هر چه از گذشته تا حال به بررسی بنشینیم، به باور ( شاید نادرست) دارایی میرسم. چرا که در حاشیه کوچک اطرافیان، جز این نمی توان دید.
پس آنچه به عنوان موفقیت مورد بحث می باشد ( برای ما ) میزان درآمد و دارایی های هر شخص است. چه بسا افرادی با دانش و تخصص در علم ( فرهنگ، اقتصاد و هر آنچه در آن علم باشد )، گر دارایی ناچیز داشته باشند، تمامی ثمره زندگیشان بی بهره تلقی خواهد شد.
تا بدینجا، افسوس ( محتمل در شما ) در گزاره فوق. و دلیلی جز خودمان در آن نمی توان دید ( تاسف ).
در مقوله پرتنش شغلی، بهترین گزینه، درآمد بالاتر است. چرا که موفقیت با آن سنجیده میشود. حال آنکه در آن، صرف زمان باشد، و در نتیجه پوچی زندگی. خواه در آن کوهی از پول ساخته باشی.
و کار در همیجا تمام نخواهد شد. هر یک به تشویق دیگران به پوچی روی آورده ایم. به بیانی ساده، در شبکه های زندگی سطحی ( که در آن به نمایش خوبی هایمان که آرزوی آن را داریم می پردازیم ) در جستجو محتوای بی معنی، زمان ناچیز باقیمانده خود را صرف تشویق دیگران به پوچی بیشتر به منظور دیده شدن هرچه بیشتر با هدف درآمد بالاتر و در نتیجه موفقیت مرسوم بیشتر می کنیم.
و چه زمان هایی در این بین صرف رسیدن به حد نهایی آن پویچی می شود تا به درآمد ( بخوانیم موفقیت ) برسیم، و زمان باقیمانده مان برای بودن، زیستن و ... لحظه لحظه پر می کشد و دیگر باز نمی گردد.
در نگاهی دیگر، در تلاش به منظور "هدف دادن" به فرزند خود، آن را به موسیقی و یادگیری ساز ( و یا هر چه در آن علمی باشد ) سوق می دهم. و در جواب این سوال که موفقیت در آن یعنی چه؟ باید بگویم "شعور"! حال آنکه در ذره ذره اطرافش چیز دیگری میبیند.
بدین سان گذشته، حال و آینده از دست رفته خود را به امید چه سر میکنیم؟