پادکست مویه از آغاز مسیر خودش به بررسی انواع استدلال هایی که مخالفین در رد اعدام بکار میبرند، پرداخته و در هشتمین قسمت از این پادکست قرار است که مقوله لغو اعدام رو از دیدگاه دین اسلام بررسی کنیم.
سازمان عفو بین الملل در گزارش سالانه خودش اعلام کرد که بیشترین اعدامها در سال ۲۰۱۹ به ترتیب مربوط به کشورهای چین، ایران، عربستان سعودی، عراق و مصر بوده است. این یعنی بعد از چین بیشترین اعدام در ۴ کشور مسلمان رخ میدهد. این قضیه خیلی هم باعث تعجب نیست. موضوع اعدام و قصاص سال هاست که محل کشمکش کشورهای مسلمان و نهادهای حقوق بشریه چرا که در این کشورها لغو اعدام به منزله مخالفت با دستور قرآن تلقی میشه و خلاف اصول عقیدتی مسلموناست، اما جالب اینجاست که کشور ترکیه بعنوان اولین کشور مسلمان لغو اعدام رو در دستور کار خودش قرار داد و در ۱۱ مرداد ۸۱ مجازات اعدام رو بجز در شرایط جنگی از قانون جزایی این کشور حذف کرد. دلیل این انعطاف پذیری که کشور ترکیه نشون داده گذاشتن شرط لغو اعدام مقابل ترکیه توسط اتحادیه اروپا برای پذیرش درخواست عضویت این کشور بوده. اما نکته اساسی اینجاست که حتی احزاب اسلامگرای ترکیه هم از تصویب لغو اعدام حمایت میکنند.
با نگاه به سرگذشت کشورها میبینیم درحالی که قران در چند آیه محدود اعدام را پیش بینی کرده، در کشورهای اروپایی صدها سال پس از اسلام و حتی رنسانس برای جیب بری، جاسوسی، زنا، و عدم پرداخت مالیات حکم اعدام صادر میشد. فوکویاما در ریشه های نظم سیاسی مینویسه: «در فرانسه به خاطر ندادن مالیات اعدام میکردند. برای مثال نامه خانم دوسوینیه به دخترش را در نظر بگیرید، این زن شوخ طبع و حساس توضیح میدهد که چگونه سربازان در بریتانیا مالیات جدید را به اجرا در می آوردند و پیرمردان و کودکان را در جستوجوی تصرف اموال آنها از خانه هایشان بیرون میکردند. در روز بعد حدود ۶۰ نفر به دلیل عدم پرداخت مالیات اعدام شدند.
طبق نظریه آیت الله خمینی حکومت شرعی میتونه احکام اولیه و فروع دین رو بنا به مصلحت تعطیل کنه. بطور مثال در سال ۱۳۶۶ حج به دستور ایت الله خمینی تعطیل شد و یا در باب رابطه موجر و مستاجر کشمکش های زیادی بین شورای نگهبان و مجلس اتفاق افتاد که نهایتا ماده قانونی که مربوط به حرام دونستن گرفتن سرقفلی بود توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تایید شد.
این احکام از احکام اساسی اسلام هستند که چنین انعطاف پذیری درمقابلشون بنا به مصحلت کشور انجام میشه، حالا در مقابل حکمی مانند اعدام که علیرغم حضورش در قرآن جز فروع دین هم نیست نمیشه انعطاف پذیری بیشتری نشون داد؟
در مجلسی که حاکی از فکر محتضر و درد و رنج روز افزون و شوریدگی و اختلال فکری یک تن محکوم به اعدام است نمیتوان برای کسانی که مردم را به اعدام محکوم میکنند درسی پیدا کرد که موجب عبرت ایشان شود؟ شاید این نوشته دست ایشان را در انداختن سری که مغز دارد و فکر میکند یعنی در بریدن سر انسان و انداختن آن سر به میان ترازویی که خود آن را ترازوی عدالت مینامند قدری سست کند و ایشان هرگز دربارهی رنج و عذاب روحی شدیدی که در کیفر اعدام و در اجرای سریع آن نهفته است نیاندیشیده باشند. آیا این بدبختان هرگز به این مسئلهی مهم و جانگداز توجه کردهاند که کسی را که محکوم به اعدام میکنند دارای فکر و ادراکی است که پابند زندگی است، روحی دارد که هرگز آماده برای مرگ نیست؟ خیر، خیر ایشان در همهی این تشریفات به جز فرود آمدن کارد بران و سه گوش گیوتین چیزی نمیبینند و جز به این فکر که محکوم ناگزیر از مرگ است و آغاز و انجامی غیر از مرگ ندارد نمیاندیشند.
پیش از اینکه سراغ روش دوم بریم بهتره که یکبار دیگه لیست برخی از جرائمی که در ایران منجر به مرگ میشن مرور کنیم:
۱. افساد فی الارض
۲. بغی
۳. محاربه
۴. زنا
۵. لواط
۶. قتل عمد
۷. برخی جرایم مرتبط با مواد مخدر
ما به طور مفصل درباره جرائم مربوط به مواد مخدر صحبت کردیم و جرائم جنسی و سیاسی رو هم در قسمت های آینده بهش خواهیم رسید. قصد ما در این قسمت بررسی نظر قرآن درباره صدور حکم اعدام در مورد قتل عمد است.
به طور کلی باید این رو در ذهن داشته باشیم، آیاتی که مستقیما از اعدام حرف زده اند رو میشه به دو دسته تقسیم کرد. تعدادی از اونها مربوط به گذشته اند و از مجازات اعدام در میان یهودیان خبر میدن و عده ای مربوط به زمان حال میشن. در بررسی ایات مربوطه تغییر لحن و محتوایی قرآن در تمیز این دو به ما کمک میکنه. بطور مثال ایه ۴۳ سوره مائده که از چشم در برابر چشم حرف میزنه مربوط به حکمیه که قران به صراحت تشریح میکنه که ما «آن را برای یهود نوشتیم» و در پایان این آیه چرخش در لحن داره و برای زمان حال دعوت میکنه به عفو و میگه «پس کسی که به جای قصاص به دیه راضی شود نیکی کرده و آن را کفاره گناهان خویش ساخته.» همینطور در آیه ۲۳ همین سوره تاکید میکنه که هرکس انسانی را بکشد گویی جهانی را کشته و کسی که انسانی را زندگی بخشد گویی جامعه ای را حیات بخشیده است.
در روش دوم شرایط و قیود صدور حکم بیشتر و میدان عمل اون کمتر و کمتر میشه تا جایی که منجر به حذف اعدام میشه. ما در این روش قصد داریم به بررسی شرایطی بپردازیم که صرفا در صورت تحقق آنها حکم اعدام میتونه در مورد قتل نفس صادر بشه اما قبل از اون باید این نکته ذکر بشه که طبق ایات ۱۵۱ سوره انعام و ۶۸ سوره فرقان تنها درصورتی جان کسی رو میشه گرفت که مرگ او حق باشه پس اگر کوچکترین شبهه ای داشته باشیم مجاز به اجرای اعدام نیستیم.
ما در باب شبهات قبلا بحث کرده بودیم و اینکه رسیدن به قطعیت صد در صدی تا چه حد کار دشواریه اینجا فقط خواستیم مختصر یاداوری کنیم.
در میان انواع قتل نفس ها تنها قتلی که شامل تمامی شرایطی که در ادامه گفته خواهد شد، باشد، دارای مجازات مرگ خواهد بود: عمدی باشد، قاتل عاقل، بالغ، و مختار باشد؛ سبق تصمیم و برنامهریزی وجود داشته باشد یعنی براساس هیجانات ناگهانی نباشد، سو نیت داشته باشد و مقتول بیگناه بوده و مرتکب فساد نباشد.
همینطور با بررسی مواد قانونی متوجه میشیم که در صورت وصول شرایطی که ذکر شد باز هم محدودیتهایی وجود داره و فقط بخشی از آنها کیفر قصاص دارند. این مواد قانونی به طور خلاصه مربوط به حقوق جنین، دفاع از نزدیکان، حقوق پزشک، موارد مربوط به سلامت عقل، رابطه پدر فرزندی، و دفاع از خود میشه و به طور کلی میتونیم بگیم که علاوه بر شرایط بالا کخ ذکر شد شرایط دیگه ای هم باید وجود داشته بشن ۱- قاتل کودک نباشه ۲- قاصد باشد و اجباری در کار نباشد ۳- قاتل یا مقتول دیوانه نباشد، ۴- دفاع مشروع از نزدیکان، نباشد، ۵-دفاع از خود و یا مال نباشد.
(ما در شماره ای جدا به بحث اعدام کودکان خواهیم پرداخت)
به طور مشخص خیلی از مسائلی که مطرح شد مثل: سلامت عقل و بلوغ، نیازمند بررسی کارشناسانه است و اگرچه در قوانین ایران نظر کارشناس مطرح شده اما در بسیاری از رای های صادره شرطیت نبخشیدن به رای کارشناس دست قضات رو باز گذاشته که بدون الزام به نظر کارشناس رای رو صادر کنند.
درباره مسئله اعدام که بسیار حیاتیه در ماده ۲۷ آیین نامه نحوه اجرای احکام اعدام، رجم، صلب، قطع یا نقص عضو حضور پزشک به منظور تشخیص و اجرای مفادی که در برخی از مواد قانونی اومده ضروری دونسته شده است.
اما نکته ای که باید بهش توجه بشه اینه که در مقابل مسائل پیچیده ای مثل اعدام، بررسی ها در مورد وضعیت روانی و جنبه های دیگه ای از زندگی فرد بزهکار که بطور غیرمستقیم بر سلامت روانی فرد تاثیر میذارن باید دقیق تر باشه. شرایطی که فرد بدون اینکه آگاه باشه قربانی برخی ساختارهای اجتماعی میشه و مشکلات ناشی از مسائل معیشتی یا مشکلات موجود در زندگی شخصی، همگی ممکنه سلامت روانی فرد رو تحت الشعاع قرار بدن بدون اینکه نمود اشکاری داشته باشند.
یک مسئله دیگه حضور هیئت منصفه ست. در مواردی که شرایط ذکر شده وجود داشته باشن قصاص مجرم به درخواست اولیای دم واگذار میشه، درحالیکه تنها درخواست اولیای دم نمیتونه کافی باشه. حضور هیئت منصفه هم به لحاظ حقوق بشری و هم از دیدگاه قرآنی برای کاهش ضریب خطا الزامیه اما در ایران به دلیل اینکه حضور هیئت منصفه منافی با استقلال قاضیه پذیرفته شده نیست. ذکر این نکته مهمه که با استناد به تجربیات کشورهای مختلفی که سالها این شیوه رو پیاده سازی کردن حضور هیئت منصفه دارای عیب ها و مزیت هاییه که با بررسی اونها میشه از مزیت هایش بهره برد.
همچنین هیئت منصفه تضمین کننده صد در صدی اجرای عدالت نیست فقط همونطور که گفته شد برای کاهش ضریب خطا رای صادره ست. در اثبات تایید دیدگاه دینی بر حضور هیئت منصفه باید یادآور شد که بر اساس نص صریح قرآن مسئله قتل حتی در قصاص که حق خصوصیه، ذاتا امر اجتماعی است و جامعه هم باید با قاضی و ولی دم در تشخیص جرم و مجازات همراه بشه. علاوه بر این در تایید این نکته که حفظ احتیاط لازم و ضروریه و با توجه به ایاتی که مستقیما به کرامت انسانی اشاره میکنند و یا در نامه شماره ۵۳ امام علی به مالک اشتر که به رعایت حرمت و احترام خون و آبروی انسان ها اشاره میشه، حکومت باید در امور مربوط به ابرو و جان انسانها احتیاط رو رعایت کنه و هرشیوه ای که منجر به حفظ بهتر و بیشتر این موارد میشه رو بکار ببره.
در مراجعه به قرآن اصلی ترین آیه ای که مدت هاست منبع موافقان قصاص نفس قرار گرفته آیه «ولکم فی القصاص حیاه» اما با نگرش تازه ای به این آیه پی میبریم که در تمام این مدت مضمون آیه رو وارونه دریافت کردیم. عمادالدین باقی در توضیح این آیه میگه این آیه مشتمل بر دو رکن حیات و قصاصه و در فهم معنای اون باید دقت کرد که کدوم یک از این دو، اصل و هدفه؟ بدون نیاز به تفاسیر عجیب و غریب مشخصه که در این آیه حیات اصل قرار گرفته و قصاص وسیله رسیدن. چرا؟ چون اگه خلاف این فرض کنیم اونوقت هدف قرار گرفتن قصاص در وهله اول در تضاد با قاعده رحمانیت و رحمته که اساس دین اسلام و در وهله دوم در تضاد با تعدد گزینه های پیشنهادی قران برای مجازات قاتله چرا که باید بدون هیچ معطلی و ذکر گزینه های دیگه به طوری که اهمیت و پاداش بیشتری هم برای اونها قائل باشه حکم قصاص رو صادر کنه. بطور مثال آیه ۴۰سوره شوری به وضوح اهمیت بیشتری ب رعفو قائله. پس همونطور که مشخص شد چیزی که اصالت داره درواقع حیاته و مهم تر از اجرا و حفظ حکم قصاص فلسفه اون مهمه که در واقع حفظ حیات انسان هاست و قران قصاص رو وسیله ای برای رسیدن به این هدف معرفی میکنه. ما در قسمت های قبل توضیح دادیم که عملا تصور بازدارنده بودن اعدام یک خیال اشتباه است و رابطه ای بین اعدام و میزان جرم و جنایات وجود نداره درنتیجه با علم به اینکه هدف اصلی قران حفظ حیاته و همینطور قصاص دیگر عامل بازدارندگی در جوامع نداره و برعکس در شرایطی باعث شیوع خشونت در جامعه میشه، راه عقلانی در جهت وصول این هدف اینه که به دنبال روش موثرتری برای حفظ حیات انسان ها باشیم.
بنابراین میشه گفت با توجه به تاکیداتی که قرآن بر عفو و یا گرفتن دیه داره و نپسندیدن مجازات مرگ حتی در قصاص که یک امر خصوصیه نشون میده که روح کلی قرآن مدافع دوری جستن از هرنوع توسل به مجازات اعدامه. لذا میشه قیود و شروطی رو وضع کرد که در جهت تنگ تر کردن میدان عمل این حکم هستند. دو موردی که در این قسمت به آنها اشاره شد حضور هیئت منصفه و همچنین مشروط ساختن رای اعدام به نظر کارشناسان، روانشناسان و جامعه شناسانه.
بطور کلی به پیشنهاد تعداد زیادی از کارشناسان این حوزه این که نص صریح قرآن اولیای دم رو در اختیار بین عفو و دریافت دیه و یا قصاص آزاد گذاشته دلیل بر این نیست که قانون گذار بطور صفر یا صدی تنها گزینه های عفو یا قصاص رو در اختیار اولیای دم بذاره. میتوان گزینه های دیگری هم برای مجازات اضافه نمود که اتفاقا طبق آنچه که گفته شد به روح و توصیات قرآن هم نزدیک تره و به ما در جهت پیاده سازی اهداف قرآن کمک میکنه.