- من باور نمیکنم که کرهشمالی وجود داشته باشد.
- جانم؟
- من باور نمیکنم اصلاً کرهشمالی وجود داشته باشد. من فکر میکنم همه اینها یک تئوری توطئه هستند. دشمنی ساختگی که در آن دیکتاتوری بر مردم فقیر حکومت میکند. همه اینها ساختگی هستند تا ما تصور کنیم که یک دشمن داریم تا بتوانیم تسلیحاتمان را بفروشیم.
- یعنی چه به وجود کرهشمالی اعتقاد نداری؟ اگر باور نمیکنی که کرهشمالی وجود ندارد، پس تصاویر ماهوارهای که از این کشور گرفته شده را چطور توجیه میکنی؟ تا به حال راجع به مردمی که از آن کشور فرار و داستانشان را برای جهان تعریف میکنند، چیزی نشنیدهای؟ چطور حرف توریستهایی را که به کره شمالی رفتند، باور نمیکنی؟ این آزمایشهای موشکی که صورت میپذیرد و وجود شخص کیم جونگ اون را هم رد میکنی؟ این یک ادعای بسیار بزرگی است.. چه استدلال یا مدرکی برای اثبات این حرفت داری؟
- مدرک؟ چه مدرکی؟
- مدرک یا استدلال برا اثبات حرفت. متوجهام که کره شمالی یک کشور منزوی و مردمش در فقر و عقب ماندگی قرار دارند، اما این ادعای تو بسیار بزرگ است و باید مدرکی برای اثبات حرفهایت داشته باشی.
- آهان. تازه متوجه شدم. میفهمم چرا گیج شدی. تو فکر میکنی که رد وجود کره شمالی توسط من یک نوع باور یا اعتقاد است. اما من هیج ادعایی نمیکنم؛ فقط به وجود کرهشمالی اعتقادی ندارم پس نباید هیچ مدرکی برای اثبات خود بیاورم.
- دوباره بگو؟
- بله دوست من، من نباید برای عدم اعتقاد به وجود کرهشمالی، جزیره آتلانتیس، باغ عدن و یا مرکز کره زمین مدرک یا استدلالی ارائه کنم. میبینی؟ من هیچ ادعایی نمیکنم. اتفاقاً برعکس، من ادعا نمیکنم که چیزی وجود دارد، من ادعا هیچ میکنم. من تنها اعتقاد تو مبنی بر وجود کرهشمالی را رد میکنم.
البته که مکالمه بالا ساختگی بود، اما کسانی مثل همین دوستی که منکر وجود کرهشمالی بودند، در دنیای واقعی وجود دارند. مخصوصاً آتئیستهایی که عدم باور خودشان به خدا را به این شکل توضیح میدهند. خیلی از آتئیستهای جدید میگویند: «من به وجود خدا اعتقاد ندارم و نیازی هم نیست توجیهش کنم. همانطور که من برای عدم اعتقاد به غول چراغ جادو، هیولاهای اسپاگتی شکل و پری دریایی نیازی به مدرک و اثبات ندارم. برای وجود خدا هم نیازی به مدرک و استدلال نیست، چون فقط من به وجود خدا بی اعتقادم.»
آتئیست جدید، کریستوفر هیچنز، به طور خلاصه این موضوع را توضیح میدهد:
«اعتقاد ما، بی اعتقادی است.»
اما این موضوع چه قدر صحت دارد؟ آیا عقاید آتئیستی، عقیده نیستند؟ یا نه، آتئیسم یک سیستم اعتقادی است و انکار آن، آتئیستها را هم رده همان منکر وجود کرهشمالی قرار میدهد؟ بیایید باهم بفهمیم:
1. جمله «آتئیسم یعنی عدم اعتقاد به وجود خدا» بیانگر همه چیز است.
همین جمله «آتئیسم یعنی عدم اعتقاد به وجود خدا» یا «بی اعتقادی به وجود خدا» خودش بیانگر همه چیز است. منظور من چیست؟ خب، با این تعریف، گربه من هم یک آتئیست است؛ زیرا به وجود خدا اعتقادی ندارد. سیب زمینی و سنگ ریزهها هم آتئیست هستند؛ چون آنها هم به وجود هیچ چیزی اعتقاد ندارند. وقتی این موضوع را به آتئیستها میگویم، معمولاً پاسخهایی شبیه این دریافت میکنم:
«سیب زمینی که نمیتواند به چیزی اعتقاد داشته باشد.»
پس این یعنی آتئیسم، بی اعتقادی به وجود خدا است و ساخت این بی اعتقادی، فقط توسط موجودی امکان پذیر است که توانایی اعتقاد پیدا کردن به چیزی را داشته باشد؟ به عبارت دیگر، فقط موجودی میتواند به چیزی اعتقاد نداشته باشد که توانایی اعتقاد پیدا کردن داشته باشد؟ این ادعای کاملاً متفاوتی است؛ ادعایی مثبت. حال آتئیستها ادعا میکنند که واقعیت خارجی وجود دارد (هرچند به وجود دنیای متافیزیکی باور نداشته باشند). این یعنی ذهنهای دیگری به غیر از ذهن انسان وجود دارند، ذهن انسان میتواند اعتقاد پیدا کند و تواناییهای شناختی ما هم قابل اعتماد هستند. هر کدام از این ادعاها در مناظرههای فلسفی به شدت قابل بحث هستند.
ناگهان، جملهی ظاهراً ساده «من به وجود خدا بی اعتقادم» یک پکیج کاملی از ادعاهای اثبات نشدهای را پشت سر خود آورد. اگر آتئیستها نمیخواهند این ادعاهایی را که پشت سر عدم اعتقاد به وجود خدا میآیند، اثبات کنند، میتوانند بروند و در کنار سیب زمینی، سنگ و گربه من بنشینند و هم سطح آنها شوند.
2. نه صحیح و نه غلط؛ فقط بی معنی
اگر یک آتئیست ادعا کند که جمله «خدا وجود ندارد» یک ادعا، اعتقاد یا باور نیست، مشکل بزرگ دیگری به وجود میآید. اگر یک چیزی ادعا نیست، پس نمیتواند درست یا نادرست باشد. مشکل اینجاست که فقط ادعاها میتواند درست یا نادرست باشند. اگر کسی ادعا کند: «فردا باران خواهد بارید» میتواند درست یا غلط باشد و این خیلی با عقل جور در میآید. اما از طرفی دیگر، اینکه بگوییم کلمه «سلام» یا «رنگ مشکلی» درست یا غلط است، با عقل جور در نمیآید. کسی نمیتواند بگوید رنگ مشکی یا کلمه سلام غلط هستند. اینها ادعا نیستند، بنابراین نمیتوانند درست یا غلط باشند.
با این توصیف، اگر آتئیسم یک ادعا، اعتقاد یا باور نیست، پس یک چیز بی معنی است. منظور من از بی معنی این نیست که هیچ معنی ندارد. فقط نمیتواند درست یا نادرست باشد، درست مانند رنگ آبی. از آنطرف، اگر آتئیستها ادعا میکنند که بی اعتقادی به وجود خدا صحیح میباشد، پس این یعنی آتئیسم یک ادعا است و این ادعا باید دفاع شود، مدرک ارائه گردد و استدلال گفته شود. بنابراین اگر آتئیستی میخواهد مناظره یا عقیده خود را بیان کند، باید ابتدا سیستم عقیدتی که به آن اعتقاد دارد را درست بشناسد، سپس آن را صحیح بداند.
3. اعتقاد به عمل میانجامد.
مشکل سومی که در جمله آتئیسم یک عقیده یا باور نیست، وجود دارد، این است که فقدان یا عدم وجود چیزی، سبب هیچ اتفاقی نمیشود. من اگر یک چکش بزرگ را بر روی پایم بیندازم، پای من درد خواهد گرفت. لمس صفحه گوشی موبایلت ممکن است یک موزیکی را پلی کند. استارت زدن خودروی من، باعث روشن شدن موتور ماشینم میشود. اما نبود یک چکش و یا نبود گوشی موبایل، هیچ اتفاقی را رقم نمیزنند. اگر چکشی نباشد، پای من هم درد نمیگیرد و من چیزی حس نخواهم کرد. اگر گوشی موبایلی وجود نداشته باشد، هیچ موزیکی هم پخش نخواهد شد.
در مورد اعتقاد هم همینطور است. عدم اعتقاد به هیولاهای اسپاگتی شکل یا غول چراغ جادو موجب هیچ عملی نمیشود. هیچ کاری صورت نمیگیرد. برای اینکه چیزی سبب عمل، فعالیت یا کاری شود، باید یک اعتقاد مثبتی وجود داشته باشد؛ یک ادعای واقعی. با کمی تحقیق متوجه خواهیم شد که آتئیسم عامل و ریشه خیلی از کارها و رفتارها و اعمال شده است. برای مثال خیلی از آتئیستهای اینترنتی سایت های شکاکی تاسیس میکنند، مقالات ویکیپدیا را ویرایش مینمایند، در انجمنهای مختلف بحثهای فراوانی انجام میدهند و در شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و توییتر مطالب ضد دینی پست میکنند. همه اینها فعالیت و عمل هستند که در نتیجه اعتقاد به آتئیسم به وجود آمدهاند.
آتئیسم بود که ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز را وادار نمود کتابهای «پندار خدا» و «خدا بزرگ نیست» را تالیف کنند. آتئیسم بود که با تبلیغات بسیاری از مردم را به سمت خرید این کتابها هدایت کرد. اگر بخواهیم کلانتر بنگریم، این آتئیست است که مسلمانان اویغور را سرکوب و قتل عام میکند. چطور یک بی اعتقادی، هیچچیزی، چیزی نبودن و آتئیسم، میتواند این همه فعال باشد و این حجم از اعمال، رفتار و کنشها و واکنشها را در پی داشته باشد؟ ما باید به عقل کسی که میگوید آتئیسم هیچچیز است، شک کنیم.
4. ایدهها عواقب دارند.
فقط ادعاها، باورها و ایدهها الزاماتی دارند که با مطرح کردن ادعاها پدید میآیند. برای مثال رد وجود کرهشمالی باعث میشود که اعتماد ما به مردم جهان و دولتها از بین برود و حتی وجود تصاویر ماهوارهای هم انکار شود. در نتیجه هیچ کس به کس دیگری اعتماد نمیکند و هرکسی برای اثبات وجود چیزی، تنها به خودش متکی میشود. همچنین رد وجود کره شمالی خطر یک کشور رادیکال و دیکتاتوری در شرق آسیا را به کل نادیده میگیرد و این ممکن است به جنگ هستهای و نابودی کره زمین منجر شود. علم نیز از بین خواهد رفت؛ زیرا یکی از اساس علم اعتماد به دیگران است.
شاید بگویی خب ارتباطش با آتئیسم چیست؟ آیا آتئیسم هم عواقبی دارد؟ در واقع، بله دارد. برای مثال حقوق بشر، بر اساس تعلیمات مسیحی-یهودی در جهان تعریف شده و انسانها را دارای ارزش و احترام دانسته است. حال اگر قبول کنیم که خدایی نیست، باید حقوق بشر را از نو بنویسیم. باید توضیح دهیم که چرا یک موجود خاص (انسان) به صورت تصادفی و با زور از فضا و زمان به جهان پرتاب شده و با انتخابهای طبیعی (خود کلمه انتخاب طبیعی وجود خدا را اثبات میکند!) و ترکیبی از اتمها در میلیاردها سال تکامل پیدا کرده و حقوقی دارد. پس از این، ما باید دوباه حقوق بشر را بدون وجود خدا بنویسیم و این یک معضل است.
خیلی از آتئیستها مانند پویز، برتراند راسل، فردریش نیچه و جان گری، به این موضوع اذعان داشتند که آتئیسم تبعاتی را به دنبال دارد و جهان بدون باور وجود خدا، بسیار متفاوت خواهد شد. پس با این توصیف، اگر رد وجود خدا عواقبی را به دنبال دارد، پس آتئیسم یک باور و اعتقاد است.
5. اعتقاد، اعتقادهای دیگری را جذب میکند.
یک باور یا اعتقاد، اعتقاد یا باورهای دیگری خود به خود جذب میکند؛ درست مانند یک سیارهای که ماه را به درون مدار خود جذب مینماید. برای مثال اعتقاد به وجود خدا و مسیحیت، باعث میشود که خود به خود به حقوق بشر نیز اعتقاد پیدا کرد. همچنین با اعتقاد به مسیحیت یا اسلام، اعتقاد به ارزشهای اخلاقی ثابت و عدالت هم به صورت خودکار دنبالش میآیند. همانطور که عدم اعتقاد به وجود کرهشمالی باعث میشود که اعتقاد به تئوری توطئه بزرگی هم به وجود بیاید.
آتئیسم هم به همین شکل است. برای مثال بسیاری از آتئیستها به طبیعتگرایی (به انگلیسی: Naturalism) اعتقاد دارند؛ جهان بینی که میگوید فقط مادههای فیزیکی وجود دارند و متافیزیک وجود خارجی ندارد. چنین اعتقادی از سیستم فلسفی هستیشناسی (به انگلیسی: Ontology) پدیدار میگردد. همچنین بسیاری از آنها به علمگرایی (به انگلیسی: Scientism) اعتقاد دارند؛ جهانی بینی که میگوید علم میتواند پاسخ همه پرسشهای دنیای طبیعی و انسانی را بدهد. اگر به خدا اعتقاد داشته باشی، نمیتوانی بگویی که فیزیک، زیستشناسی و شیمی میتوانند به همه سوالات پاسخ دهند. اما اگر آتئیست باشی، برای توجیه علتها، به احتمال زیاد به سمت مادهگرایی (به انگلیسی: Materialism) خواهی رفت. معرفت شناسی (به انگلیسی: Epistemology) مسئول ظهور چنین تفکراتی است.
همچنین یک اعتقاد، دارای سیستم ارزششناسی (به انگلیسی: Axiology) نیز است. چیزهایی مانند خیر و شر و حق و باطل از طریق همین دستگاه فلسفی تعیین میشوند. سیستم ارزششناسی آتئیستها از اومانیسم سکولار (به انگلیسی: Secular Humanism) سرچشمه گرفته و تمامی مفاهیم خوب و بد عموماً از همین فلسفه وارد آتئیسم گشته است.
بازهم من باید این سوال را بپرسم که چطور یک بی اعتقادی، هیچچیزی، چیزی نبودن و آتئیسم، میتواند چنین نیروی جاذبهای داشته باشد؟
6. من بی اعتقادم، پس من هستم.
استدلال آخر، استدلال قدرتمندی است که ثابت میکند آتئیسم یک اعتقاد است و آن، گرایشش به به عنوان یک «هویت ساز» است. منظور چیست؟ خیلیها خود را آتئیست یا خداناباور معرفی میکنند و به نوعی آن را مدرن بودن یا داشتن کلاس تعریف مینمایند. تا حالا کسی را ندیدم که خود را «غول چراغ جادو ناباور» یا «هیولای اسپاگتی شکل ناباور» معرفی کند. شاید تو دیده باشی اما اگرهم باشد، بسیار نادر است. اما آتئیستها از بی اعتقادی به وجود خدا به عنوان یک هویت ساز استفاده میکنند. خیلیها با افتخار خود را آتئیست مینامند یا در صفحه خود آزاد اندیش یا دین من انسانیت است، درج میکنند.
خیلی از آتئیستها چه در داخل و چه در خارج، در انجمنهای آنلاین یا فیزیکی دور هم جمع میشوند و در مورد «بی اعتقادی به وجود خدا» با هم بحث و گفتگو میکنند، به سطح تفکر پایین خداباوران ریشخند میزنند و میگویند چه قدر خفن است که آتئیست باشی. آنها کنفرانس و سیمنار برگزار میکنند، کتاب مینویسند و به اعتقادات دیگران توهین میکنند. حتی گروهی از آتئیستها در لندن هر یک شنبه در کلیسا جمع میشوند و سرودهای سکولار میخوانند!
چطور یک ناادعایی، بی اعتقادی و هیچچیزی توانسته اینقدر خوب به عنوان یک هویت ساز عمل کند؟ چطور کسی میتواند بگوید که طرفدار هیچ چیز است؟ چنین چیزی بسیار پیچیده میشود. راه سادهتر این است که بگوییم آتئیسم، مانند هر اعتقاد دیگری یک باور و اعتقاد است که در مذهب و سیاست ورود کرده. آتئیسم شبیه یک باور است، همانند یک باور عمل میکند و رفتارش هم اعتقادی است؛ در نتیجه آتئیسم یک اعتقاد است.
اگر یک آتئیست هستی و نه ندانمگرا (آگنوستیک)، باید موضع خود را اثبات نمایی. یک آتئیست وجود خدا را رد میکند اما یک ندانمگرا نه وجود خدا را رد و نه قبول میکند. چنین شخصی نیاز به استدلال ندارد و ادعایی هم نکرده و منتظر روشن شدن موضوع است. اما یک خداناباور قطعاً باید ادعای خود را اثبات نماید؛ خیلیها هم گفتند که آتئیست یک نوع مذهب و ایدئولوژیست؛ که این موضوع اصلاً به مذاق آتئیستها خوش نیامده است.
به هر حال مشخص نیست که آتئیسم یک مذهب است یا نه، اما مطئمناً یک باور و اعتقاد و قطعاً یک ادعای مثبت است، درست مانند ادعای کرهشمالی وجود ندارد. بنابراین برای ادعاها باید استدلال آورده شود. اثبات این ادعا درست مانند اثبات ادعای وجود خدا میتواند سخت و زمانبر باشد، اما اگر این ادعا ثابت شود، به سختی کار و زمان صرف شده قطعاً میارزد. به هر حال اکثر آتئیستها، خصوصاً آتئیستهای ایرانی ترجیح میدهند باورهای دیگران نابود کنند، بدون اینکه زحمت اثبات باورهایشان را به خود بدهند.
تخریب کار تنبل هاست و بسیار آسان است. تخریب یک خانه شاید به یک ساعت هم نکشد، اما ساخت همان خانه کار کسانی نیست که تخریبش کردند و نمیتوانند حتی در چندین ماه هم آن خانه را بسازند. هر احمقی میتواند تخریب کند، اما ساخت و ساز نیازمند خرد، تلاش و هوشمندی است. کریستوفر هیچنز گفته بود: «هرچیزی که بدون مدرک و استدلال ادعا شود، بدون مدرک و استدلال نیز رد میشود.» من با این اظهار نظر کاملاً موافقم. توصیه او کاملاً به جا بود و این توصیه برای یاران آتئیستش نیز صدق میکند.