محمد مهدی عبدی
محمد مهدی عبدی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

تاثیر نظام سرمایه داری بر فقر جهانی

بارها و بارها هم خوانده، هم دیده و هم شنیده‌ایم که نظریه‌پردازها، اقتصاددان‌ها و حتی در کمال تعجب، مردم عادی طرفدار نظام سیاسی-اقتصادی کاپیتالیسم (به انگلیسی: Capitalism) با نادیده گرفتن همه آسیب‌ها، ضررها و جنبه‌های منفی این نظام، به تحسین جنبه‌های مثبتی که حتی بعضی آن‌ها وجود خارجی هم ندارند، می‌پردازند. مسئله اینجاست که طبقه متوسط و فقیر جامعه چنان با حرارت، شدت و هیجانی از این نظام طرفداری می‌کنند که گویی با جایگزینی کاپیتالیسم کل ثروت، شهرت و قدرتشان بر باد خواهد رفت! طرفداران کاپیتالیسم می‌گویند: «هر چه می‌خواهی در مورد کاپیتالیسم بگو، این نظام، حداقل مردم را از چاه فقر به بیرون کشیده است.» این جمله بسیار تکراری، خسته‌کننده و تهوع‌آور شده است، مخصوصاً زمانی که ما در مورد افزایش سرسام‌آور نابرابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و هم‌چنین از بین رفتن طبقه متوسط جامعه صحبت می‌کنیم. اما این موضوع چه قدر صحبت دارد؟ آیا کاپیتالیسم فقر جهانی را کاهش داده است؟ در این بخش از مقالات ویتارو، قصد داریم با تکیه‌بر داده‌های آماری معتبر و استدلال‌های مختلف، به بررسی این موضوع بپردازیم و نتیجه‌گیری را به ذهن خوانندگان هوشمند واگذار نماییم.

پروپاگاندا یا واقعیت؟

به ما تلقین شده که نرخ فقر مطلق، تحت حکمرانی سرمایه‌داری جهانی به‌شدت سقوط کرده. به ما گفته‌شده که این نظام، میزان فقر مطلق را تا 80 و حتی 90 درصد کاهش داده است. کاپیتالیسم جهانی، همیشه خود را به‌عنوان قهرمان مستضعفان و دوستدار برخورداران معرفی نموده و انحصار زدودن فقر در 300 سال گذشته را از آن خودکرده است. چرا؟ پاسخ واضح است؛ رسانه در دست سرمایه‌دارهاست و به باب میل آن‌ها می‌رقصد.

این حرف که کاپیتالیسم با تمام بدی‌هایش حداقل ملت‌ها را از فقر نجات داده، بسیار کلیشه‌ای، بی‌معنی و حتی بزدلانه است. حتماً تو با اشخاصی که حرف‌های مشابهی را می‌زنند، برخورد داشته‌ای. وقتی با آن‌ها در مورد وضعیت بسیار اسفناک امروز صحبت می‌کنیم، به ما یادآوری می‌کنند، درگذشته موقعیتمان بسیار اسفناک‌تر بود و اگر دنبال تغییر باشیم، ممکن است وضع کشور و جهان از اینی که هست رقت‌انگیزتر شود. اما آیا این حرف‌های محافظه‌کارانه حقیقتاً از دل متن ملت‌ها بیرون می‌آید؟


منشأ افسانه

بازی با ریاضیات و داده‌های آماری به امری رایج در دنیای سیاست‌مداران امروزی تبدیل‌شده است. آن‌ها با تغییر تعاریف و تحریف داده‌ها تلاش می‌کنند به اهداف برتری‌جویانه کاپیتالیسم جهانی دست پیدا کنند. با توجه به آمار بانک جهانی (به انگلیسی: World Bank) هر کس که زیر 1.90 دلار در روز درآمد داشته باشد، به‌عنوان یک فقیر شناخته می‌شود و همه اشخاصی که بالای 1.90 دلار درآمد روزانه دارند، وضعشان خوب است. اما مسئله اینجاست که این عدد بر اساس هزینه واقعی یک انسان سالم، عاقل و بالغ تعیین نشده است. چه کسی می‌تواند با 57 دلار درآمد ماهیانه زندگی کند؟

معمولاً در این موقعیت‌ها، مقایسه دلار با ریال کشورمان کار اشتباهی است. اما تنها فقط برای درک این عدد غیر واقعی، بی‌معنی و مضحک کافیست درآمد 57 دلار در ماه را به ریال تبدیل نماییم. حتی با وجود ارزش پول بسیار پایین کشورمان، اگر این 57 دلار را به ریال امروز (در زمان نگارش این یادداشت) تبدیل کنیم، به رقم بسیار پایین 10,420,000 ریال می‌رسیم. چه کسی می‌تواند در ایران با درآمد ماهیانه یک میلیون و چهارصد هزار تومانی زندگی کند؟ آیا تو می‌توانی؟ این عدد 1.90 دلار در روز، یک رقم کاملاً قراردادی، مغرضانه و مستبدانه است.


آمار فریبکارانه

بله، امکان دارد تبدیل دلار به ریال کار اشتباهی باشد و در دیگر اقصی نقاط جهان، عدد 1.90 دلار عدد کمی نباشد. اما سازمان ملل متحد (به انگلیسی: United Nation) نیز با ما در مورد غیرحقیقی بودن عدد بالا موافق است. این سازمان می‌گوید عدد گفته‌شده در بانک جهانی کاپیتالیسم مضحک و غیرواقعی است و برای اینکه یک فرد از حداقل امکانات که شامل خوراک، پوشاک و نیازهای اولیه زندگی است، برخوردار شود، باید چهار برابر آن عدد، یعنی 7.40 دلار در روز درآمد داشته باشد. باید توجه داشت که این رقم، تنها کف درآمد است و برای زندگی شادتر، سالم‌تر و مفیدتر، حتی درآمد روزانه 7.40 دلار هم کافی نیست.

حال با کمک این اعداد واقع‌بینانه‌تر، بیا به آمار چهل‌ساله گذشته نگاهی بیندازیم. همان‌طور که انتظار می‌رفت و در نمودار شماره یک نیز مشخص است، نرخ فقر مطلق جهانی در 40 سال گذشته رو به افزایش بوده و نه کاهش. بیش از 4.2 میلیارد نفر در جهان در فقر مطلق به سر می‌برند و بیش از 1 میلیارد نفر در این کره خاکی کاپیتالیستی حتی به یک وعده‌غذا در روز نیز دسترسی ندارند. بنابراین باید این خبر دردناک را به سلحشوران بی جیره و مواجب کاپیتالیسم اطلاع داد که فقر جهانی درواقع، افزایش داشته و نه کاهش.


حال شاید جنگجویان، مدافعان و قهرمانان کاپیتالیسم بگویند که حداقل درصدی (نمودار شماره دو) از مردم توانستند به کمک خدا و تنها معبودمان، کاپیتالیسم از فقر مطلق رهایی یابند. اما متأسفانه باید کاخ امیدهایشان را تخریب نماییم. حقیقت ماجرا این نیست که کاپیتالیسم با اسبی سفید و زرهی درخشان توانسته فقر مطلق بخشی از جامعه را کاهش دهد؛ اتفاقاً برعکس، حقیقت این است که تقریباً تمام این فقرزدایی‌ها تنها در یک کشور، آن‌هم کشور چین صورت گرفته؛ کشوری که کاپیتالیسم آمریکایی هنوز به آن صادر نشده بود.

حال سؤالی که پیش می‌آید، این است: «چطور چین توانسته مردمش را از فقر مطلق نجات دهد؟» سلحشوران کاپیتالیسم باید سپر خود را بالابرده و آماده ضربه دیگری باشند؛ زیرا این کشور با کمک ‌خرج‌و‌مخارج عظیم دولت در بخش صنعت و همچنین برنامه‌های اجتماعی (به انگلیسی: Social Programs) که هر دو عامل، از ویژگی‌های مهم نظام اقتصادی سوسیالیسم (به انگلیسی: Socialism) هستند، توانست دست عده زیادی را از ته چاه فقر مطلق بگیرد و به یک رفاه نسبی برساند. به‌غیراز چند مورد استثنا، بقیه نقاط جهان پیشرفت بسیار کم، ضعیف و ناچیزی را در معضل مهم کاهش فقر مطلق جهانی داشتند.


آینده نرخ جهانی فقر

با این اوصاف، اگر چین را از آمار حذف کنیم، متوجه خواهیم شد که نه‌تنها نرخ کمّی فقر مطلق جهانی افزایش داشته، بلکه ازنظر درصدی نیز به پیشرفت قابل‌ملاحظه‌ای دست پیدا نکرده است. در چهل سال گذشته، تنها 5.4 درصد از مردم از فقر مطلق یک پله بالاتر آمدند. با این سرعت، کارشناس‌ها برآورد کردند که برای ریشه‌کنی فقر مطلق در زیر سایه کاپیتالیسم جهانی باید بیش از 200 سال صبر کنیم. اما همین 200 سال نیز با اماواگرهایی همراه است:

  1. هیچ رکود اقتصادی وجود نداشته باشد.
  2. حجم اقتصاد جهان بیش 173 برابر افزایش یابد.

هیچ انسان عاقل، باسواد و خبره‌ای – البته جز سربازان جان‌برکف کاپیتالیسم جهانی – انتظار ندارد که هیچ‌کدام از دو مورد بالا اتفاق بیفتد. نیازی نیست به بحران‌های مالی و رکودهای اقتصادی یک‌صد سال اخیر اشاره‌کنیم. تنها همین رکود ناشی از پاندمی ویروس کرونا، چندین سال زحمت، تلاش و جهاد صادقانه کاپیتالیسم دلسوز را در جهت کاهش فقر مطلق جهانی به هیچ و پوچ تبدیل نموده است؛ در این پاندمی بیش از 100 میلیون انسان باارزش بازهم به زیرخط فقر سقوط کردند.


رکود و رشد اقتصادی

همه می‌دانیم که مشکل اصلی ویروس‌ها نیستند. ویروس‌ها می‌آیند و می‌روند. البته برخی نظریه‌های محکم، مستدل و قابل‌اعتمادی در مورد آزمایشگاهی بودن همین ویروس کرونا وجود دارد که در جهت اهداف هیئت حاکمه نظام موردبحث ما، یعنی کاپیتالیسم جهانی ساخته و به‌عمد منتشرشده است. اما بااین‌حال، کسی یک ویروس را مقصر همه ناکارآمدی‌های نظام حاکم برجهان نمی‌داند. ویروس مسئله اصلی نیست، مسئله اصلی سیستم است؛ سیستمی که هر چهار تا هفت سال از درون منفجر می‌شود و در هر انفجار انسان‌های بیشتری را به چاه عمیق فقر مطلق هل می‌دهد.

حتی مدافعان باسوادتر، منطقی‌تر و منصف‌تر کاپیتالیسم نیز به‌تازگی و به علت افزایش آگاهی عمومی، شروع به اعتراف در مورد نقص‌های زیاد این سیستم کردند. شاید برای بله‌قربان‌گوهای نابینای سرمایه‌داری جهانی کمی دردناک باشد، اما خود بانک جهانی در گزارشی اذعان داشت که کاهش سالانه یک‌درصدی نابرابری اقتصادی، نسبت به افزایش سالانه یک‌درصدی رشد اقتصادی، مردم بیشتری را از فقر نجات می‌دهد.


سوسیالیسم راه حل نیست

حال در این نقطه باید دو نکته را ذکر کنیم. نکته اول؛ هیچ‌کدام از نویسندگان و برنامه‌ریزان ویتارو علاقه‌ای به سیستم اقتصادی سوسیالیسم ندارند و نسخه مطلقش را حتی به‌اندازه کاپیتالیسم مخرب می‌دانند. حمایت از برنامه‌های اجتماعی و رفاهی دولت، به معنای طرفداری از سیستم ناقص سوسیالیسم نیست. نکته دوم؛ این‌طور نیست که در هیچ نقطه‌ای از جهان تلاشی برای زدودن فقر صورت نگرفته باشد. مسئله اینجاست که هر جا فقر ریشه‌کن شده، یا در آن مکان کاپیتالیسم حضور کمرنگی داشته و یا اصلاً وجود خارجی نداشته است.

برای مثال در نمودار شماره سه مشاهده می‌کنیم؛ کشور کوبا – که یک کشور واضحاً سوسیالیستی است – با وجود سنگین‌ترین تحریم‌ها (مقوله بسیار آشنا، ملموس و دردناک برای ما ایرانی‌ها) توانسته در شاخص‌های مرگ‌ومیر نوزادان، امید به زندگی و میزان باسوادی از کشور بسیار ثروتمندتر، بزرگ‌تر و پرجمعیت‌تر آمریکا بهتر عمل کند. این بدان معنا نیست که مردم کوبا در رفاه مطلق زندگی می‌کنند. اگر کوبا به سوسیالیسم مطلق چنگ نمی‌زد، به دنبال راه‌حلی به‌غیراز کاپیتالیسم و سوسیالیسم می‌رفت و خارج از فشار تحریم‌ها، با همه کشورهای جهان آزادانه مبادرت می‌کرد، شاید وضعیت بسیار بهتری هم داشت.


به همین علت است که کمترین نرخ فقر، در حوزه اسکاندیناوی و در کشورهایی مانند دانمارک، فنلاند و نروژ قرار دارد. شاید برای بردگان مطلق کاپیتالیسم کمی عجیب برسد، اما در جهان امروز همه می‌دانند که هیچ اقتصاد پیشرفته‌ای نتوانسته بدون خرج‌ومخارج بالای دولت در بخش اجتماعی و رفاه عمومی به نرخ فقر پایینی دست پیدا کند.

واقعیت این است که کاپیتالیسم همیشه علیه سیاست‌های دولتی، مالیات‌های سنگین، دستمزد حقیقی کارگران، برنامه‌های رفاه اجتماعی، اتحادیه‌های کارگری، چانه‌زنی جمعی و دیگر مسائل مربوط به کاهش فقر جهانی جنگیده است. ما شکنجه‌گر نیستیم ولی طرفداران پرشور کاپیتالیسم با دانستن اینکه فقر جهانی نه از طریق کاپیتالیسم، بلکه از طریق مخالفان این نظام اقتصادی-سیاسی کاهش داشته است، شکنجه می‌شوند و کاری هم از دست ما برنمی‌آید.


کاپیتالیسم نه‌تنها معضل فقر جهانی را از بین نبرده، بلکه باسیاست‌های ضد انسانی‌اش افراد بیشتری را به دره فقر، ناامیدی و افسردگی پرتاب می‌کند تا فقط این سیستم بتواند باقی بماند. شمار روزافزون انسان‌های فقیر زیر سایه نظام حاکم برجهان، هیچ شک و شبهه‌ای در مورد عملکرد فقرزدایی این سیستم ناقص باقی نگذاشته است. بنابراین مهم نیست که چه تعداد آمار اشتباه، دروغین و فریبکارانه‌ای در مورد عملکرد سرمایه‌داری جهانی منتشر گردد؛ تا زمانی که یک سیستم بر محوریت «سود» بچرخد و «سرمایه» اساس، بنیان و پایه‌های آن سیستم را تشکیل دهد، وضعیت فقر جهانی روزبه‌روز بدتر خواهد شد.

نظر تو در رابطه با کاپیتالیسم و افسانه کاهش فقر چیست؟ آیا نظام سرمایه‌داری توانسته به فقر را کاهش دهد؟ آیا کاپیتالیسم در آینده فقر مطلق را ریشه کن خواهد کرد؟

سیاستاقتصادفلسفهنظام سرمایه داریکاپیتالیسم
دانش گرا | سایت: Vitaro.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید