین بخوانید: آسیبپذیری موهبتی برای غنیتر ساختن زندگی
تنها قانون نامتغیر جهان این است که جهان دائما در حال تغییر است. بنابراین وضع و حال ما همیشه بر یک منوال نمیماند. هیچ چیز برای همیشه پایدار نیست. اگر متوجه این حقیقت نباشیم و با خوشخیالی با این باور زندگی کنیم که همیشه از همهی چیزهای خوبی که داریم، برخوردار خواهیم بود، وقتی آن چیزهایی را که دوست داریم و برایمان خوشایند است را از دست میدهیم، گرفتار رنج و غم و غصهی بسیاری خواهیم شد. فکر کردن به ناپایداری جهان علاوه بر این که باعث میشود که قدر دنیا و چیزهای آن را بدانیم به ما کمک میکند که آمادهی پذیرش تغییرات هم باشیم.
با در نظر داشتن ناپایدار بودن شرایط، به ارزش و موهبت همین زندگی که داریم، پی میبریم و سعی میکنیم از لحظه لحظهی آن لذت ببریم. از طرف دیگر یاد میگیریم که وابستهی آنها نباشیم. این ذهنیت باعث میشود که ضمن افزایش لذتی که از جنبههای مختلف زندگی میبریم، به دوام و ماندگاری بیشتر این نوع تجربههای لذتبخش و آسیبپذیری کمتر در برابر ناملایمات زندگی کمک کند.
با فکر کردن به سرشت ناپایدار و گذرای این جهان، ناگزیر درمییابیم که هر بار دست به کاری میزنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار میدهد که در غیر این صورت هرگز احساسش نمیکردیم.
«شاید بعضی از آدمها فکر کردن به ناپایداری جهان را یاسآور و هولناک بدانند، اما من عمیقا اعتقاد دارم که تنها راه برای این که بتوانیم به معنای دقیق کلمه زنده باشیم این است که هر از چندی به ناپایدار بودن چیزها فکر کنیم.» ویلیام اروین
لذتی که از دستیابی به یک هدف خواهیم بُرد به ما انگیزه میدهد که تلاش کنیم تا به آن هدف برسیم. تا قبل از دستیابی به هدف ما تصور میکنیم که تحقق آن آرزو، لذتی پایدار را برای ما به ارمغان خواهد آورد اما حقیقت این است که پس از مدتی به آن لذت عادت میکنیم. روانشناسان این ویژگی را «خوگیری به لذت» مینامند. تحقیقی که در مورد برندگان لاتاری (مسابقات بختآزمایی) انجام شد، این قاعده را به اثبات رساند.
برنده شدن در لاتاری معمولا به فرد این امکان را میدهد که به زندگی رویاییاش برسد. بررسیها نشان داد که بعد از یک دوره کوتاه غرق شدن در لذت، این برندگان در نهایت شادتر از پیش نیستند. کم کم ماشین فراری جدید و خانهی مجلل همان قدر برایشان عادی میشود که آپارتمان تنگ و ماشین قراضهی قبلی برایشان عادی بود. این قاعده در مورد تمام خواستههایمان از رویای قبولی در رشته دلخواه گرفته تا شغل، ازدواج، ماشین، خانه، ویلا، مسافرت به دور دنیا و … صادق است.
برای جلوگیری از سرخوردگی ناشی از خوگیری به لذت میتوانیم چند کار انجام دهیم. یکی این که به اشکال مختلف سعی کنیم تا آن موضوع برایمان عادی نشود. یکی از بدترین انواع خوگیری به لذت مربوط به روابط زناشویی است. معمولا همان کسی که روزی عاشقش بودیم و در دوران نامزدی ساعتها تلفنی با او حرف میزدیم و لحظهای نمیتوانستیم فراموشش کنیم، مدتی پس از ازدواج برایمان عادی میشود و حتی به بهانههای مختلف سعی میکنیم از دستش فرار کنیم. در این مورد باید سعی کنیم که دائما تازگی رابطه را احیا کنیم. دوری موقت یکی از راههای تجدید تازگی رابطه است. راه دیگر این است که سعی کنیم ابعاد ناشناختهای از وجود طرف مقابل را بشناسیم و به جای این که به تصویر ذهنی که از فرد داریم نگاه کنیم، او را همان طوری که در این لحظه هست مورد مشاهده قرار دهیم.
همچنین بخوانید: آرامش رواقی و شیوه هایی برای تمرین و پرورش آن
راه کلی برای جلوگیری از خوگیری به لذت، تجدید میلمان به آن موضوع است. به عبارت دیگر «چیزهایی را که داریم دوباره بخواهیم.» اما در عمل چنین چیزی چگونه امکان دارد؟ فیلسوفان رواقی توصیه میکردند که تصور کنیم همهی چیزهای مورد علاقهمان را از دست دادهایم؛ این که همسرمان ما را ترک کرده، از کار اخراج شدهایم و ماشینمان را هم دزد برده است. تصور چنین چیزهایی باعث میشود که بیش از پیش قدر همسر، کار و ماشینمان را بدانیم. اگر به از دست دادن داشتههایمان فکر کنیم، میتوانیم دوباره آنها را کشف کنیم و با تجدیدِ احساس قدردانی از داشتن آنها، توان لذت بردن از آنها را هم در وجودمان احیا کنیم.
حقیقت این است که رشتهی همه داراییها و تعلقات ما روزی گسسته میشود. عزیزترین کسانمان روزی میمیرند و یک روز هم خودمان میمیریم. پس فایدهای ندارد که سرمان را زیر برف کنیم و حقیقت را نادیده بگیریم. این کار فقط درد و رنج فقدان را در ما بیشتر خواهد کرد. همه چیز به منزلهی امانتی است که زندگی هر وقت خواست میتواند آنها را از ما پس بگیرد. باید به عزیزانمان عشق بورزیم و در عین حال آگاه باشیم که آنها ممکن نیست برای همیشه یا حتی مدتی طولانی پیش ما بمانند. متناوبا و در حالی که از بودن با عزیزانمان لذت میبریم، درنگ کنیم و لختی به این فکر کنیم که روزی این خوشی به پایان میرسد و اگر هیچ اتفاقی هم نتواند این خوشی را از بین ببرد، مرگ خود ما به آن خاتمه میدهد. در این صورت قدر آنها را دانسته و در همین لحظه سعی میکنیم بهترین رفتار را در برابر آنها داشته باشیم.
«دقیقا همان لحظه که فرزندمان را میبوسیم، باید با خودمان فکر کنیم که شاید او همین فردا از دنیا برود.» اپیکتتوس
بیشتر ما در شرایط عادی معمولا به مرگ خود نمیاندیشیم. اما به یاد داشتن مرگِ خود و حتی قریبالوقوع دانستن آن، میتواند زندگی ما را در ابعاد مختلف غنیتر، لذتبخشتر و معنادارتر کند. فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که «هر روز چنان زندگی کنید که انگار آخرین روز عمر شماست.» هدف آنها از این توصیه در پیش گرفتن ولنگاری یا برعکس کنار کشیدن از زندگی و زانوی غم در بغل گرفتن نیست. آنها نمیخواهند تغییری در کارهای ما ایجاد کنند بلکه هدفشان تغییر حالت ذهنی ما در حین انجام آن کارهاست. منظور آنها این نیست که به آینده فکر نکنیم و برای آن هدفگذاری، برنامهریزی و تلاش نکنیم بلکه توصیه میکنند که وقتی به فکر آینده هستید و برایش برنامهریزی میکنید، لذت بردن از همین امروز را هم فراموش نکنید. به یاد داشتن مرگ خودمان باعث میشود که با در نظر داشتن گذرا بودن عمر، لذت بیشتری از زندگی ببریم.
یکی از دلایل خوشی بچهها این است که تقریبا به هیچ چیزی در دنیا عادت نمیکنند. دنیا برای آنها به طور شگفتآوری تازه و حیرتانگیز است. به مرور که کودکان بزرگتر میشوند تا رسیدن به نوجوانی احتمالا دیگر به همه چیز و همه کس عادت میکنند. آن وقت شروع میکنند به غر زدن دربارهی زندگی، خانه، پدر و مادر و خواهر و برادرانشان.
به این ترتیب ما به بزرگترهایی تبدیل میشویم که نه فقط توان لذت بردن از دنیا را به کلی از دست دادهایم بلکه به این ناتوانی مباهات هم میکنیم. ما فهرستی طولانی در ذهن داریم از چیزهایی که در مورد خودمان و زندگیمان دوست نداریم و آرزوی تغییرشان را داریم؛ از همسر و فرزندان و خانه و ماشین و سن و حساب بانکی گرفته تا قد و وزن و رنگ چشم و شکل دماغمان. نباید منتظر باشیم که اتفاقی مصیبتبار ارزش و اهمیت آنچه را که هماکنون داریم اما به دلیل عادت فراموش کردهایم، به ما یادآوری کند.
ما اختیار و قدرت تاثیرگذاری یکسانی در مورد تمام رویدادها نداریم. درونی کردن اهداف به معنای تمرکز بر چیزهایی است که اختیار آنها کاملا در دست خودمان است. باورها، اهداف و ارزشها چیزهایی است که کاملا در اختیار خودمان است. یکی از دلایل ترس افراد از شکست خوردن در دستیابی به اهداف، آن است که آنها بیشتر بر جنبههای غیرقابل کنترل اهداف تمرکز میکنند. مثلا فرض کنید که میخواهید در مسابقه تنیس شرکت کنید. اگر صرفا هدف شما این باشد که در مسابقه برنده شوید، در این صورت بر یک «هدف بیرونی» تمرکز کردهاید که اختیار محدودی در مورد آن دارید. به طور مثال شما قادر به کنترل مهارت حریفتان نیستید یا نمیتوانید شرایط محیطی مثل تماشاگران یا آب و هوای برگزاری مسابقه را که همه کم و بیش در نتیجه بازی موثر هستند، کنترل کنید.
همچنین بخوانید: ملاحظاتی در نسبت علم و شعر
در این شرایط فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که «اهداف درونی» هم برای خودمان داشته باشیم. اهدافی که به طور کامل در اختیار خودمان هستند. در مورد مسابقه تنیس، هدف درونی میتواند این باشد که «به بهترین نحوی که میتوانید بازی کنید.» در این صورت اگر هم بازی را ببازید، دلسرد و ناامید نمیشوید. چون علیرغم نتیجهی به دست آمده، شما به هدف درونی خود رسیدهاید. ضمن این که وقتی تصمیم میگیرید به بهترین نحو و با تمام توان بازی کنید، بیشترین احتمال را برای برنده شدن در بازی هم ایجاد میکنید.
درونی کردن هدفها همهی درد و رنج ناشی از شکست خوردن در دستیابی به هدف بیرونی را از بین نمیبرد اما تا حد بسیار زیادی به شما التیام میبخشد و در نتیجه کمک میکند که به جای غصه خوردن و ناامید شدن، دوباره تلاش کنید و از شکستهای موقت هراسی نداشته باشید چون در هر تلاش به تمام اهداف درونی خود میرسید.
فیلسوفان رواقی توصیه میکنند که نباید دلمشغول گذشته بمانیم. منظور آنها این نیست که اصلا نباید در مورد گذشته فکر کنیم. منطقی است که گهگاه به گذشته فکر کنیم تا در تلاشهایمان برای ساختن آینده از آن درس بگیریم. اما وقتی چنین درسی از گذشته گرفتیم باید آن را رها کنیم. نباید عمرمان را به فکر کردن به «اگرها و ای کاشها» تلف کنیم. آنها حتی توصیه میکنند که در مورد گذشته تقدیرگرا باشیم. یعنی بر این باور باشیم که این اتفاق باید میافتاده و حتما حکمتی داشته و درسی برای آموختن در آن نهفته بوده است.
این توصیه، هم شامل رویدادهای گذشته و هم شامل رویدادهای لحظه حال است. یعنی شرایطی که همین لحظه وجود دارد. میتوانیم لحظه حال را با فکر کردن به این بگذرانیم که کاش این لحظه جور دیگری میبود، یا میتوانیم آن را همان طوری که هست بپذیریم. اگر از روی عادت راه اول را انتخاب کنیم بیشتر عمرمان را در نارضایتی به سر خواهیم برد؛ اما اگر راه دوم را انتخاب کنیم از زندگیمان لذت بیشتری میبریم. همه چیز ما همین لحظهی حال است و فقط با پذیرش این لحظه همان طوری که هست، قادر خواهیم بود لحظات آینده را آن طور که دوست داریم رقم بزنیم.