
در دهه90 و ابتدای2000 شرکت نوکیا یکی از غول های صنعنت موبایل شناخته می شد و این شرکت برای رسیدن به این جایگاه از استراتژی هایی استفاده می کرد که برچند پایه و اساس استوار بود:
تسلط بر بازار از طریق حجم و تنوع: نوکیا مدلهای متنوعی از گوشیهای بسیار ارزان (برای بازارهای در حال توسعه) تا گوشیهای پیشرفته و لوكس (مانند سریN ) تولید میکرد. استراتژی این بود که برای هر قشری با هر بودجهای یک گوشی وجود داشته باشد.
کیفیت و استحکام فوقالعاده : نوکیا به ساخت گوشیهایی معروف بود که "هرگز نمیمردند"، کیفیت سختافزار، باتری و ساخت خوبی داشت و این یک مزیت رقابتی بزرگ محسوب میشد.
زنجیره تأمین و پشتیبانی بینظیر: نوکیا در مدیریت عملیات و تولید جهانی بسیار کارآمد بود و میتوانست با هزینه کم و حجم بالا تولید کند.
برندسازی قوی و وفاداری مشتری: هرکجا اسم نوکیا به گوش می رسید مردم دهنشان به سمت تلفن همراه می رفت. بعبارتی نام نوکیا مترادف با تلفن همراه بود. مردم به این برند اعتماد داشتند.
سیستم عامل سیمبیان: نوکیا مالک سیستم عامل سیمبیان بود که در آن زمان پیشرو و پیشرفته محسوب میشد. اما استراتژی آنها در مورد نرمافزار این بود "سختافزار اولویت دارد، نرمافزار در خدمت سختافزار است ." این نگرش در نهایت به ضرر آنها تمام شد.
در یک کلام، استراتژی نوکیا تسلط بر جهان از طریق تولید انبوه گوشیهای بادوام با قیمتهای مختلف بود و در این راه بسیار هم موفق بود.
و اما چرا نوکیا شکست خورد؟
شکست نوکیا یک شبه رخ نداد، بلکه حاصل یک سری اشتباهات استراتژیک بود که آنها را در برابر تغییرات بازار بسیار آسیبپذیر کرد.
۱. عدم درک جنگ پلتفرمها
این مهمترین دلیل شکست نوکیا است. نوکیا فکر میکرد در تجارت جهانی هنور خود بزرگترین تولید کننده گوشی است و همچنان برخلاف تغییرات نگرش در کاربران، هنوز بر روی سخت افزار متمرکز بود و نرمافزار را یک هزینه جانبی میدید و بر این اندیشه غلط خود ادامه می داد. علاوه برآن، سیستم عامل سیمبیان آن قدیمی و پیچیده بود و برای توسعه دهندگان اپلیکیشن دردسرساز داشت.
۲. تکبر ناشی از موفقیت
نوکیا خودر را رهبر بلامنازع بازار می دانست و همین تکبر و خوش بینی بیش از حد باعث شد، این نصور که هرچه می گوید و انجام می دهد درست است، در او ایجاد شود و تهدیدها و فرصت های جدید را نادیده بگیرند و همچنان بر استراتژی های قدیمی خودشان پافشاری کنند و به معقوله نوآری و خلق ایده های نو در گوشی ها توجه نکنند و رقبای جدید در غفلت آنها، بازار را تصاحب کنند
3. سردرگمی در استراتژی نرمافزار و تعلل
نوکیا با اینکه می دانست نرم افزار سیمبیان ضعیف است، اما برای انتخاب مسیر بعدی دچار تردید شد و با تصمیم گیری اشتباه فاجعه دیگر ایجاد کرد، زیرا در ابتدا بجای انکه با تغییر نگرش به سمت نرم افزار اندروید که رایگان و منبع باز(Open source) بودند و در آن دوره جز سیستم عامل های محسوب می شد گام بردارد (یکی از دلایل موفقیت سامسونگ، ال جی و... تغییر سریع و انتخاب سیستم عامل اندرو.ید بود)، متاسفانه با انتخاب استراتزی اشتباه ابتدا سیمبیان را بازسازی کردند و بعد از ایتکه در آن شکست خوذدند در گام بعدی به سمت شراکت با مایکروسافت روی آوردند و ویندوز فون را به عنوان سیستم عامل اصلی انتخاب کردند. این تصمیم فاجعهبار بود. زیرا ویندوز فون بسیار دیر به بازار آمد و اپلیکیشنی ضعیفی داشت. این حرکت، آخرین میخ را به تابوت نوکیا کوبید.
4 . ساختار سازمانی برزگ و سیاستهای داخلی
نوکیا یک ساختار بزرگ داشت که انتخاب تصمیم ها و سیاست ها در آن بسیار کند رخ می داد و رقابت داخلی بین بخشهای مختلف آن نیز وجود داشت. در نوکیا واحدها به جای همکاری، بر سر منابع و جهتگیری با هم رقابت میکردند.
در نهایت می توان گفت نوکیا نمونه ای از شرکت هایی است که استراتزی و بازار هدف را درک نکرده و بجای تغییر ااستراتزی، اتعطاف پذیری و نیازشناسی درست جامعه هدف و تحقیق و توسعه نادرست شرکت دچار اضمحلال و در نهایت نابودی غول برزگ صنعت موبایل شده است. داستان شرکت نوکیا، هشدار دائمی برای همه کسبوکارهاست که: هیچکس در امان نیست و موفقیت دیروز، ضمانتی برای فردا محسوب نمی شود.