محمدرضا رجبی | Mohammad Reza Rajabi
محمدرضا رجبی | Mohammad Reza Rajabi
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

آزادی

ستایش خدایی که او ما را آفریده است، نه ما او را

آزادی همواره مفهومی با بار معنایی مثبت است ولی آیا این مثبت بودن در عمل هم قابل مشاهده هست؟ من در این مطلب به آزادی و درک خود از این مفهوم می پردازم. طبیعی است که آنچه می گویم نظر شخصی من است و البته از روی مطالعه و تفکر دست به نوشتن این جستار زده‌ام و کاملا مسئولیت این نوشته را به طور تام و تمام می‌پذیرم.

همه حکومت ها و همه تفکرات حداقل در حد شعار هم که شده است از آزادی بعنوان مفهومی که “با ما می‌تونید به دست آورید” صحبت کرده‌اند و می کنند. حتی در جوامع امروزی شاید یکی از معیار های خانواده‌های رو به پیشرفت، به اصطلاح، میزان آزادی است.

آزادی تعریف لغت‌نامه ای دارد که از این تعریف رد می شویم تا به آن چه برسیم که انسان همواره طالبش است و البته می‌ترسد، بله ما از آزادی می‌ترسیم.

وقتی انسان ها از آزادیِ بیشتر صحبت می کنند من یکی از این دو مفهموم را در کلامشان می‌بینم، یا می‌گویند بی نهایت بعلاوه یک یا می گویند قفس بزرگتر. چرا این استدلال در ذهن من جا دارد؟ آزادی دال بر آزادی عمل در ظرف توانایی فرد دارد، یعنی من اگر در انجام کاری آزاد هستم و توانایی انجام را هم دارم پس به این معنی است که مانعی در کار من نیست. این صحبت که شاید خیلی هم بدیهی به نظر آید همان چیزی هست که اگر ادراک درستی بشر در طول تاریخ از آن داشت خیلی از حکومت‌ها برپا یا برچیده نمی‌شدند. اجازه بدهید مثالی بزنم. فردی می‌آید و به من می‌گوید “تو در نوشتن این جستار آزاد هستی” این جمله برای من به این معنی است که هر مطلبی(از ادبی ترین کلمات تا مبتذل ترین کلمات) نوشتنش برای من ممکن است. حالا همان فرد بگوید “تو در نوشتن آزادی زیادی داری” جمله یک کاملا بی‌معنی است.

در حقیقت آزادی یک مفهموم صفر و صدی هست، یا وجود دارید یا در عدم است. پس ما درمبحثی یا آزاد هستیم یا اسیر، بله درست شنیدید اسیر، این بار سراغ لغتنامه می روم. اسیر در لغتنامه دهخدا معنی هم تراز “گرفتار’ را دارد. حالا به عدم ازادی‌هایی که در زندگی دارید فکر کنید، معنی گرفتاری نمی‌دهند؟

شاید تا اینجا سؤالی برای شما پیش آمده باشد، “چرا می‌گویی آزادی در مورد یا مبحثی؟” و یا “ پس انسانی که ادعای آزادی می‌کند یعنی در هر کاری که توانایی انجام آن را دارد آزاد است؟”

آزادی باید موردی بررسی شود، یعنی من بگویم در فلان کار آزاد هستم. انسانی که به آزادی در اساس زندگی فکر می‌کند به آزادگی و آزاد مرد یا آزاد زن بودن فکر می کند. او کسی است که زنجیر ها را باز می کند و گام در راهی پر خطر می گذارد که چه بسیار زنجیر‌های جدید و چه بسیار انحرافاتی در مسیر داشته باشد که خود را برای مبارزه باید آماده کرده باشد. البته ممکن است کسی که آزادی را در موردی به دست آورده است با همین آزادی اسارت را بر انسان های دیگر حلال کند، نمی‌خواهم جستارم با اسم سیاستمدران کثیف شود هر چند که این مفهوم انسانی، یعنی آزادی، با سیاست گره خورده است.

آیا همه ما دوست داریم آزادگی را تجربه کنیم؟ به قطع می‌گویم، نه

من در زیست خود آزاد باشم پس گناه کار های نکرده ام را گردن چه کسی جز خودم می توانم بیندازم؟ پس ناخودآگاه میل به اسارت دارم تا بتوانم از نکرده‌هایم یا اشتباهاتم کوهی از ظلم بسازم و خود را قربانی تقدیر زمانه نشان دهم و اینجاست که همان طور که در بالا اشاره کردم انسان از آزادی ترس دارد که اگر من آزاد بودم آنگاه چه می‌کردم؟ اجازه دهید یکم مثتاقی به داستان نگاه کنیم، به جملات زیر دقت کنید:

۱- کسی نبود این چیزا رو به ما بگه

۲- اون موقع همین بود دیگه می‌زندن تو سرت می گفتن ازدواج کن

۳- چی کار می‌کردم؟ جلو بابام در میومدم

۴- جامعه من رو فرستاد به این سمت

۵- دوست ناباب، جنس خوب

۶- حرف می‌زدی سرت زیر آب بود

۷- چی کار کنم برن بیرون اعتراض کنم که ببرنم یه جایی خدا می دونه

اینکه این مثال‌ها توجیه هستند یا دلایلی واقعی که می توانند مانع ما باشند را در جای دیگری صحبت می کنم، در حقیقت از تقدیر و تصمیم باید صحبت کنیم اما اینجا درباره‌ی این صحبت می‌کنم که آزادی حس مسئولیت را در انسان بیدار می‌کند، آزادی به انسان تشری می‌زند که فلانی تو در این کار آزاد هستی پس اگر اشتباهی کردی تو و فقط تو مقصر این تصمیم اشتباه هستی. اینجاست که انسان اسارت را بر آزادی ترجیح می‌دهد.

دردسر آزادگی در تحمل عواقب این تصمیمات است که فردی را تا مرگ پیش می‌برد. فرد می‌داند از حاکم نقد کند به بند کشیده می‌شود، می‌داند که جامعه برچسب حماقت بر او می‌زنند ولی برای به دست آوردن آزادی از ایوان تا اوین را به جان می‌خرد.

آزادی نه رایگان به دست می‌اید و نه رایگان می‌شود از آزادی نگهداری کرد.

در مطالب بعد از آزادی‌خواهان اصیل تا جعلی صحبت می‌کنم…

آزادیجستاراسیرآزادگیمسئولیت
نویسنده و کاگردان تئاتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید