📷
محمد رضا کاتب
ادبیات با فردیت آغاز می شود.این فردیت در هنر وادبیات سابقه ای طولانی دارد که در دور ه های مختلف تفاسیر مختلفی هم از آن ارائه می شود.در آثار دوران کلاسیک ، ما شاهد حضور نوعی از فردیت هستیم که در نهایت به محور،عمومیت وشاکله ای ختم می شود .در دوران مدرن نیز با آن که آثار ومفاهیم آنها بسیار پیچیده وعمیق می شوندو بخشی از دریافت ها به مخاطب واگذار می شود ، اما باز مسئله این آثار، حرکت از فردیت و رسیدن به چیزی کلی بود .رمان نو، جهان چند لایه ومعینی را پشت پیچیدگی شاهراه ها یش مخفی می کرد تا مخاطب آن را کشف کند وبه همه یا بخشی از اهداف وحجم از پیش تعیین شده ی اثردست پیداکند . یکی از تفاوت های آثار مدرن و آثار امروز به این مسئله برمیگردد که امروز هم شروع رمان از فردیت است ، اما این فردیت مانند گذشته به نوعی از کلیت ختم نمی شود، بلکه این فردیت به فردیتی دیگر تبدیل می شود و باعث خلق فردیت های بیشمار دیگری می شود . نویسندگان وهنر مندان امروز به این مسئله واقف شده اند که نمیتوانند مانند گذشته ،معلم و راهنمای مخاطبین خود باشند و برای همه ،یک یا چند نسخهی واحد بپیچند.به همین دلیل ساختار رمان امروز اینچنین متحرک ،مفصلی وریشه وار شده است .مفصل های بی اندازه ی اثر دایم در حرکت هستند تا قادر باشد در لایه های بی اندازهی خود یا خارج از خود ،جهانهای مفروض و فراوان را جا بدهد. تا مخاطب بتواند با توجه به اندوخته وتجربه ی عقلی وحسی و...خود، جهان منحصر به فردش را بر مبنای چیزهای موجود خلق یا سر هم کند . وبه رمانی برسد که یکی از رمان های احتمالی وبی اندازه ی موجود و نا موجود در اثر است .مخاطب بعد از خلق اثرش به تماشای مسائل و.. راه حل های احتمالی و ویژه خودش می نشیند .این گونه است که فردیت مستتردر اثر ،صرفا نقطه ای کوچک برای آغاز شدن جهان مفروض مخاطب است .جهانی که شاید برای مخاطبان دیگر به کلی نا آشنا و نا موجود باشد. این نوع رمان بی گمان مثل شناخت ،ادراک وتجربه مان از زندگی، زمان بر وبافاصله وگاه با سختی است .هنوز شاهد این مسئله هستیم که کسانی میگویند مثلااین آثار از آنسوی آب آمده و وارداتی است وبازتاب و مناسب مخاطب این بوم نیست ... یابه اندازه ی کافی سرگرم کننده نیست یا سخت خوان است و...اگر تغییر وتحول فراوان دوران مان را بخواهیم ندیده بگیریم ،می شود گفت این نوع آثار تحمیل زمانه به ماست .واگر بخواهیم ابعادتازه ی زمانه ی مان را بدون هر نوع پیش داوری و پافشاری ببینیم ،این نوع آثار یک فرصت بی نظیر برای مخاطبان ادبیات وهنر است تا به وسیله این دست آورد بزرگ ادبی وهنری با مسائل، جهان وخو د شان روبهرو شوند. ما این امکان را از خودمان می گیریم چون می ترسیم. با ترساندن خودمان ودیگران یا بر چسب زدن به این نوع آثار ونسبت های عجیب دادن به آنها مطمئنا چیزی به دست نخواهیم آورد . بخصوص که منتقدان این آثار به همان راههای کهنه وقدیمی بسنده کرده وجایگزین یا پیشنهاد دیگری ارائه یا توصیه نمیکنند .منتقدان ، که از زاویه عادت ، سیاست ویا ایدئولوژی خاصی به ادبیات نگاه می کنند ، بهتر می دانند که نویسنده ومخاطب همچنان در گذشته ها باقی بمانند تا حرف شنو وقابل کنترل باشند .حساسیت بیش از حد روی هنر وبه ویژه ادبیات ، آن هم باوجود این همه وسایل ارتباط جمعی ودر عصر ارتباطات ، نشان از زخم کهنه ای است از گذشته های دورهم سفر ماست و به مرور تبدیل به نوعی توهم شده است .در بهترین حالت می شود گفت منتقدان ،غافل هستند که هنر وادبیا ت روح وهمزاد هر دوران است.و ما در زمانه ای هستیم که هر واقعیت وحقیقتی ، تبدیل شده است به یکی از واقعیت ها وحقایق بیشمار احتمالی که همگی شان هم به یک اندازه ارزش واعتبار دارند .این که به هم ریختگی و تردید ها ، حسن دوران مان است یا نقص آن ، یا این بی نظمی خود نظمی است یا درپی نظمی ای ، یا شکست شاکله ها هدف یا وسیله ای که قرار است ما را به هدفی از جنس فطرت خودمان برساند یا...محلی برای گفتگو ومناقشه است . ولی آنچه که واضح مقابل ماست ،این است که ما با ابزارهاو زاویه های دیروز نمی توانیم در این دوران پر آشوب به امروزمان برسیم. و اگرادبیات وهنر،خود دوران مان نباشد ، ناکارآمد می شود وعلت وجودی اش را از دست می دهد .امروز دیگر ما می توانیم ابعاد ناموجود وتعیین نشده ی خودمان را ، در بیرون از خودمان، بدون هر تعصبی لمس کنیم .اگر زمانی فقط عده ی خاص واندکی تولید کننده ی آثاروپیام ومعنا بودندو مخاطبان صر فا گیرنده وشاگردانی مطیع ،اما امروز ما با خیل مخاطبانی روبهرو هستیم که خود هم تولید کننده آثارشان هستند وهم گیرنده ومخاطب آن .این نوع ازادبیات وهنر ، با پیشنهاد درک، تجربه وساخت جهان ومعنای منحصر به فرد هرکس، آن هم توسط خود او ، کار کرد ادبیات وهنر را دچار تحول کرده است . بی گمان ،گفتن ، روایت کردن ووصف چیز ی، آن هم به سبک دوران گذشته، نمی تواند مثل تجربه ولمس بی واسطه ی جهان شخصی مان روی ما اثر گذار باشد .هر چند هدف آثار وروایت ها ی گذشته هم نوعی تجربه کردن است اما هیچ تجربه ای مانند لمس جهان شخصی مان ، قدرتمند وکار ساز نیست .تجربه ی کامل یک اثر از آرزوهای همیشگی ادبیات وهنر از دیر باز بوده است .تجربه ای که امروز مخاطبان به وسیله آثار شان می کنند، قابل مقایسه با هیچ تجربه ی دیگر نیست .هیچ کس مثل خود ما نمی تواند به مسائل ونیازها واهداف ما دست پیدا کند .و مسیر ومقصدی مناسب ومعنایی هم سو از جنس واقعی ما پیدا کند .هنرمند ونویسنده ،هر چقدر هم دقیق باشد باز نمی تواند کاری خلق کند که با خلق جهان توسط خود مخاطب برابری کند .چون سوال ها ،مبناها و... هرمخاطبی متفاوت است .پس چه دلیلی دارد که باز خیل مخاطبان را با آن همه تفاوت در سلیقه وفکر، دعوت به یک نوع تجربه راه ،ومعنای خاص کنیم .آن هم وقتی جهان های فراوان مان ، آنسوی ما، مشتاقانه انتظار ما را می کشند وبرای دیدن ما ن بی قرارند ./ منبع : سا لنامه شرق